🍂
🔻 نوشتم تا بماند
روزنوشت های آیت الله جمی
امام جمعه فقید آبادان
•┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈•
۱۳۸۹/۱۰/۱۹
ساعت ۹ صبح به اتفاق آقای رشیدیان به اتاق جنگ و دیدن فرمانده عملیات، سرهنگ شکرریز رفتیم، معلوم شد که در درگیری دو، سه روز بودند که هماهنگ [/ هماهنگی] از ماهشهر و آبادان به منظور شکست محاصره آبادان انجام گرفته [اما عملیات آنها] چندان موفقیت آمیز نبوده و عده ای از برادران رزمنده ما شهید و جمعی نیز مجروح و اسیر شده اند و البته تلفات وضایعات فراوانی به دشمن وارد شده و امید است که ان شاء الله تجربه ای باشد برای آینده.
از اتاق جنگ به بیمارستان شرکت نفت به دیدن مجروحین رفتیم، به اتفاق آقای رشیدیان و برادرم ابراهیم. و تعداد مجروحینی که همه مرتبط به این درگیری اخیر بودند، زیاد بودند و بر بالین تمام آنها رفته و برایشان دعا کردم که شور و شوق و عشق و علاقه آنها به جنگ با كفار خارج از حد وصف و تعریف است. خداوند این افراد را در کنف حمایت خویش نگه داشته و مصون دارد. از بیمارستان با آقای رشیدیان به دفتر نمایندگان آبادان رفتم و سپس به مسجد کفیشه برای ادای نماز ظهر و عصر. .
ساعت 4 بعداز ظهر برای شرکت در جلسه ای که در فرمانداری منعقد است به فرمانداری رفتیم، آقای خلخالی نیز آمدند و در رابطه با فداییان اسلام مطالبی اظهار داشتند و رفتند. مسائل مختلف مربوط به اوضاع شهر در رابطه با جنگ در جلسه مورد گفتگو قرار گرفت، [قدری؟] به بحثهای مجادله انگیز هم بدل شد. خداوند متعال همه ماها را توفیق رحمت فرماید که از کار زیاد خسته نشده بر اعصاب خود در گفتگوها مسلط باشیم و جز خدا و اسلام و انقلاب اسلامی به چیزی نیندیشیم و در تمام احوال و افعالمان در این مقلع حساس از تاریخ ملت اسلامی ایران، مصالح اسلام را بر مصلحت شخصی و هوای نفسانی ترجیح دهیم.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار جلسه برادران در فرمانداری تا بعد از مغرب و عشاء به طول انجامید و توفیق رفتن به مسجد را از ما گرفت. و نماز مغرب و عشا را در منزل خواندم. و زود خوابیدم که خیلی خسته و کوفته بودم.
@defae_moghadas
#صلوات
#کتاب
🍂
ماه مبارک رمضان در در دفاع مقدس :
#ماه_رمضان_روزه
#تابستان_گرما_شرجی
#اطاعت_از_فرماندهی
@defae_moghadas
🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت چهارم
✍️...عظیم امین دزفولی و سید محمد جزایری و من، به اتفاق دو نفر از نیروهای شناساییِ آشنا به محل، جمعاً پنج نفر برای پیدا کردن یک محور عملیاتی جدید از پشت سر بعثیها در صبح زود و در تاریکی هوا از طریق کانال آب کشاورزی حرکت کردیم و پس از حدود نیم ساعت به خط مقدم دشمن رسیدیم و در ادامه نیز حدود نیم ساعت مسیر را در حالی که خمیده حرکت میکردیم به سمت کنار و پشت سر بعثیها جلو رفتیم.
پس از پایان شناسایی ، بدون مکث ، برگشت از همان مسیر را آغاز کردیم ؛ غافل از اینکه نیروهای دشمن از همان ابتدا متوجه حضور ما در محل شده و به قصد اسیر کردن ما اجازه داده بودند تا به پشت مواضع آنها نفوذ کنیم . چند دقیقه از مسیر برگشت در پشت مواضع آنها را طی کرده بودیم که یکی از نیروهای شناسایی به علت خستگی و کمردرد درخواست کرد توقف و استراحت کنیم. علیرغم موافقت نکردن ، مجدداً چند دقیقه بعد اصرار کرد و بهضرورت گفتم : «فقط یک دقیقه!»
همه متوقف شدیم و روی زمین دراز کشیدیم تا دردِ کمر او را تسکین دهیم . در حال دراز کشیدن و در حالی که کمرم هنوز با زمین برخورد کامل نکرده بود و پهنه آسمان را تماممنظر ندیده بودم که چهرة سرباز دشمن را بالای سرم دیدم که اسلحه خود را روی سرم گرفته و به زبان عربی میگوید: «بلند شو.» ...
ادامه دارد ...
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت پنجم
✍در یک لحظه و قبل از اینکه کمرم کاملاً زمین را لمس کرده باشد بلند شدم و فریاد زدم: «همه به بوتهزار بروید و موضع بگیرید.» و در حال دویدن ادامه دادم: «به فاصله از هم باشید و تکان نخورید و یکدیگر را ببینید و بمانید تا شب که هوا تاریک شود.» و همه این کار را انجام دادیم.
حدود ده دقیقه همهچیز در سکوت مطلق گذشت و برای ما واضح شد که آنها قصد اسارت ما را دارند نه چیز دیگر .
دایرة محاصره را تنگ و تنگتر میکردند در حالی که به علت وجود پوشش گیاهی انبوه از محل دقیق ما مطلع نبودند ، اما به علت خطای یکی از نیروهای شناسایی ، محل دقیق ما برای آنها معلوم شد و در حالی که با بلندگوی دستی از ما میخواستند تا خود را تسلیم کنیم ، بدون شلیک تیر قدم به قدم به ما نزدیکتر میشدند . جای تأمل نبود . در همان حال گفتم: «کفشهایتان را دربیاورید و همه به سمت باتلاق بدوید و اگر در حال دویدن کسی تیر خورد ، دیگری برای او توقف نکند.»
همه شروع به دویدن کردیم و من در ابتدای دویدن، عظیم و سیدمحمد را دیدم که هنوز در کنار هم نشسته بودند و صحبت میکردند . فریاد زدم: «حرکت کنید.» و از کنار آنها گذشتم ، ولی نمیدانستم که آنها در تدارک درگیر شدن با نیروهای عراقی هستند تا به ما فرصت دهند که به منطقة دور از دسترس بعثیها ، یعنی باتلاق، برسیم .
در حال دویدن هر لحظه انتظار اصابت تیر به خود یا دو نفر دیگر را که جلوتر از من در حال دویدن بودند ، داشتم ...
ادامه دارد ...
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت ششم
✍️...و خبری از آن دو نفر نداشتیم ، ولی به رغم به گوش رسیدن صدای تیراندازی شدید ، هیچ تیری به سمت ما که در حال دور شدن از محل بودیم شلیک نمیشد و در ادامه نیز هنگامی که صدای تیراندازی کلاش قطع شد ، ما به اندازهای دور شده بودیم که فقط با دوشکا و خمپارة ٦٠ میتوانستند به ما شلیک کنند .
بعدا پس از آزادسازی منطقه بلافاصله به همان محل رفتیم و پیکر هر دو شهید را کنار هم زیر اندکی خاک در محلی پیدا کردیم که آخرین بار در محاصره دیده بودم ، ولی هرکدام بیش از یک خشاب تیر به بدنشان اصابت کرده بود و این حاکی از مقاومت سرسختانه آنها و کشتن عدهای از نیروهای دشمن بود ؛ به طوری که پس از شهادت مجدداً توسط نیروهای عصبانی بعثی تیرباران شده بودند.»
کاملاً مشهود بود که نیروهای دشمن حدس زدهاند که ممکن است عملیات بعدی در این جبهه باشد ، بنابراین بسیار حساس و هوشیار شده بودند . چند روز بعد ، سید رکنالدین آقامیری هم به کمین دیگری برخورد کرد و از ناحیة سینه گلوله خورد و مجروح شد . بنا به نتایج این شناساییها و حوادث ، فرماندهان ، طرح عملیات را تغییر دادند . آنها اعلام کردند که عملیات در این منطقه لغو و به مناطق مجاور منتقل شده است . لذا ما که قرار بود پس از شناسایی ، در عملیات نیز شرکت کنیم ، به منطقه اطراف حمیدیه و جبهة کرخهکور منتقل شدیم...
ادامه دارد ...
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت هفتم
✍️...به طور کلی دو راه کار از سوی فرماندهان سپاه و ارتش به منظور اجرای عملیات بیت المقدس پیشنهاد شد:
1 ـ تهاجم به دشمن با اتکا به جاده اهواز ـ خرمشهر از منطقه نورد اهواز و جنوب کرخه کور .
2 ـ عبور از رودخانه کارون و رسیدن به جاده اهواز ـ خرمشهر از حوالی دارخوین .
هر یک از راه کارهای فوق محاسن و معایب خاص خود را داشتند که در مجموع طرح عبور از رودخانه کارون مورد توافق نهائی فرماندهان و طراحان نظامی قرار گرفت.
عبور از رودخانه کارون توسط قرارگاه نصر و فتح و پیشروی تا جاده اهواز ـ خرمشهر که میبایست مسافت ۱۸تا۲۵ کیلومتر را طی کنند.
شکستن خاکریز اول توسط قرارگاه قدس با هدف درگیر نگه داشتن دشمن و توجه دادن قرارگاههای فتح و نصر به طرف غرب و جنوب برای تامین مرز و آزاد سازی خرمشهر.
براساس طرح مقرر شد که قرارگاه قدس عمدتا دشمن را درگیر کند تا قرارگاههای فتح و نصر تلاش اصلی برای گرفتن سرپل و پیشروی به سمت جاده اهواز ـ خرمشهر را به اجرا در آورند.
به منظور تجزیه دشمن و جلوگیری از جابجایی و ممانعت از تمرکز قوای دشمن قرار شد هر سه قرارگاه همزمان تهاجم خود را آغاز کنند.
تیپهای جدیدی تحت فرماندهی قرارگاه قدس تشکیل شدند ازجمله تیپ بیت المقدس به فرماندهی حسین کلاه کج با هفت گردان که سه گردان آن از اهواز(گردانهای نور و شهیدبهشتی و نصر و یک گردان از شوشتر(شهیدشرافت) بودند ...
ادامه دارد
#کتاب_دین
@defame_moghadas
🍂