🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت ششم
✍️...و خبری از آن دو نفر نداشتیم ، ولی به رغم به گوش رسیدن صدای تیراندازی شدید ، هیچ تیری به سمت ما که در حال دور شدن از محل بودیم شلیک نمیشد و در ادامه نیز هنگامی که صدای تیراندازی کلاش قطع شد ، ما به اندازهای دور شده بودیم که فقط با دوشکا و خمپارة ٦٠ میتوانستند به ما شلیک کنند .
بعدا پس از آزادسازی منطقه بلافاصله به همان محل رفتیم و پیکر هر دو شهید را کنار هم زیر اندکی خاک در محلی پیدا کردیم که آخرین بار در محاصره دیده بودم ، ولی هرکدام بیش از یک خشاب تیر به بدنشان اصابت کرده بود و این حاکی از مقاومت سرسختانه آنها و کشتن عدهای از نیروهای دشمن بود ؛ به طوری که پس از شهادت مجدداً توسط نیروهای عصبانی بعثی تیرباران شده بودند.»
کاملاً مشهود بود که نیروهای دشمن حدس زدهاند که ممکن است عملیات بعدی در این جبهه باشد ، بنابراین بسیار حساس و هوشیار شده بودند . چند روز بعد ، سید رکنالدین آقامیری هم به کمین دیگری برخورد کرد و از ناحیة سینه گلوله خورد و مجروح شد . بنا به نتایج این شناساییها و حوادث ، فرماندهان ، طرح عملیات را تغییر دادند . آنها اعلام کردند که عملیات در این منطقه لغو و به مناطق مجاور منتقل شده است . لذا ما که قرار بود پس از شناسایی ، در عملیات نیز شرکت کنیم ، به منطقه اطراف حمیدیه و جبهة کرخهکور منتقل شدیم...
ادامه دارد ...
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت هفتم
✍️...به طور کلی دو راه کار از سوی فرماندهان سپاه و ارتش به منظور اجرای عملیات بیت المقدس پیشنهاد شد:
1 ـ تهاجم به دشمن با اتکا به جاده اهواز ـ خرمشهر از منطقه نورد اهواز و جنوب کرخه کور .
2 ـ عبور از رودخانه کارون و رسیدن به جاده اهواز ـ خرمشهر از حوالی دارخوین .
هر یک از راه کارهای فوق محاسن و معایب خاص خود را داشتند که در مجموع طرح عبور از رودخانه کارون مورد توافق نهائی فرماندهان و طراحان نظامی قرار گرفت.
عبور از رودخانه کارون توسط قرارگاه نصر و فتح و پیشروی تا جاده اهواز ـ خرمشهر که میبایست مسافت ۱۸تا۲۵ کیلومتر را طی کنند.
شکستن خاکریز اول توسط قرارگاه قدس با هدف درگیر نگه داشتن دشمن و توجه دادن قرارگاههای فتح و نصر به طرف غرب و جنوب برای تامین مرز و آزاد سازی خرمشهر.
براساس طرح مقرر شد که قرارگاه قدس عمدتا دشمن را درگیر کند تا قرارگاههای فتح و نصر تلاش اصلی برای گرفتن سرپل و پیشروی به سمت جاده اهواز ـ خرمشهر را به اجرا در آورند.
به منظور تجزیه دشمن و جلوگیری از جابجایی و ممانعت از تمرکز قوای دشمن قرار شد هر سه قرارگاه همزمان تهاجم خود را آغاز کنند.
تیپهای جدیدی تحت فرماندهی قرارگاه قدس تشکیل شدند ازجمله تیپ بیت المقدس به فرماندهی حسین کلاه کج با هفت گردان که سه گردان آن از اهواز(گردانهای نور و شهیدبهشتی و نصر و یک گردان از شوشتر(شهیدشرافت) بودند ...
ادامه دارد
#کتاب_دین
@defame_moghadas
🍂
جریان رودخانه زمان تند است ؛
حتما تندتر از اروندی که
با قوّتِ عشق از آن گذشتید !
زمان سخت شکننده است ؛
ڪاش میشد
از اروند زمان گذشت
و به شما رسید ...
@defae_moghadas
🍂
See this Instagram photo by @r.g.moghadam https://www.instagram.com/p/BxhVa9oH3_-/?utm_source=ig_web_button_native_share
🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت هشتم
✍️...یک گردان نیز از نیروهای شمال کشور بودند که اصغر معینی فرمانده آن بود .
تیپ ۳۷ نور هم به فرماندهی علی هاشمی برای شرکت در همین عملیات تشکیل شده بود و در منطقه طراح وکرخه نور عمل می کرد . بر اساس طرحهای کلاسیک که مورد انتظار ارتش صدام نیز بود ، سمت اصلی تهاجم نیروهای ما از جاده اهواز خرمشهر باید انجام می گرفت چون جاده به منزله عقبه مطمئن و بهترین راه کار برای پیشروی شناخته می شد . به همین دلیل دشمن علاوه بر استقرار دو لشکر تقویت شده ۵ مکانیزه و ۶ زرهی در جفیر و جاده استراتژیک اهواز به خرمشهر ، موانع و استحکامات زیادی ایجاد کرده بود . اتکای گردانهای ما به عرض این جاده و یکی دو معبر باریک بود ، چون در این ناحیه ، مناطق وسیعی از دو طرف جاده را آب گرفتگی پوشانده بود . فقط سطح جاده و حاشیه باریکی در کناره های آن از آب بیرون مانده بود . نیروهای دشمن با ایجاد بریدگی بیست متری در طول جاده بخشی از آب را به منطقه شرقی جاده روانه کرده بودند ، طوری که از فشار آب بر مواضع خودشان در بخش غربی آن کاسته شود . تیپ بیت المقدس باید از سطح جاده که از آب بیرون مانده بود ، عبور می کرد . پشت شیار سوم بعثیها خاکریز بلندی احداث کرده بودند و با استقرار تیربارهای سنگین هر حرکتی را روی جاده و اطراف آن زیر آتش تیر تراش سنگین قرار می دادند .
ادامه دارد
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت نهم
✍️...شب دهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ ، شب عملیات فرا رسید . چند ساعتی بود که پشت خاکریز به زمین چسبیده بودیم. نیروها یکی پس از دیگری در جاهای خود مستقر می شوند. همه منتظر فرمان بودیم، اکثرمان از گردان بلالی اهواز بودیم. عده ای از بچه های تازه نفس شمال کشور که تا به حال جنگ ندیده بودند را هم به ما ملحق کردند. چند وقتی بود که برای آمادگی جسمانی هر روز آفتاب نزده ده کیلومتر می دویدیم. بعد از موانع و سیم خاردار و خاکریزها می گذشتیم. سید محمد حجت زاده چند سالی از من بزرگتر است و حضورش در جنگ از من بیشتر. چند ماهی قبل از عملیات شبها با چند نفر از بچه ها می رفتیم کنار رودخانه و تا سپیده صبح کانال می کندیم. محمد حجت زاده و من پای ثابت این گروهیم. قرار بود این کانال راهی برای نفوذ در شب عملیات باشد. حفر قسمتی از کانال که از زیر جاده می گذرد، کاملا زیر زمین انجام می شد.، کانال را به اندازه ای حفر کردیم که یک مرد بتواند با تجهیزات نظامی اش به حالت ایستاده از آن عبور کند. اولین عملیاتی که من و او با هم شرکت کردیم ،عملیات امام مهدی بود. روز عملیات که نزدیک شد، محمد از طرف فرماندهان مامور بررسی خط شد. کارش این شد که دم دقیقه برود و موقعیت مکانی منطقه را بررسی کند. او می گفت: اگر شده برای هرمتر از این جا تا خرمشهر یک شهید بدهیم، باید اینکار را بکنیم تا شهر آزاد شود. نور مهتاب تنها نوری است که اجازه می دهد جلویمان را ببینیم. حدود یک ماه از فتح المبین می گذرد. عراقی ها آن طرف خط در لاک دفاعی به سر می برند. بیست هزار کشته و نوزده هزار اسیر آبروریزی بزرگی برای بعثیها بود که متحمل آن شدند. برای آنان باور حمله مجدد، آن هم بعد از یک ماه غیر ممکن است. صدای هلهله و آوازشان را در شناسایی های چند شب قبل می شنیدم. شاید هم حق داشتند...
راوی این بخش : حسین امینیان
ادامه دارد
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 شهید آوینی در
دیدار حضرت آقا
🔻بخشی از مصاحبه اقای مهدی همایونفر درباره ارتباط گروه روایت فتح با ایتالله خامنهای:
✨ در تابستان سال ۶۵ بود که از دفتر ریاستجمهوری با من تماس گرفتند که رئیسجمهور میخواهند با اعضای گروه دیدار کنند.
✨ مرتضی به من، که آن موقع مسئول گروه بودم، گفت لطف کنید در این دیدار نگویید چه کسی متن مینویسد و میخواند. به من گفت اگر نظر من را میخواهی، نگو چه کسی چه کاری انجام میدهد و اگر آقا سؤالی داشتند، جواب بده.
✨ آقا گفتند این قلم و صدایی که پخش میشود خیلی زیباست. متنها را چه کسی مینویسد؟ از آنجایی که مرتضی خیلی تأکید داشت بر اینکه از باب اخلاص نگوییم اینها کار کیست، به ایشان گفتم: آقا اگر بخواهید من بچهها را به شما معرفی میکنم، ولی صاحب صدا و نویسنده میخواهند معرفی نشوند. آقا هم اصراری نکردند.
✨ در آن جلسه، شهید آوینی برای همان گمنامی که خدمتتان گفتم، در ردیف دوم نشست و صحبتی نکرد.
متن کامل این گفتگو را میتوانید از طریق پیوند زیر بخوانید:👇
http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=29383
@defae_moghadas
🍂