eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب به ما هم دعا کنید مقدرات ما را به خود رقم زنید باشد خلاص شویم از مصیبت دنیا و مافیها از لطف دعای سحر و خلصنای تان 🍂
🍂 🔻 الی بیت المقدس قسمت نوزدهم ✍️...رضا نیله‌چی گفت: «علی، چه خبر؟» گفتم که همه بچه‌ها شهید شدند یا مجروح و فقط من زنده ماندم . به بالای سر بچه‌ها که رسیدیم ، به عبدالرضا گفتم: «شمشیری زنده است ، به او رسیدگی کن .» عبدالرضا پس از چند لحظه گفت: «او شهید شده . بدنش سردِ سرد است .» تیربار خاموش شده بود و نیروها به سمت جلو پیشروی کردند و به دژ مرزی ایران و عراق رسیدیم . مجروحان و شهدا را به اهواز منتقل کردند . صادق کرمانشاهی و سید مرتضی حسن‌زاده پس از رسیدگی‌های اولیه در بیمارستان اهواز با هواپیمای نظامی به مشهد منتقل و در آنجا بستری شدند . محسن نوذریان هم به بیمارستان سعادت‌آباد تهران منتقل شد . سید مجتبی مرعشی نقل می‌کند: سپیده صبح در حال دمیدن بود که به بالای سرِ صادق رسیدم . صادق به‌شدت از ناحیة ران دو پا مجروح شده و روی شکم بر زمین افتاده بود و نمی‌توانست حرکت کند . او در همان حالت به من گفت: «سید مجتبی ، نماز صبحت را خوانده‌ای؟» گفتم: «نه. هنوز نخوانده‌ام.» گفت: «حالا بخوان .» و من در همان‌جا سریع نماز صبح خود را خواندم . چند دقیقه بعد هوا کاملاً روشن شد و قدری به سمت جنوب ، یعنی خرمشهر ، پیشروی کردیم . شب بعد مجدداً مسافت بیشتری به سمت خرمشهر پیش رفتیم ، که در آن شب یک گلوله تیربار به ناحیه شکم محمدرضا نیله‌چی اصابت کرد و مجروح شد ... ادامه دارد @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 خاطره‌ای از روزهای اول جنگ مقام معظم رهبری ▪️وضعیت جبهه‌ها در مدتی که من آنجا بودم یکسان نبود. روزی که به جنوب رفتم، وضعیت بسیار بد بود. نمی‌شود گفت «بد»؛ اصلاً غم‌انگیز بود و همین هم عامل رفتن ما به جبهه بود. چون دیدیم یگان‌های زمینی یارای ایستادگی ندارند و سپاه پاسداران هم آمادگی کامل ندارد و ممکن است که شهر‌های بزرگ اهواز و دزفول از دست برود. من از امام اجازه گرفتم که به جنوب بروم و مردم را برای مقابله بسیج کنم. راز رفتن ما این بود. در آن جلسه‌ای که من رفته بوم مسئله را در میان بگذارم و از ایشان اجازه بگیرم، امام هم به‌جای اجازه، به من تکلیف کردند. یعنی گفتند برو، که من امیدوار نبودم که آن‌طور به این صراحت و خوبی به من تکلیف کنند. در همان جلسه مرحوم شهید چمران هم آمده بود. او ظاهراً برای اجازه گرفتن به این معنی نیامده بود. اما من وقتی اجازه گرفتم، او رو به امام کرد و گفت: پس اجازه بدهید من هم بروم. امام فرمودند که مانعی ندارد. بعد بلافاصله از منزل امام بیرون آمدیم. پیش‌ازظهر بود. باهم قرار گذاشتیم که بعد‌از‌ظهر همان روز به اهواز برویم. البته من زود‌تر می‌خواستم بروم. او گفت من دو، سه ساعت کار دارم. چند تا دوست و آشنا و بچه‌ها را می‌خواهم با خودم بیاورم و تجهیزاتی را هم می‌خواهیم آماده کنیم؛ بعد‌از‌ظهر می‌رویم. من هم قبول کردم که به نظرم ساعت سه، چهار بود که از فرودگاه مهرآباد، ما به اتفاق مرحوم چمران و عده‌ای از دوستان و همراهان ایشان و چند نفری با بنده، به طرف اهواز حرکت کردیم.  ▪️من اهواز نرفتم که برگردم و واقعاً فکر می‌کردم که دیگر به تهران باز نخواهم گشت. به این برادران پاسدار و محافظی که با من بودند گفتم که: برادرها! من دیگر با شما خداحافظی می‌کنم و با شما کاری ندارم، شما به دنبال کار خود بروید؛ من در حال رفتن به اهواز هستم. آنها ناراحت شدند و بعد گفتند که ما هم اصلاً می‌خواهیم به جبهه بیاییم، با شما کار نداریم. چون من آنان را نمی‌بردم، گفتند ما می‌خواهیم بجنگیم و حالاکه تو هم می‌روی، ما هم می‌آییم به آنجا، منتها به جبهه می‌رویم. گفتم خیلی خب، اگر این طور است اشکال ندارد. آنها را با این عنوان که بروند در جبهه بجنگند، با خود بردم. چون دیگر من محافظتی لازم نداشتم، چون برای میدان جنگ می‌رفتم.  ▪️بعد هم که به اهواز رسیدیم، همان شب اول به عملیات رفتیم. سر ‌شب بود که وارد اهواز شدیم، تاریکی مطلق بود. به ستاد لشکرِ آنجا رفتیم. من با عوامل نظامی و مسئولین استان آشنا شدم. با بعضی هم قبلاً آشنا بودم. وضع بسیار بد بود. ما آن شب تا صبح نخوابیدیم و بعد با مرحوم چمران و چند نفر دیگر برای عملیات دستبرد و نفوذ رفتیم. البته چند ساعتی گشتیم و چیزی به دستمان نیامد و برگشتیم. غرض این است که آن‌وقت‌ها وضع جبهه بسیار بد بود. ما نه نیروی انسانی و نه تجهیزات داشتیم؛ دشمن هم شصت، هفتاد کیلومتر داخل خاک آمده بود. دشمن تا اهواز حدود هفده، هجده کیلومتر بیشتر فاصله نداشت. از این جهت روحیه‌ی نظامی‌ها و کلاً مردم هم یک روحیه‌ی گرفته‌ای بود. نمی‌گویم روحیه‌ی باخته، اما به‌هرحال گرفته و غمگین بود. ولی به‌تدریج وضع فرق کرد. یک مقداری نیرو‌ها بهتر و منسجم‌تر شدند و تجهیزات هم کامل‌تر شد. شورای عالی دفاع بعد از چند هفته به دستور امام تشکیل شد و کار‌ها روی غلتک افتاد. بنابر‌این وضع جبهه‌ها همیشه یکسان نبود، یعنی بعضی اوقات خوب و گاهی بد بود.  @defae_moghadas 🍂
1.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اثرات انقلاب اسلامی "سیدحسن نصرالله" به زبان فارسی @defae_moghadas 🍂
2.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این فیلم از زمان اسارت تعدادی از رزمندگان استان های مازندران و گیلان که توسط دوربین رژیم بعث عراق ضبط شده. جوانان بیست و چند ساله ای که هیچ ضعفی در چهره‌ شان دیده نمی‌شود به راستی اینان از مکتب عزت و حریت حسینی به این مقام نائل شدند و بر ماست تکریم آنان..... @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 الی بیت المقدس قسمت بیستم ✍️...روز دوم خرداد ۱۳۶۱ دستور آمد که امشب عملیات آزاد‌سازی خرمشهر انجام می‌شود . تیپ‌ها و گردان‌هایی که در مرحلة اول و دوم شهید و زخمی داده بودند ، یا مرخص شده و یا نیروی احتیاط قرار داده شده بودند. بنابراین تیپ قبلی که بچه‌های مسجد با آن در عملیات شرکت کرده بودند برای استراحت و بازسازی به پشت جبهه منتقل شده بود. هادی مذهب‌جعفری ، مسعود تجویدی ، بهروز شمشیری ، سید محمد جزایری ، و عظیم امین‌دزفولی قبل از آن به شهادت رسیده بودند و محمدرضا نیله‌چی ، علی کیانی ، صادق کرمانشاهی ، محسن نوذریان ، و سید مرتضی حسن‌زاده مجروح شده بودند . ما بچه‌های مسجد جزایری اهواز ، به ‌رغم شهدا و مجروحانی که داده بودیم ، در منطقه ماندیم و تلاش کردیم تا همراه نیروهای اصلی عملیات آزاد‌سازی خرمشهر در این نبرد سرنوشت‌ساز که برای رزمندگان خوزستانی اهمیتی خاص داشت شرکت کنیم . لذا با پی‌گیری‌های که سعید تجویدی انجام داد ، حسین خرازی ، فرمانده تیپ امام‌حسین(ع) از استان اصفهان ، بچه‌ها را در یکی از گردان‌هایش به فرماندهی کریم نصر ادغام کرد و بچه‌ها به عنوان یک گروهان مستقل تحت فرماندهی گردان موسی ابن جعفر قرار گرفتند . حمید رمضانی فرمانده گروهان و جواد شالباف بی‌سیم‌چی او بود . محسن نوذریان ، که به ‌تازگی از بیمارستان مرخص شده اما هنوز بهبود کامل نیافته بود ، به هر ترتیبی خود را به بچه‌ها رساند تا در عملیات شرکت کند ... ادامه دارد @defae_moghadas 🍂
@defae_moghadas
🔴 سلام و آرزوی قبولی طاعات همه عزیزان در ماه مبارک رمضان و لیالی قدر بعضی از دوستان از ارسالهای کم کانال ابراز تعجب و کمی گله داشته اند و شاید این رو به حساب کم کاری ما تلقی کرده اند. واقعیت امر ▪️عدم سوژه مناسب ▪️ماه رمضان و حالات خاص خودش ▪️ و ایجاد فرصتی جهت اهتمام دوستان به ختم قرآن و رسیدن به عبادات شخصی بوده. به لطف الهی و عنایت شهدا، دو جریان جذاب که یکی مربوط به شناسایی است و دیگری جبهه و جنگ در حال آماده سازی می باشند که بعد از جریان عملیات بیت‌المقدس تقدیم تان خواهد شد. همراه باشید 👋 🍂