🍂
💢 #گاوچران_لال (26)
⭕️ عملیات خیبر
💢 غلامعباس براتپور
ما در قالب ماهی گیران محلی عمل می کردیم و مقداری تور و مقداری ماهی با خود برده بودیم تا مورد شک قرار نگیریم.
به سمت الصخره حرکت کردیم. در این روستاها هیچ خبری از نیروهای عراقی نبود. فقط چند پاسگاه آنهم با فاصله دور وجود داشت و بس. کار من علاوه بر حفاظت از بچه ها، ثبت عوارض، معابر، نهرهای آب و کانالها باتلاقی بود و هرآنچه سر راهمان بود را باید ثبت می کردم.
دیگر خبری از صبحانه و نهار نبود. نزدیک ظهر در وسظ نیزار و باتلاق، کمی استراحت کردیم تا نماز بخوانیم. بعد از نماز و استراحت، ابوحسن همان راه بلد ما به شکل ماهرانه چند عدد ماهی کباب کرد و با خوردن آنها انرژی خوبی گرفتیم. شب را باید در همان اطراف سپری می کردیم. چند کپر (اتاقک های حصیری) که برای استفاده ماهی گیران درست شده بود را پیدا کردیم و کار بعدازظهر را شروع کردیم.
نزدیک غروب به طرف محل اسکان رفتیم. با تاریک شدن هوا و خواندن نماز مغرب، ابوحسن همراه با سیگارنژاد حرکت اصلی خود را شروع کردند و رفتند. آنشب استرس زیادی داشتم و در فکر سیگارنژاد بودم که نکند اتفاقی برایش بیفتد. ذکر می گفتم و قرآن و دعای توسل می خواندم . می خواستم به هر طریقی شده خود را آرام کنم. فضا، فضای رعب آور و عجیبی بود. انبوه نیزار و صدای باد و تاریکی و تنهایی و....
همه شب را به نگهبانی گذرانده بودم و نباید می خوابیدم. نزدیک صبح بود که میرزایی اصرار کرد تا یک ساعت بخوابم. پذیرفتم و یک ساعتی خوابیدم. با آمدن ابوحسن و همراهان بود که بیدار شدم. با روشن شدن هوا و طلوع آفتاب سر و کله آنها پیدا شده بود، در حالی که از پیشرفت کار خیلی خوشحال بودند.
ادامه دارد ⏪⏪
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
بلا که همیشه بد نیست راستی دیدی
تو آن بلای قشنگی که آمدی به سرم
همسرانه
گلزار شهدا
@defae_moghadas
🍂
💢 #گاوچران_لال (27)
⭕️ عملیات خیبر
💢 غلامعباس براتپور
باید به طرف هور حرکت می کردیم. ما استراحت کرده بودیم ولی سیگارنژاد و ابوحسن هیچ استراحتی نداشتند. وسایل را جمع کرده و به طرف هور حرکت کردیم. باید قبل از ساعت ده صبح به هور می رسیدیم چون طبق تجربه ابوحسن هر روز نزدیک ظهر عراقی ها به منطقه می آیند و ساعت ده به بعد نیروهای گشتی عراق سری به آنجا می زدند.
همیشه هور برای مردم آنجا منطقه ای امن محسوب می شد و مجاهدین زیادی از ترس رژیم صدام در هور پنهان بودند و همه هم اسلحه داشتند و از این بابت خیالمان راحت بود. به سرعت خودمان را به هور رساندیم و به سراغ تراده ها رفتیم.
وقتی به تراده ها رسیدیم در هر تراده به اندازه چهار نفر گشنه، نان و ماهی کباب شده به همراه ظرفی پر از ماست گذاشته بودند. از ابوحسن سوال کردیم اینها را کی آورده؟ گفت برادرم. خلاصه شکمی از عزا در آوردیم.
ادامه دارد ⏪⏪
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🔴 شب همگی بخیر 👋
امروز پهباد فوق پیشرفته جاسوسی آمریکا با یه موشک معمولی سپاه ایران سرنگون شد و.....
امروز بعد از شنیدن این خبر رفتم به سال شصت و سه، همون روزی که بعد از مرخصی عملیاتی بدر دوباره اومدیم رو پد 8 هور.
هیچ خبری از عقبنشینی بچه ها نداشتیم و هنوز شاداب از پیروزی بودیم. خوشحال بودیم اگر بهترین دوستامون تو عملیات شهید شدن، اگر هفت شبانهروز جانانه جنگیده بودیم و جلو سنگین ترین پاتک ها دفاع کردیم، در عوض یک قدم عقب ننشستیم و....
ولی کم کم خبردار شدیم که بعد از ما خط رو گذاشتن و برگشتن. آنقدر تانک های دشمن زیاد بودن که هیچ شانسی برای دفاع نذاشته بودن.....
اون روز خیلی دمغ شده بودیم..... اصلا مچاله شدیم..... آروم آروم بر غربت شهدا اشک می ریختیم و از اینکه حتی نتونسته بودیم چند شهید دیگه رو بیاریم به خودمون بد و بیراه می گفتیم..... حس می کردیم خون شهدامون به هدر رفته، عبدالرحمن، کعبه زاده، خوری شاندیز، سالمی،...
ولی.....
یک پیام....
از یک امام......
که امروز رو دیده بود.....
پیام امام در دست فرمانده بود، اونجا نوشته شده بود، سلام مرا به رزمندهها برسونید و بگویید شما وظیفه خود رو انجام دادید. مگر ائمه ما در جنگ ها شکست نداشتن.....
🔸 بروید و آماده عملیات بعدی باشید
و امروز همان "عملیات بعدی" تفسیر شد،
سی و پنج سال ورق خورد و به امروز رسیدیم که پهباد فوق سری و جاسوسی آمریکا با 22 میلیون دلار ارزش، در آسمان ایران سرنگون شد.
و اینکه قرار است آمریکا از ایران "شکایت" کند،
درست بخوانید، "شکایت آمریکا از دست ایران".
و این افتخار چیزی جز همت رزمندگان و شهدا و ایثارشان نیست. 🇮🇷
🍂
💢 #گاوچران_لال (28)
⭕️ عملیات خیبر
💢 غلامعباس براتپور
بعد از نماز و نهار داخل کپر استراحت کردیم و خوابمان برد. نزدیک اذان مغرب بیدار شده و مهیای نماز شدیم. نماز را به جماعت خواندیم. نماز آنشب و در آن جمع باصفا و در آن مکان واقعا به ما چسبیده بود و چقدر در سالهای بعد برایم دلتنگی بوجود می آورد.
برنامه امشب با ترکیب دو گروه باید انجام می شد که در نیمه های شب، دو گروه دیگر هم به ما ملحق شدند. تا اینجا بخشی از ماموریت تمام شده بود ولی ماموریت سرگروه ها از امشب شروع می شد.
من و بچه ها در کپر ماندیم و سه نفر سرگروه به همراه ابوحسن به طرف منطقه مورد نظر حرکت کردند و بعد از گذشت سه روز برگشتند.
در طول این سه روز مشغول شناسایی آبراه های منتهی به دژ و رسم کالک منطقه بودیم و به همراه چند نفر از مجاهدین عراقی، کلیه موانع و راه کارهای عملیاتی را بررسی می کردیم و بعد از برگشت سر گروه ها، به طرف مقر خودی حرکت کردیم. با ورود به مقر، با استقبال گرم بچه ها روبرو شدیم. صلوات می فرستادند و شادی خود را با دود کردن اسفند و پخش شرینی نشان می دادند.
ادامه دارد ⏪⏪
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
💢 #گاوچران_لال (29)
⭕️ عملیات خیبر
💢 غلامعباس براتپور
بعد از بازگشت از ماموریت تا چند روزه روحیه مضاعفی پیدا کرده بودم. سعی می کردم هرچه زودتر نیروهای ادوات را سازماندهی کرده و بیشتر تلاش کنم که عیب و نقص های موجود را برطرف کنم تا در شب عملیات مشکلی نداشته باشم.
هر وسیله ای که نیاز بود را درخواست زدیم. با توجه به ماموریت جدید و آبی بودن عملیات، باید برنامه های جدیدی تدوین می کردیم. یکی از کارهای ما استفاده از شناوری طراحی شده به نام عساکره بود. این شناور مجهز به دو موتور 250 و بدنه آهنی و چهار پایه متحرک برای ثابت نگهداشتن آن در باتلاق بود.
دو فروند از این شناورها به ما تحویل داده شد و برای تجهیز و راه اندازی آن دست به کار شدیم و مینی کاتیوشاها را بر روی آنها نصب کردیم. این اولین باری بود که مسئولین تصمیم گرفته بودند قبضه مینی کاتیوشا روی شناور نصب کنند.
ادامه دارد ⏪⏪
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
💢 #گاوچران_لال (30)
⭕️ عملیات خیبر
💢 غلامعباس براتپور
خیلی تلاش می کردیم که معایب کار را برطرف کنیم. دستگاه باید امتحان می شد تا هیچ مشکلی در عملیات پیش نیاید.
باید جایی را انتخاب می کردیم که دور از منطقه جنگی باشد. تصمیم گرفته شد در تالاب شادگان و یا تالاب پشت زرگان، میدان تیری برگزار کنیم.
تالاب شادگان به خاطر عمق بیشترش انتخاب شد و برادران آموزش، مکان را مشخص کردند و ما هم به طرف مکان مورد نظر حرکت کردیم. بعد از طی مسافتی به محل رسیدیم. فورا چادرها را برپا کردیم. هوا سرد شده بود. چند روزی را باید در این مکان تمرین می کردیم. طبق برنامه ریزی، شناورها بایستی بوسیله تریلی به محل انتقال داده می شدند ولی برای امنیت عملیات، شب آنها را انتقال دادیم.
فردای آن روز همه حاضر و آماده شده بودند و هر کس وظیفه خود را بخوبی می دانست و انجام می داد. نیروهایی که در اختیارمان بودند نیروهای توانمند، با سواد و از لحاظ تحصیلات بالا بودند. با کمک این ها پایه های شناورها را در باتلاق فرو کردیم. با شلیک اولین راکت، شناور و قبضه هریکی به یک طرف پرتاب شدند و یکی از نیروها جراحت سطحی برداشت.
حالمان گرفته شده بود ولی مایوس نشدیم. پایه ای که قبضه را به شناور وصل می کرد ضعیف بود که با پیگیری مسئول تسلیحات، پایه قویتری برای آن تهیه گردید و مشکل حل شد و دوبار قبضه را بر روی شناور نصب کردیم و برای امتحان مجدد آماده شدیم.
شلیک دوم موفقیت آمیز بود. دو روزی آنجا ماندیم و به تمرین با شناور پرداختیم و بعد از آن به مقر برگشتیم.
ادامه دارد ⏪⏪
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂