eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 عصر همراهان عزیز بخیر 👋 با توجه به حضور برادر گرامی جناب رحمان سلطانی (خاطره نویس این روزهای کانال) در این محفل، اگر سوال یا پیامی جهت این عزیز دارید می تونید ارسال کنید. 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 سلام، صبح پنجشنبه بخیر این روزها رفته بودم تو نخ فیلم "نجات سرباز رایان" (1998). فیلمی که بواسطه قدرت مالی غربی ها خوب ساخته شد و خوب دیده شد. داستانی که حول و حوش انسانیت، آن هم وسط خشونت جنگی شکل گرفته بود و توانست اثرگذاری خوبی بین افکار عمومی دنیا در زمان خودش داشته باشد، نمی خواهم بگویم ساختگی بوده و وجود خارجی نداشته، بلکه درآوردن این سوژه از دل جنگ، و بزرگ کردن و ارائه به دنیا، آن هم در قالب هنر سینما، به تنهایی با یک جنگ جهانی برابری می کرد. سال هاست مشغول جمع آوری خاطرات بچه های جنگ هستم و مصاحبه های زیادی با افراد جور و وجوار کرده ام. در این سال‌ها، گاهی به سوژه هایی برخورد کرده ایم که هر کدامشان چند برابر "نجات سرباز رایان" ارزش انسانی داشته و می توانسته چشم و دل دنیا را به این سمت مایل کند و روح انسانی انقلاب و دفاع مقدس را بخوبی منتقل نماید و به تنهایی همه تبلیغات منفی دشمن را خنثی کند. می خواهم سربسته از داستان دوستی بگویم که به تنهایی جان صد کودک و نوزاد دشمن را در وسط معرکه جنگ از مرگ حتمی نجات داد. بچه هایی که حالا مردان و زنان رشیدی شده و به آستانه چهل سالگی رسیده و در میان اشک های شوق به مرور خانواده‌های خود را بعد از سالها پیدا می کنند و.... یکی دو سال است به هر دری زده ایم تا این کار زمین نماند و تا سوژه در قید حیات است، وظیفه خود را انجام دهیم و بدون چشم داشتی تولید کنیم، ولی دریغ از منبعی که اهمیت آن را بفهمد و پای کار بیاید. نکته ها و حرف ها در مقام مقایسه بین "نجات سرباز رایان" و سوژه های اعتقادی دفاع مقدس بسیار است و آنها که فیلم را دیده اند به راحتی این تفاوت ها را خواهند دانست. و البته نسبت اهمیت دادن مسئولین را به موضوع، که باز، بسیار است و نسبت عکس دارد. 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت بیست و ششم: من و ژنرال بعثی چن لحظه بعد سربازی قوی هیکل و با هیبتی ترسناک وارد شد و بدون اینکه چیزی بپرسه منو زیر ضربات مشت و لگد گرفت و مثل یه توپ به در و دیوار کوبید و به این طرف و اون طرف پرتم می کرد. بعد که خوب بیحال و کوفته شدم و خودش هم خسته شد، زیر کتفامو گرفتن و بُردن اتاقی که پر بود از افسرا و ژنرالای بلند پایه بعثی. منو وسط اتاق رو زمین نشوندن و روبروی من یه ژنرال که از فرماندهان سپاه هفتم عراق بود با هیبتی عجیب و چشمای نافذ، پشت یه میز مجلل نشسته بود و یه نفر مترجم هم که کاملا به فارسی مسلط بود کنار من قرار گرفت و بازجویی شروع شد. ناگفته نمونه با توجه به اینکه حدود دو سال در جبهه های مختلف حضور داشتم و در چندین عملیات شرکت کرده بودم و از طرفی در شهر ایلام تلوزیون عراق براحتی دریافت می شد، با درجات نظامی عراقیا آشنایی داشتم. ژنرال عراقی رو به من کرد و گفت: اگه بخای دروغ بگی دوباره می فرستمت همون اتاقی که الان بودی و حسابی دوباره شکنجه میشی. تازه فهمیدم اون سرباز قوی هیکل و اون اتاق ترسناک برای زهر چشم گرفتن و به اصطلاح کشتن گربه دم حجله بوده. اون می گفت و مترجم ترجمه می کرد و من جواب می دادم. روشو طرف من کرد و گفت تو نیرو اطلاعات عملیات هستی و برای شناسایی منطقه اومدی که تیر خوردی و اسیر شدی. با توجه به وضعیت اسیر شدنم شک کرده بودن که نیروی اطلاعات عملیات باشم. تهدید می کرد که اگه اقرار نکنی طوری شکنجه میشی که آرزو مرگ بکنی. واقعاً قضیه داشت به جای باریک و خطرناکی کشیده می شد. معلوم بود از بچه های اطلاعات عملیات دلِ پرخونی داشتن و از طرفی دنبال کسب اطلاعاتی بودن که به دردشون بخوره. البته شک اونا پُر بیراه هم نبود. تو منطقه ای اسیر شده بودم که نسبتا اروم بود و منم با پای خودم وارد محور و جبهه دیگه ای شده بودم که حداقل تو هفته ی گذشته اونجا عملیاتی انجام نشده بود. یه نفر با پای خودش تا نزدیک خط عراق اومده و ناغافل اسیر شده.! منم بودم شک می کردم این آدم باید نیروی گشتی و اطلاعات عملیات باشه. همه اینا می تونست نشانه هایی از یک نیروی اطلاعات عملیاتی باشه که از تیمش جدا شده ، یا راهشو گم کرده و یا بیش از حد فضولی کرده و تا سی، چهل متری خاکریز اومده و نهایتا اسیر شده. داشت حسابی تهِ دلم خالی می شد. اما واقعیت این نبود و حداقل توی این عملیات من فقط یه نیرو رزمی، تبلیغی بودم که بعنوان روحانی به گردان فتح معرفی شدم و هفت، هشت روز بعدش با اون وضعیت به اسارات در اومدم. رحمان سلطانی ادامه دارد ⏪ @defae_moghadas 🍂
🔴 با توجه به حضور برادر عزیز جناب رحمن سلطانی در کانال، تعدادی از دوستان سوالاتی ارسال نموده اند که توسط ایشان پاسخ داده شده 👇
علیکم السلام و رحمه الله در جواب سوال اول، عرض شود حقیر قبلا از نیروهای اطلاعات عملیات بودم و تقریبا تمامی آموزش های لازمه را گذرانده و تخصص کافی در این زمینه داشتم، ولی دو عامل مهم باعث شد نتوانم جهت یابی کنم و مسیر را تشخیص دهم. اول که مهمتر است: بعلت خونریزی زیاد و سرمای شدید در حالت طبیعی قرار نداشتم و خیلی از اوقات بیهوش می شدم و قادر نبودم حواسم را متمرکز بکنم.و اکثرا درحالت گیج و منگی قرار داشتم. و عامل دوم این بود که هیچ وسیله ای مانند قطب نما یا ساعت نداشتم و علاوه بر آن بعلت گرد و خاک و دود ناشی از انفجارهای پیاپی هیچ عارضه طبیعی مانند ستاره، خورشید، ماه و غیره که بتوان از روی آنها جهت را تشخیص داد قابل رویت نبود و بنده نیز اولین باری بود که در این منطقه عملیاتی حضور یافتم و آشنایی قبلی و حضور ذهنی از بافت منطقه نداشتم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا