eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
وجودتـان را . . . با " عشـق " سرشته بودنـد ؛ و سرنوشت تان را ، بـا " شهـادت " عکاس : سعید صادقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
ghafele salar.mp3
زمان: حجم: 1.81M
🔅🔆🔅🔆❣🔆🔅🔆🔅 🔴 نواهای ماندگار 💥حاج صادق آهنگران به یاد روزهایی که آرزوی باز کردن راه کربلا را داشتیم قافله سالار صلا می زد هرکه دم از کرب و بلا می زند آید و پوید به وفا راه ولا را تا بگشاییم ره کرب و بلا را 🔴 به ما بپیوندید ⏪ در کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 همه درگیر خبر بمباران فرودگاه های کشور توسط همسایه جنوبی شده بودند. کسی از شرایط روزهای آینده اطلاعی نداشت و نمی دونست این حملات تا کجا قراره کش پیدا کنه. صبح اولین روز مهر، کیف و کتاب رو بغل زدم تا سر کلاس درس حاضر شوم. مدرسه در منتهی الیه خیابان نادری بود، نرسیده به رودخونه کارون. اول صبحی خیابونا خلوت بود و آروم، گویی هیچ خبری در این کشور نیست و هر چه بود تموم شد. کرکره مغازه ها یکی پس از دیگری بالا می رفت تا روزی رو شروع کنن که از پایانش اطلاعی نداشتن. چهره هایی رو تو مدرسه می دیدیم که بواسطه هم مسجدی و یا هم محله بودن، دوستان صمیمی مون محسوب می شدن. چهره هایی که اون روزا خالی از محاسن بود و تازه از آب و گل در آمده بودن...... و چه می دونستیم این چهره ها تو سالهای آینده بزرگانی خواهند شد که شفاعت روز واپسین رو باید از اینا تمنا کنیم.😔 اونروز صدای زنگ کلاس نواخته شد و صف کشیدیم و بعد از قرائت قرآن و دعای صبحگاه و صحبت های معمول به کلاس رفتیم. شاید ساعت دوم رو می گذروندیم که صدای وحشتناک هواپیمای عراقی که دیوار صوتی شهر رو شکونده بود، همه رو بخود آورد و بر ابهاماتمون بیشتر کرد. همون ساعت اول مدرسه تعطیل شد، یک تعطیلی غم انگیز با کلی خاطرات از بچه هایی که در ادامه جنگ لباس مدرسه رو با لباس رزم تعویض کردن و در گذر روزگار چنان رفتند که به گردشون هم نرسیدیم. مدرسه تعطیل شده بود و راه رفته رو از همون نادری برگشتیم. همه گیج و منگ بودند و سر هر چهارراه تعدادی به تحلیل امور کشور پرداخته بودن. سراسر خیابون پر شده بود از شیشه شکسته هایی که بواسطه شکسته شدن دیوار صوتی خرد و خاکشیر شده بودن. شیشه هیچ ساختمونی سالم نمونده بود و دست از پا درازتر به منزل برگشتیم... و دیگر باورمان شده بود که وارد جنگی تمام عیار شده ایم. ▪️همراه باشید 👋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 💠 خاطرات طنز عابد و زاهد 🙃 ✨حسينیه‌ ی گردان خصوصاً در زمستان و با سرد شدن هوا، حكم صحرای عرفات را داشت. خلوتی براي بيتوته كردن. در تمامي ساعت‌های شبانه‌روز هر وقت به آن‌جا مي‌رفتی در گوشه و كنار آن اوركت يا پتویی به سر كشيده در حال راز و نياز با خدای خود بود. با دو نفر از دوستان (البته بخاطر سرما) به حسينيه پناه ‌برديم. خلوت بود. جز يك نفر كه در گوشه‌ای چمباتمه زده و پشت به در ورودی مشغول ذكر و فكر بود. احدی نبود. سلامی‌ داديم و نشستيم. تازه چشممان داشت گرم می‌شد كه يك مرتبه آن اخوی عابد و زاهد از جا جست و با صدای بلند و بی‌خبر از حضور ما گفت: «آخ جان گيلاس! اين يكی ديگر سيب نبود.» بله، كاشف به عمل آمد كه رفيق ما از شر وسواس خناس به حسينيه‌ گريخته و سرگرم كارشناسی كمپوت‌های اهدايی بوده است. @defae_moghadas 🍂
🍂 ساقی جبهه سبو بر لب هر مست نداد نوبت ما که رسید میکده رابست نداد حال خوش بود کنار شهدا آه دریغ بعد یاران شهید حال خوشی دست نداد هفته دفاع مقدس بر شما غیور مردان بی ادعا مبارک 🍂
آمادگی برای دفاع
آمادگی برای دفاع
آمادگی برای دفاع
حمایت مردمی