حماسه جنوب،خاطرات
🍂 🔻 #اینجا_صدایی_نیست 7⃣4⃣ خاطرات رضا پورعطا 🌱 پایان بخش اول خوشبختانه با نمره
شروع قسمت دوم خاطرات جبهه ای آقای پورعطا را از اینجا دنبال کنید
🍂
🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
💢قسمت صد و شصت و دوم:
ولایت پذیری
انتظاری که ما از نتیجه جنگ داشتیم پیروزی قاطع نظامی در جنگ بود. هیچوقت فِک نمی کردیم کار به توافق و مذاکره برسه ، اما صلاح و مصلحت امام خمینی و نظام اسلامی بر این قرار گرفته بود و ایران در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ با بیانیه ای که حضرت امام صادر کرد، قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل را پذیرفت. شرایطی جدیدی شکل گرفت و برای بعضی از بچه ها سؤالاتی ایجاد شده بود که چه اتفاقی افتاده و چرا سرانجامِ جنگ به اینجا ختم شد؟
با وجود اینکه در شرایط بسیار سختی بسر می بردیم و قاعدتا خبر پذیرش قطعنامه باید افراد رو خوشحال می کرد، ولی نشونه های خوشحالی در چهره اکثر بچه ها دیده نمی شد و حتی عده ای هم ناراحت بودن، اما از اونجایی که نظر و تصمیم حضرت امام خمینی برای همه ما که به امر او پا به عرصه دفاع مقدس گذاشته بودیم فصل الخطاب بود ، کسی اعتراضی به این تصمیم نداشت ، تنها چیزی که باعث ناراحتی و غم بچه ها بود اون جمله امام بود که فرمودن «جام زهر رو می نوشم» می دونستیم امام از این تصمیم خوشحال نیست و در واقع علیرغم میل باطنی و بر اساس مصالح نظام اسلامی این تصمیم رو گرفته اند. بنابراین بدیهی بود فرزندان معنوی امام، از غم درونی امام، غمگین باشن.
در این شرایط وظیفه بزرگترا بود تا با تحلیل و تبیین مطالب ، بچه ها رو از غم و نگرانی دور کنن. با تاکید بر ولایت پذیری و بصورت چهره به چهره همه افراد توجیه می شدن و موضوع مهم در گفتگوها، بحث تکلیف گرایی و مهم نبودن نتیجه بود. بعد از چند روز بتدریج غم و نگرانی از چهره بچه ها زدوده شد و همه از این امر خرسند و شادمان بودن که موفق شدن بعنوان سربازی کوچک و به امر ولی فقیه شون در دفاع مقدس شرکت کنن و سختیای اسارت رو با روسفیدی پشت سر بزارن و اکنون که صلاح و مصلحت بر صلح و سازش است با طیب خاطر امر و فرمان ولی و امامشان رو بر دیده منت بگذارن.
ادامه دارد ⏪
@defae_moghadas
🍂
4_5998959278214349355.mp3
زمان:
حجم:
4.64M
🔻 #نواهای_ماندگار
🔴 حاج غلامعلی کویتی پور
نوحه خاطره انگیز
ای شهر خرمشهر ای خاک گوهر خیز
ای سینه ی پر آذرت از غصه لبریز
🔻شاعر: سپیده کاشانی
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 #کتاب
"عبور از آخرین خاکریز"
«عبور از آخرین خاکریز» عنوان خاطرات اسیر عراقی دکتر احمد عبدالرحمن است که توسط محمد حسین زوارکعبه در چهارده فصل مجزا به ترجمه درآمده است. طبل های جنگ به صدا درمی آید، سپتامبر سیاهی دیگر، سقوط در جهنم، به سمت خرمشهر و آبادان، نزدیکی به خط آتش، سال ۱۹۸۲سال تحولات عظیم، دنکرک عراق و... از جمله فصول تشکیل دهنده کتاب به شمار می آیند.
این اثر به خصوص از این نظر که راوی عراقی است برای خواننده جذابیت دارد.
🍂 مقام معظم رهبری در اهمیت این کتاب گفته اند: «در شب سهشنبه 19/9/1370 مطالعه آن تمام شد آن را از نظر داستانی و نیز اشتمال بر مطالب مفید، بهتر از خاطره اسیر دیگر عراقی که او نیز پزشک بوده است یافتم. بجاست اگر به زبانهای اروپایی همه یا بخشی از آن ترجمه و در پاورقی روزنامه هاشان منتشر شود، مخصوصاً بخش اوّل آن یعنی از ص11.»
🍂 در بخش اول که مقام معظم رهبری نیز بر آن تأکید دارند، نویسنده به دلایل این جنگ و روزهای قبل از جنگ و زمینه های آن می پردازد. اهمیت شناخت دلایل شروع جنگ موضوعی است که می تواند به روشنفکران و صاحب نظران در زمینه تجزیه و تحلیل بهتر جنگ کمک کند.
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 در بخشی از کتاب میخوانیم:
«روزی که سوار بر یک خودرو، نظارهگر، زمینهای زیر کشت، دشتها و تپههای حمرین بودم، تصور نمیکردم به سوی سرنوشتم، به سمت مهمترین نقطۀ عطف زندگیام، پیش میروم. اکتبر سال ۱۹۷۹ بود و از خدمت سربازیام کمتر از دو ماه سپری میشد. بعد از گذراندن دورۀ آموزشهای اصلی در پادگان الرشید واقع در جنوب بغداد، راهی خانقین شدم تا به یگان نظامی آنها ملحق شوم. خانقین هفت کیلومتر از سرزمینهای ایران فاصله دارد، بنابراین، تنها هفت کیلومتر از وقوع حوادثِ تکاندهنده در کشوری که تا آن روز برایم معمای عجیبی به شمار میرفت، فاصله داشتم.
طی پیمودن مسافتِ صد و هفتاد کیلومتری بغداد تا خانقین که با ماشین دو ساعت به طول انجامید، چیزهای زیادی به ذهنم خطور کرد. اتفاقاتی که آن روز در ایران رخ میداد چندان برایم روشن نبود. با این که اعتقاد داشتم تشکیل یک حکومت اسلامی تنها راهحل مشکلات تمامی ملتهای مسلمان جهان به حساب میآید و مسلمانان باید از موانع و خطمشیهای حکومت اسلامی در هر کجا که تشکیل گردد تبعیت کنند، ولی اوضاع و شرایط ایران برایم مفهوم و قابل درک نبود. بدیهی است که تا حدی از القائات کینهتوزانۀ رسانههای تبلیغاتی بینالمللی متأثر شدم.
آیا به راستی ایران به صورت یک کشور اسلامی درآمده بود؟ از درونم ندایی الهی نجوا میکرد که آری همینطور است و دلیل این امر هم بسیار ساده بود. پیامبر اکرم (ص) در حدیث شریفی خبر داده است که اسلام همانگونه که غریب و تنها ظاهر گردید، به همین شکل دوباره در جامعه ظاهر خواهد شد. آن روزها ایران در بین بدخواهان خود کشوری غریب بود.»
🍂
حماسه جنوب،خاطرات
🍂 🔻 آخرین شب در خرمشهر 1⃣ 🔸خاطرات سرهنگ عراقی، کامل جابر
،
🔴 نمونه این نوع خاطرات که از زبان نیروهای دشمن روایت شده، قبلا در همین کانال با نام #آخرین_شب_خرمشهر اشتراک گذاری شده است.
علاقمندان می توانند استفاده کنند
🍂
🍂
🔻 #نکات_تاریخی_جنگ
پس از شکست عملیات بدر، فشارها علیه محسن رضایی زیاد شده بود و امام به آقای خامنه ای گفته بود
شنیده ام آقای دوزدوزانی ادعا جمع می کند تا مرا در فشار بگذارند که فرمانده سپاه را عوض کنم.
"بگویید سرجایش بنشیند والا من جمله ای خواهم گفت."
آقای خامنه ای،
هم به دوزدوزانی گفت و هم در نمازجمعه گفتند:
🔻«وقتی امام یک نفر را به عنوان فرمانده گذاشت دیگر همه باید اطاعت کنند. حتی اگر چوب باشد. معنای ولایت پذیری این است.»
"روایتی از زندگی و زمانه آیت الله سید علی خامنه ای"
@defae_moghadas
🍂