eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.6هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ زیبای 🎤با صدای محسن چاووشی @defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و هفتادم حمله عراق به کویت و آغاز فرج اوج روزای داغ مرداد ماه سال ۶۹ بود و مدتها بود که بساط مذاکرات مستقیم بین ایران و عراق جمع شده بود و به فراموشی سپرده شده بود. هیچ خبر و روزنۀ امیدی برای آزادی وجود نداشت و ما مشغول برنامه‌ها و فعالیتای فرهنگی و علمی خودمون بودیم و تنها چشم امیدمون برای آزادی به آسمان دوخته شده بود. حرف و حدیثایی بین بعضی ازبچه ها بوجود اومده بود که هیچ‌گاه بین ایران و عراق صلح نمی‌شه و ما تموم عمرمون باید همین‌جا بمونیم تا یکی‌یکی از دنیا بریم و همین‌جا دفن بشیم. گر چه این فکر، دغدغه عمومی بچه‌ها نبود و اکثراً امیدوار به فضل و عنایت الهی بودن، ولی تعداد کمی بنوعی دچار سرخوردگی از طولانی شدن اسارت بصورت مفقود شده بودن، اما همین هم برای ما آزاردهنده بود و تلاش می‌کردیم نا امیدی رو از بچه‌ها و خودمون دور کنیم و به اونا روحیه بدیم. توی همین شرایط ناگهان تلویزیون عراق روز پنجشنبه، یازدهم مرداد ۶۹ خبری رو مبنی بر کودتای نظامی در کویت و سرنگونی دولت پادشاهی در این کشور و دعوت سران کودتا از صدام حسین برای مداخلۀ نظامی و کمک به اونا منتشر کرد و چند نفر رو با لباس کویتی نشون داد که به ملاقات صدام اومده و از وی تقاضای کمک کردن و صدام هم قول همکاری و مساعدت به اونا داد و بلافاصله ستونای نظامی عراق رو نشون می‌داد که وارد کویت شدن. صحنه‌سازی کودتا و دعوت کودتاچیان از صدام برای مداخله نظامی اونقدر ناشیانه طراحی شده بود که حتی ما که جز تلویزیون عراق منبع دیگه‌ای رو در اختیار نداشتیم همون وقت متوجه شدیم که این یه بازی سیاسی برای توجیه حمله نظامی عراق به کویت و اشغال اون کشور بوده. تلویزیون عراق دقیقاً مثل روزای حمله به ایران مارش نظامی و سرودهای حماسی پخش می‌کرد و از فتح تموم خاک کویت ظرف چند ساعت خبر داد و نیروهای نظامی عراقی رو نشون می داد که در پایتخت و سایر شهرای کویت مستقر شدن. این تجاوز آشکار هر چند اقدامی جنایت‌کارانه بود، اما هر چه بود برای ما سرآغاز وزیدن نسیم آزادی و بگوش رسیدن زمزمه روح‌بخش تبادل اسرا و توافق صلح بین ایران و عراق بود. فقط دو روز بعد از این ماجرا در اقدامی غیرمنتظره و ناگهانی و بدون استفاده از خشونت دستور انتقال ما از زندان قلعه به اردوگاه ملحق ۱۸ که در چند صد متری زندان قرار داشت شد. هنوز رابطه بین این انتقال با حمله عراق به کویت برامون مشخص نبود و نمی دونستیم با چه انگیزه‌ای با این دستپاچگی دستور جابجایی ما صادر شده، ولی شواهد و قرائن حاکی از روند امیدوار کننده‌ای بود که رهایی از محیط نابسامان زندان قلعه و انتقال به ملحق می‌تونست سرآغاز اون باشه. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🎤مصاحبه با سردار شهید احمد سوداگر ۳ ❣این شناسایی‌ها در چه مدتی انجام شد؟ حدود 5/1 تا دو سال شناسایی‌ها طول کشید که ما به هور رسیدیم. در هور هم بعد از تشکیل یک قرارگاه به نام «قرارگاه شناسایی نصرت» که مسؤولیت آن را شهید علی هاشمی؛ فرمانده‌ی سپاه سوسنگرد به عهده گرفت، حدود یک سال شناسایی‌های شبانه‌روزی انجام گرفت تا ببینیم می‌توانیم از عنصر غافل‌گیری در انتخاب زمین بهره‌ ببریم و از هور بگذریم یا خیر؟ اگر ممکن است کمی بیشتر توضیح دهید؟ هور ام‌النعاج و هورالهویزه منطقه‌ای باتلاقی و مردابی هستند که مثل یک دریاچه‌ی کم عمق بزرگ از نی، چولان و بردی پوشیده می‌باشند. ما وقتی از آبراه کرخه می‌آمدیم، به پاسگاه معلق برمی‌خوردیم. از هور هم که می‌آمدیم باز هم به این پاسگاه می‌رسیدیم. جاده را دور زدیم و وارد منطقه‌ی عمومی هور شدیم. اولین‌بار برای شناسایی‌ها ناصر سیدنور و بچه‌های محلی مثل علی ناصری را فرستادیم تا این منطقه را به شکل عمومی ارزیابی کنند. آن‌ها نفوذ کردند و تا روی جاده پیش رفتند. آن زمان من اطلاعات سپاه هفتم حدید بودم. آمدیم پیش آقا محسن و نتیجه‌ی شناسایی‌های اولیه را ارائه کردیم. ابتدا باور نمی‌کردند که ما از هور گذشته و به جاده‌ی بصره ـ العماره رسیده‌ایم. آن زمان حمید رمضانی جاشین من بود. آقا محسن دستور داد تا کل کار شناسایی هور را به شکل جدی پیگیری کنیم. حمید رمضانی، ناصر سیدنور، علی ناصری و محسن نوذریان که الآن در دافوس است پای کار بودند. نوذریان گفت بهتر است، چند دسته شویم و بچه‌های محلی را هم بین دسته‌ها پخش کنیم. همه‌ی بچه‌ها را از قرارگاه جدا کردیم، بچه‌های مسجد جزایری اهواز، علی ناصری، ناصر سیدنور، رکن‌الدین و چوعینی را انتخاب کردیم تا بیایند و تمام مدت در شناسایی هور کار کنند. بعد از شش ماه کار، آقا محسن گفت باید یک قرارگاه مستقل برای شناسایی هور تشکیل دهیم، به این ترتیب علی هاشمی شد مسؤول قرارگاه نصرت. علت هم این بود که در هور محلی‌ها موفق‌تر بودند و بچه‌های آشنا کارآیی بهتری داشتند. این بچه‌ها قوم و خویش‌هایی در اطراف مرز داشتند لذا این کار سری را که شاید یکی از محرمانه‌ترین نوع شناسایی بود و قرار بود معادله‌ی چنگ را به نفع ما عوض کند بر عهده‌ی آن‌ها گذاشته شد. محلی را هم بین سوسنگرد و هویزه (به نام پیشاهنگی) گرفتیم و قرارگاه در ابتدا در آن‌جا مستقر شد هسته‌ی اصلی عملیات شناسایی در هور از این‌جا شکل گرفت. پیگیر باشید @defae_moghadas 🍂
‏اینجا احتکار نبود همه استفاده می‌کردند هنگام کمبود ، رقابت بر سرِ استفاده نکردن بود ! @ defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔴 نظرسنجی مطالب کانال. 👇🏾👇🏾👇🏾 https://EitaaBot.ir/poll/zmqb https://EitaaBot.ir/poll/zmqb https://EitaaBot.ir/poll/zmqb 👆👆👆
دوستان در این نظرسنجی شرکت کنند لطفا 👆