🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
روایت اسرای مفقود الاثر
💢 قسمت دویست و نودم
ریش نمی زنیم
زمانی که اسیر شدیم تعدادیمون محاسن داشتیم و نوجوونامون تو اسارت محاسن درآوردن ولی هیچوقت به ما و اونا اجازه داده نشد که به اختیار خودمون محاسن بذاریم. تراشیدن ریش هفتهای حداقل یه بار با تیغای کند، اجباری بود.
روز اول تبادل که حادثه شهادت شهید پیراینده پیش اومد همه با هم عهد بستیم که به عنوان عزا به هیچوجه ریشامون رو نزنیم و حتی یکی از شروطمون با سپهبد حمید نصیر بود و اونم پذیرفته بود.
روز قبل از آزادیمون تعداد زیادی تیغ آوردن و گفتن که همه باید ریشتون رو تیغ بزنید و به هر کدوم یه دست لباس نو دادن که بپوشیم. همه حموم کردیم و لباس نو پوشیدیم و کهنهها رو دور انداختیم و بعضی بعنوان یادگاری با خودشون به ایران آوردن. اما هیچکس محاسنش رو نتراشید.
فرمانده و افسرهای اردوگاه بشدت عصبانی بودن و حتی تهدید میکردن که اگه تیغ نزنید آزادتون نمیکنیم. ما که میدونستیم تهدیدا جدی نیست و فرمانده مافوق اونا«نصیرمحسن» اومده اینجا و قول آزادی به ما داده و فقط توپ و تشره اعتنا نکردیم و گفتیم: که ما از سپهبد حمید نصیر قول گرفتیم. بعضیا هم گفتن: ما با ریش اسیر شدیم و میخوایم با ریش به وطنمون برگردیم. خلاصه حسابی پررو شده بودیم و اونا چارهای نداشتن جز اینکه این روز آخر رو هم تحملِمون بکنن.
آخرش سماجت ما نتیجه داد و تنها گروهی از اسرا بودیم که همه بلا استثنا با محاسن وارد خاک ایران شدیم. جالبه بدونید وقتی وارد مرز شدیم، پاسدارها و بچه های خودمون همه تعجب میکردن و میپرسیدن ماجرا چیه؟ این اولین گروهیه که میبینیم همه محاسن دارن و تموم گروهای قبلی با ریش تراشیده وارد شدن و ما هم شرح ماجرا رو به صورت مختصر براشون توضیح میدادیم.
ادامه دارد ⏪
خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔴 عملیات بدر،
شرق دجله
روز دوم عملیات را شروع می کردیم. هوای اول صبح و خنکی دلنشین منطقه حالت خلسه ای بوجود آورده بود که آرامش خاصی بما می داد. نمیدانم شاید قرار بود این آرامش صبحگاه، جای خود را به شامگاهی پرتلاطم بدهد. آن روز را طبق معمول گذراندیم و جسته گریخته در سه راه خندق درگیری ها و تبادل آتشی داشتیم.
یکی از بالگردهای دشمن که جرآت کرده و برای ماموریتی بالای منطقه آمده بود با انبوه آتش کلاش و تیربار و پدافند و ... قرار گرفت و بعد از بلند شدن دود، چرخی خورد و سقوط کرد و صدای الله اکبر بچه ها شور و حالی در جبهه ایجاد کرد.
ساعت به چهار بعد از ظهر رسیده بود که باز روی سه راه خندق شلوغ شد و این بار شاهد تیرهایی بودیم که از پشت سر به طرف ما می آمد. تکی که زده بودند بسیار سنگین بود و نیروهای ما و خصوصا نیروهای لشکر 5 نصر، مقداری عقب نشینی کردند ولی به فشاری که از جناح ما وارد شد موفق شدیم سه راهی را حفظ کنیم و آنها را ب عقب برانیم.
در این جنگ و گریز تعدادی از بچه های ما خصوصا عبدالرحمن سلیمان پور که در روز حرکت در آب افتاده بود و بر شرایط خودش می خندید برای نجات مجروحی اقدام نمود که بعد از نجات او، خود به شهادت رسید.
ادامه 👇 👇 👇
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔴 عملیات بدر،
شرق دجله
با غروب آفتابِ همان روزِ آرام، که حالا با آن شرایط به پایان می رسید خبر آوردند که روی ادامه جاده خندق درسمت عراق، تانکها و نفربرهای دشمن مانند قطاری آماده حمله و گرفتن سه راه خندق شده و طبق عادت آنها در گرگ و میش فردا هجوم سختی خواهند داشت.
فرماندهان لشکر برای نجات این منطقه باید فکری می کردند. آنشب با فرماندهان لشکر 5 نصر هماهنگ شدیم تا آنها از سمت راست جاده و ما از سمت چپ به زرهی دشمن یورش برده و پیش دستی کنیم . سر شب نیروها همانند شب عملیات آماده حرکت شدند.
معمول این بود که نیروهای خط شکن بعد از انجام ماموریت شب اول، سریعا با نیروهای تازه نفس تعویض شوند و به عقب بروند، ولی گردان ما علاوه بر شکستن خط و مقابله شدید با تک های دشمن و نیز پدافند در چهار کیلومتر، حالا باید در مرحله دوم عملیات هم شرکت می کرد و این نشان از توان بالایی داشت که در تمرین ها و آمادگی جسمانی و عملیاتی به دست آمده بود.
نیروهای عمل کننده خیلی سریع خود را به نزدیک سه راهی رساندند و گردان های پشتیبان برای کمک به آنها در سینه خاکریز ایستادند تا در صورت نیاز دستور حرکت بگیرند.
ادامه 👇 👇 👇
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔴 عملیات بدر،
شرق دجله
نیروهای گردان به فرماندهی شهید عبدالله محمدیان حرکت خود را به سمت سه راه خندق، طبق برنامه شروع کردند. ماموریت اصلی ما زدن به ماشین آلات عراق و منهدم کردن آنها بود و جلوگیری از تک فردا.
گاهی به فکر نظامی آنها شک می کردیم با این همه آموزش چرا اینگونه عمل می کنند.
آنها همه ماشین آلات خود را اعم از تانک و نفربر و کامیون و... را پشت سر هم در مسیری محدود قرار داده بودند که این از لحاظ نظامی کاملا اشتباه بود. ما هم از این اشتباه نهایت استفاده را بردیم.
ابتدا عقبه آنها را با آرپی جی زدیم و بعد ابتدای آنها را. آتش عجیبی از آنها بلند شده بود. ماشین آلات وسط، نه راه پیش داشتند نه پس. دو طرف جاده هم بخاطر شیب تند امکان فرار را از آنها گرفته بود.
درگیری بالا گرفته بود و سرحوصله تانک های وسط را می زدیم. جهنمی از دود و آتش منطقه را فرا گرفته بود.
تیربارهای آنها بخوبی سطح زمین را نشانه گرفته بودند و بی وقفه شلیک می کردند. برای تثبیت این شرایط باید به لشکر 5 نصر وصل می شدیم که باز هم نتوانستیم این کار را بکنیم. احتمال می دادیم عمده تلاش دشمن در آن قسمت باشد و با آنها درگیر شده و اوضاع سختی درست کرده اند.
سه راه کاملا در اختیار ما قرار گرفته بود و ماموریت را تمام و کمال انجام داده بودیم. دو سه نفر از نیروهای قدیمی در این عملیات به شهادت رسیدند و جلوتر از خندق جاماندند.
ادامه دارد
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔹گفتگو با سردار صفوی 2⃣1⃣
🔅 یکی از محاسن مهم فرماندهی شما فتنه 78 بود که مقام معظم رهبری هم اشاره کردند که دو برنامه ریزی ده ساله از 68 تا 78 و از 78 تا 88 صورت گرفته. چقدر سختی کشیدید و چقدر به عنوان فرمانده سپاه از این فتنه مطلع بودید؟
فتنه ی 78 ترکیبی از عناصر داخلی بود که بعد هم رسانه های خارجی برآن سوار شدند. یک هفته طول کشید و تهران را به آتش کشیدند. برخی از عناصر دولتی در این فتنه دخالت داشتند. برخی عناصر در مجلس دخالت داشتند و تحریک می کردند. برخی از عناصر دولت مانع ورود سپاه شدند. چون یک هفته طول کشید. طبق مصوبه شورای امنیت ملی اگر نیروی انتظامی قادر نباشد آرامش و امنیت را برقرار کند سپاه باید مسئولیت را بپذیرد. ولی وزیر کشور و رئیس جمهور آن زمان مخالف ورود سپاه بودند. آقای دکتر روحانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفتند که بعد از یک هفته مسئولیت را به سپاه واگذار کنند. وقتی مسئولیت به سپاه واگذار شد بعد از چند ساعت بدون هیچ خونریزی مسئله تمام شد. من به تمام پاسداران و نیروی انتظامی دستور دادم. وقتی مسئولیت به سپاه واگذار می شود نیروی انتظامی هم در کنترل سپاه قرار می گیرد. من به آنها دستور دادم که هیچ نوع اسلحه ای را به کار نگیرند.
بنابراین بدون اینکه یک نفر کشته شود ظرف چند ساعت آرامش و امنیت برقرار شد. خسارت جانی بوجود نیامد اما خسارت سیاسی وجود داشت. از انگلیس خبر می دادند که در ایران یک انقلاب در حال وقوع است. چه در فتنه 78 و چه در فتنه 88 این مسائل به ضرر منافع ملی ما بود و به ضرر مردم ما بود. خسارتی که وارد شد خسارت بزرگی بود.
🔅 شما در سال 88 هم به عنوان یک مقام ارشد کشور از فتنه ای که اتفاق افتاد مطلع بودید. چه تشابهات و تفاوت هایی بین این دو فتنه می دیدید؟
سال 78 مسئله فقط در تهران بود اما در سال 88 به استان های دیگر هم سرایت کرده بود. فتنه هفتاد و هشت ظرف یک هفته تمام شد اما 88 چند ماه طول کشید. در سال 88 خارجی ها بسیار ورود پیدا کردند و تیم داخلی و خارجی با هم یک ارتباطاتی داشتند. بسیاری از عناصر داخلی یک خیانت مسلم کردند. صبر حضرت آقا برای من خیلی مهم بود. یک رهبر صبور، خردمند و دوراندیش بود. اگر این اتفاق در آمریکا و انگلیس هم می افتاد نیروهای امنیتی دخالت می کردند. امنیت یک کشور چیزی نیست که خدشه دار شود. وقتی که امنیت کشورها و حکومت ها به خطر می افتد قوی و شدید برخورد می کنند. چه ایران، چه آمریکا و چه فرانسه، بحث امنیت بحث مهمی است.
ادامه دارد
@defae_moghadas
🍂