eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 انتشار pdf کتاب شهید حاج قاسم سلیمانی به نام "من قاسم سلیمانی هستم" تألیف ناصر کاوه, به مناسبت روز 22 اسفند, روز شهید 🙏التماس دعا 💢 لطفا تا میتوانید نشر دهید... @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 گفتگو با سردار صفوی 4⃣1⃣ 🔅 شما در همه ی مقاطع حساس و جنگ حضور داشتید به عنوان یک فرد مطلع بخصوص در حوزه های نظامی، بعد از جنگ چه تهدیداتی برای ما وجود داشته که با تدبیر رهبری از بین رفته است؟ در حوزه ی تهدیدات خارجی از سال 1990 که عراقی ها کویت را اشغال کردند و آمریکایی ها و متحدین آنها یک حمله ی بزرگی رابرای بیرون کردن عراق تدارک انجام دادند حضور آمریکایی ها در منطقه خلیج فارس برای ما یک خطر بزرگ بود. جنگ های دیگری مانند 2001 که آمریکایی ها به افغانستان حمله کردند و 2006 که آمریکایی ها به عراق حمله کردند سه حادثه ی بزرگ در اطراف ایران بود خصوصاً در 2001 و 2006 . خاطرات بوش چاپ شده است در این کتاب نوشته شده که ما بعد از افغانستان و عراق می خواستیم به ایران حمله کنیم. البته نظامی‌های ما مخالف بودند. ولی واقعیت این است که هم تدبیر مقام معظم رهبری در این سه جنگ بزرگ یعنی جنگ کویت، افغانستان و عراق هم سیاست های راهبردی نظام جمهوری اسلامی یعنی شورای عالی امنیت ملی و رفتار مجموعه دولت، مجلس و فرماندهان نظامی مانع از حمله دشمن به ایران شد. ما به لطف خدا در بحث سیاست های راهبردی به گونه ای با آمریکایی ها و متحدین آنها رفتار کردیم که دو دشمن بزرگ ما در افغانستان و عراق از بین رفتند. صدام یک دشمن خبیث بود و طالبان هم دشمن بودند چون بسیاری از ایرانی از جمله سیزده دیپلمات ما را از بین بردند و هم تفکر انحرافی نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی داشتند. نتیجه ی رهبری مقام معظم رهبری و سیاست های شورای عالی امنیت ملی و مجموعه ی مسئولین این شد که وزن ژئوپولتیکی ایران افزایش پیدا کند. الان وزن ما در منطقه ی غرب آسیا یعنی افغانستان، پاکستان، سوریه ، لبنان کشورهای عربی منطقه برتر شده و کفه ی ترازوی قدرت در این منطقه به نفع ایران است. این مسئله ناشی از هشیاری ملت ما، رهبری های مقام معظم رهبری و هم قدرت نیروهای مسلح و قدرت بازدارندگی است. مجموعه ی ارتش و سپاه پاسداران از یک قدرت بازدارنده برخوردار هستند. یعنی تجهیز، آمادگی و سیاست های آنها و رفتار آنها با آمریکایی ها. نیروی دریایی سپاه به ناوگان دریایی آمریکا در تنگه هرمز اعلام خطر می کند و به آنها می گوید که این منطقه آب های ایران است و نباید وارد آن شوید. یا برخوردی که ایران با انگلیسی ها کرد. در این بیست و چهار سالی که از جنگ گذشته اقتدار ملی ایران در بعد سیاسی، امنیتی و اقتصادی افزایش پیدا کرده ایران قدرت برتر منطقه است. ادامه دارد @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 یاد یاران قسمت چهارم : گویا صدای موذن از حسینیه می آید! باید بطرف حسینیه سرازیر شد ، پس به همراه بچه ها به پایین برو و در صف جماعتشان بایست ، در هیچ کجای دنیا چنین جماعتی را دیده بودی همگی مخلص و بی ریا به نماز ایستاده باشند؟ ، در آنجا واقعاً نماز نماز بود و تقرب به خدا ، قنوتشان را ببین چه عارفانه خدا را می خوانند و از خدا درخواست بخشش گناه نکرده شان را می کنند و عاشقانه طلب شهادت می کنند، اشک غلطان روی گونه های بعضی هاشون را می بینی ، اوج عرفان بود ، بعداز نماز در گوشه ای بنشین و به نیمه های شب حسینیه گذری بزن ، هرکسی گوشه ای ایستاده و گردن خم کرده و در تاریکی شب مشغول عشق بازی با خداست، آرام اشک می ریختند و رازونیاز می کردند ، حسینیه پر بود و انگار هیچ کس در آن دل شب خواب نداشت ، وقتی موذن اذان می گفت هنوز بعضی ها در سجده بودند و شانه هایشان از خوف خدا می لرزید ، بعد هم نماز جماعت صبح ، نمازی که مشهود فرشتگان شب و روز بود ، بعداز نماز دعای عهد با مهدی موعود بود که تا پای جان در رکابش خواهیم بود، اَللهم انی اُجَدِدُ لَهُ فی صَبیحَه یَومی هذا وَ ما عِشتُ مِن اَیّامی عَهداً و عَقداً و بَیعَهًّ لَهُ فی عُنُقی لا اَحُولُ عَنها وَ لا اَزوُلُ اَبَداً، هنوز هم در آنجا یا هرجای دیگر اگر موقع نماز شهدا را در کنارت حس کنی نمازت را با حال‌تر و با توجه تر می خوانی، هرجای پادگان که نگاه می‌کنی یاد یاران است و افسوس از جاماندگی ما ، حال که از حسینیه فارغ شدی بیرون بیا و گشتی در اطراف بزن ، یک نگاهی به بالای سرت کن نوشته بالای دیوار حسینیه را ببین، هنوز همانگونه نوشته شده مانند نوشته آن روزها ،،عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید،، این جمله را همیشه نصب العین خود قرار بده و عمل کن ، همانطور که دوستانت عمل کردند ، دیدی چطور سربلند از این عالم عروج کردند و به محضر خدا رسیدند؟ بعد برو کنار حسینیه سری به دفتر تبلیغات بزن ، عبدالرضا زکی پور را بیاد داری حتی نماز شب خوان‌های توی ماسه ها را هم زیر نظر داشت و در صبحگاه از آنها یاد می کرد ، منصور ناردست را بیاد داری همیشه برایمان نوحه های حماسی می خواند؟ نوحه هایی که ما را حسینی و کربلایی می کرد؟ تبلیغاتی ها همیشه سعی داشتند بهترین سخنران ها را برای ما بیاورند، روحانیونی مانند بسطامی که چقدر عارف بود و خوش بیان ....... «حسن تقی زاده » ادامه دارد @defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و نود و دوم شیرین‌ترین سفر دوران زندگیم سوار اتوبوس که شدیم از خوشحالی تو پوستمون نمی‌گنجیدیم و اصلاً یادمون رفت که هنوز توی خاک عراق هستیم و ماهیت بعثیا عوض نشده و هر آن احتمال داره یه کار غیر منتظره انجام بدن و دردِ سرِ جدیدی پیش بیاد. مداحامون شروع کردن مداحی و اشعاری رو در مدح امام خمینی و جمهوری اسلامی می خوندن و سرودای شاد انقلابی رو اجرا می کردن. کم‌کم راننده هم با ما همنوا شد و یه نوار سرود مذهبی گذاشت. اتوبوس مجهز به میکروفن بود. کم‌کم طمع کردیم و از راننده خواستیم میکروفن رو در اختیارمون قرار بده تا صدای مداح به همه برسه. اونم موافقت کرد. خلاصه تا مرز ایران خوندیم و شادی کردیم و خندیدیم. نگهبانای محافظ هر چند مثل راننده خوشحال نبودن ولی کاری هم نمی‌کردن. فقط وقتی به دژبانی می‌رسیدیم ازمون می‌خواستن که ساکت بشیم و راننده میکروفن رو خاموش می‌کرد. برخلاف تموم مسافرتای قبلی که دستامون بسته بود و با کابل می‌زدن تو سرمون و گاهی جفتک هم می‌نداختن و اوقاتمون تلخ بود، ولی این سفر چشم و دستمون باز بود و لبمون خندون و شیرین‌ترین سفری بود که توی تموم عمرمون انجام شد. یکی از نکات جالب این سفر عمامه‌گذاری تعدادی از طلبه‌ها داخل اتوبوس بود. روزهای قبل و بصورت مخفیانه با باند و پارچه‌های سفید که حالا دیگه مقدار زیادی در اختیارمون بود، به اندازه‌ ۵،۴ نفر عمامه تهیه کردیم. بعضی دوستان نگران بودند و می‌گفتن مبادا بعثیا حساسیت نشون بدن و اقدامی انجام بدن. ما هم به خنده و شوخی می گفتیم: دیگه با برادران بعثی دوست شدیم. البته اسمشون عمامه بود، ولی شل و وارفته و در هم ریخته، به هر حال سفید بود و نشون می‌داد اینا روحانی هستند. در بین مسیر راه که دیگه خیالمون از اینکه برمون گردونن راحت شد، عمامه‌ها رو درآوردیم و سرمون گذاشتیم و یهوئی چند تا حاج آقا تو اتوبوسای مختلف پیدا شد. داشت چشم برخی محافظای داخل اتوبوس از حدقه درمیومد. البته راننده ما آدم خوبی بود و تا آخر مسیر همکاری کرد. حالا این کار چه فایده‌ای داشت و چی رو می‌خواستم ثابت کنیم؟ دقیقاً یادم نیست ولی هر چه بود اینم ازون کارای ابتکاری و جذاب بود که هم بچه‌های خودمون و هم عراقیا رو غافلگیر و به قول امروزیا سورپرایز کرد. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی @defae_moghadas 🍂