🍂
🔻 فتح المبین (17)
حرکت گروهان مکه:
مانده بودم با این پیشروی بی حساب و کتاب چه باید بکنم. درگیری هایی که تا اونموقع داشتیم بصورت جنگ و گریز بود ولی حالا بدون برنامه، کیلومترها در دل دشمن رفته بودیم.
فرمانده ارتش را صدا کردم و گفتم نظر شما چی هست؟ راه را ادامه دهیم یا برگردیم؟ ایشان با بزرگواری گفتند هر چه شما دستور بدهید ما هم همان کار را می کنیم. با بیسیم از حمید رمضانی پرسیدم چه کنیم، گفتند که مسئولیت و عواقب آن با خودت باشد هر طور خواستی تصمیم بگیر. عقب نشینی بار مسئولیتی بود که تا محاکمه هم ممکن بود پیش برود.
ولی می دانستم پیشروی به این شکل جز به کشتن دادن این همه نفرات سودی در بر ندارد. لذا دل را زدم به دریا و به بچه های قم گفتم که ما برمی گردیم. آنها گفتن این کار خیانت است و تکلیف خیانتکار معلوم است.
با دستور عقب نشینی که صادر کردم با تعجب متوجه شدم از طرف همان برادران، رگباری از تیر به طرفم گرفته شد.
باصدای این شلیک، عراقی ها متوجه ما شدند و باران تیر و خمپاره را بر سر ما گرفتند. با سرعت به سمت عقب شروع به دويدن کردیم.
در این عقب نشینی هم مجروح دادیم و هم شهید. ولی به همت بچه ها توانستیم آنها را با خود برگردانیم.
وقتی به جای اول رسیدیم هنوز عراقی ها در سنگرها بودند و همانجا شروع به پاکسازی کردیم و تعداد بسیار زیادی را اسیر کردیم و به عقب فرستادیم.
ادامه دارد
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 فتح المبین (18)
علی رغم عقب نشینی عراقی ها و موفقیتی که گردان برای شکستن خط داشت، نزدیک ظهر، فرماندهی تیپ دستور داد که گردان سریع به عقب برگردد. در صورت ماندن ما در مواضع فتح شده، احتمال دور خوردن، توسط نیروهای عراقی وجود داشت. حالا تمام نیروها در آن مسیر طولانی، صعوبت راه و در روشنی هوا باید به عقب بر می گشتند و این در حالی بود که نیروهای عراقی در منطقه حضور داشتند و احتمال درگیری وجود داشت.
امکان انتقال شهدا بسیار سخت بود ولی با زحمت زیاد، خیلی از مجروحین به عقب منتقل شدند. تورج کریمی، قنبری و یکی دو نفر دیگر که مجروح شده بودند متاسفانه به اسارت عراقی ها در آمدند. شدت خستگی و صعوبت مسیر باعث شده بود که در حین عقب نشینی بسیاری از نیروها تجهیزات خود را در طول مسیر رها کنند.
بعد از دستور عقب نشینی، حدود ساعت 2 بعداز ظهر نیروها کم کم به خاکریز اول رسیدند. بچه ها وضعیت روحی خوبی نداشتند. چند تا از شهدا در عمق دشمن جا مانده بودند. افرادی مثل شهید عظیم عموری و شهید محمد مهدی بلک و بدیع زاده و چند نفر دیگر. صحنه برگشت نیروها، صحنه خوبی نبود.
آن روز هرکس به خاکریز خودمان می رسید، بلافاصله پشت آن دراز میکشید و از شدت خستگی بعضاً به خواب می رفت. هیچکس حال حرف زدن نداشت. بعضی از بچهها که مانده بودند تا زخمیها را کمک کنند، با تاخیر میرسیدند. این احساسِ عدم موفقیت، فضای خوبی ایجاد نمیکرد.
ادامه دارد
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 فتح المبین (19)
در همان شب اول عملیات، از چند محور به نیروهای عراقی حمله شده بود. علاوه بر محور ما، یگان های دیگر سپاه هم از محورهای دیگر وارد عمل شده بودند. با توجه به موفقیت یگان هایی که عقبه نیروهای عراقی را فتح کرده بودند، نیروهای عراقی راهی جز عقب نشینی از مقابل محور ما نداشتند. شاید در برنامه ریزیِ عملیات، اهداف محورهای دیگر به شکلی تعریف شده بود که اگر در یک محور مشکلی به وجود آمد، محورهای دیگر بتوانند ماموریت خودشان را مطمئن تر انجام بدهند.
وجود ما در این محور، این امکان را از دشمن گرفته بود که نیروهایش را از این منطقه به جبهه های دیگری ببرد. نیروهای عراقی در شرایطی قرار گرفته بودند که اگر از جلوِ ما عقب نشینی نمی کردند، مطمئناَ از دو طرف قیچی می شدند و از پشت ضربه می خوردند. آن ها برای جلوگیری از قرار گرفتن در محاصره [کامل]، همه نیروهایشان را عقب کشاندند.
ادامه دارد
@defae_moghadas
🍂
🍂 اینجا موقعیت علم الهدی در شهر اهواز است. در زمان جنگ زنان و مردان عاشق بخدمت خدمت میکردند.
شستشوی لباس
شستشوی ملحفه بیمارستان ها
شستشوی پتوها
و.... متاسفانه این مکان بعد از جنگ
تبدیل به محل عروسی و جشن و پایکوبی شده است.
@defae_moghadas
🍂