🍂
🔻 #معجزه_انقلاب 8⃣6⃣
خاطرات مهدی طحانیان
عراقی ها فکر می کردند اسرای سن بالا به ما بچه های زیر بیست سال خط فکری می دهند که مثلا در مصاحبه با خبرنگارها چه حرف هایی علیه عراقیها بزنیم. در حالی که حقیقت چیز دیگری بود. بزرگترها و ریش سفیدهای ما حتی ما را به مدارا با عراقیها دعوت می کردند تا آتش تند ما را بخوابانند و ما بتوانیم متعادل رفتار کنیم. آنها برای ما دل می سوزاندند و حاضر نمی شدند به وسیله ما به هدفشان برسند. در اردوگاه عنبر بیشتر اوقات تنهایی می گشتم و سعی می کردم صمیمی نداشته باشم چون تا خبرنگار می آمد و حرفی میزدم سریع می رفتند سریع آدم هایی بیشتر مرا کنار آنها دیده بودند و به سختی تنبیه شان می کردند.
...در بین این گروه علی اللهی و شیطان پرستها، آقای کردی به نام علی رحمتی حضور داشت که علی اللهی بود. می گفتند دست از اعتقادات باطلش برداشته و توبه کرده است. حتی سبیل هایش را کمی کوتاه کرده بود. این آقا از طرف عراقی ها فرمانده اردوگاه شده بود. مدام
به آسایشگاه ها رفت و آمد می کرد و ما را به آرامش و سازش با عراقیها دعوت می کرد. می گفت: «شماها جوان هستید، آینده دارید، حیف است به دست عراقی ها نقص عضو بشوید، با جان خودتان بازی نکنید!»
على اللهی ها و شیطان پرست ها به رغم اختلاف عقاید، یک وجه مشترک داشتند و آن هم سبیل های بلند و پرپشتشان بود که تا زیر چانه شان می رسید. در بعضی افراد سبیل ها از زیر چانه هم بلندتر بود؟ خال کوبی های عجیب و متعدد هم روی بدنشان بود. علی اللهی ها به نسبت شیطان پرستها آدم های تمیز تری بودند.
وقتی پای قصه اسارتشان می نشستیم، نمی دانستیم بخندیم یا گریه کنیم. یکیشان می گفت: «پسر خاله ام مرا همراه دوستانم به منزلشان دعوت کرد، شام که خوردیم بیهوش شدیم. وقتی به هوش آمدیم دیدیم دست عراقی ها اسیر هستیم.» دیگری می گفت: «فامیلمان مرا با یک اسلحه کلاش یا یک نارنجک با عراقی ها مبادله کرده است.» حتى بعضی ها می گفتند: «ما را در مقابل یک گونی پیاز، سیب زمینی، شکر و معامله کرده اند.»
برای بچه های آسایشگاه، بر اساس اینکه هر کدامشان در ازای چه چیزی معامله شده بودند، اسم گذاشته بودند؛ مثلا آقای شکری، آقای پیازی. و همین موجب می شد موقع صدا کردن آنها خنده مان بگیرد. عراقی ها با آنها خصومت خاصی نداشتند و گاه حتی امکاناتی از بیرون برای انجام کارهای دستی در اختیارشان می گذاشتند. ولی اسارت کمرشان را شکسته بود، چون عقیده و هدف درستی نداشتند که آنها را حفظ کند. .. "
از عقاید و مسلک شیطان پرستها و على اللهی ها این طور آگاه میشدیم که اگر یک نفر از جمع ما کاری انجام میداد بر خلاف میل عراقی ها، برای تنبیه به آسایشگاه شیطان پرستها یا علی اللهیها تبعید میشد. آن افراد وقتی دوره تبعیدشان تمام می شد و به آسایشگاه خودمان بر می گشتند، از آنچه دیده بودند تعریف می کردند. ما هم با اشتیاق دور آنها جمع می شدیم و به حرف هایشان گوش می کردیم..
ادامه در قسمت بعد
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 تاریخ شفایی
مصاحبه حجت الاسلام
دکتر عبدالله حاجی صادقی
قسمت نهم
حصون: درخواست آتش بس بعد از فتح خرمشهر، یک تاکتیکى بود که دشمن مى خواست جبهه ها را سرد نگه دارد و بعد در تجاوز بزرگترى اهداف نامشروع خود را پیگیرى کند. یک شاهد مثال بر این قضیه بعد از پذیرش قعطنامه بود که حضرتعالى فرمودید که آن حمله اى که صورت گرفت به کمک منافقین که خود خیانت بسیار بزرگى را در حق ملت ایران روا داشتند و این فصلِ خیانت منافقین در جنگ براى ملت ایران و به ویژه براى نسلهاى جدید ناگفته مانده است. این یک دلیل. نکته بعدى آن خوى تجاوزگرى صدام بود که به او اجازه نمى داد ساکت بماند بویژه اینکه هدف صدام شکست انقلاب اسلامى بود که در واقع به نمایندگى از استکبار و دشمنان انقلاب اسلامى در منطقه این کار را انجام مى داد و وقتى که در جنگ با ما به نتیجه نرسید، به کویت حمله کرد.
یعنى آنهایى که مى گویند صدام ساکت مى نشست، آدم شده بود، خوب اینجا را باید ببینند! همه این تجهیزات و امکانات دوباره علیه ما به کار گرفته مى شد. امّا سیاست استمرار جنگ که با فرماندهى معظم کل قوا حضرت امام(ره) بود و ایثار و فداکارى رزمندگان و ملت ایران صدام را مایوس کرد.
ادامه دارد
@defae_moghadas
🍂