eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
یادش بخیر روزایی که خلوص چاشنی کارمون بود و خوبیها رو به پای رفقامون میذاشتیم..... به شهر میومدیم و اول خونه بچه های تو جبهه سر میزدیم کار اونا زمین نباشه.....مجروحیت خودمون رو پنهان می کردیم تا ریا نشه......نمازمون رو فقط برای خدا می خوندیم و بس.....
فکر نکنید با خودم هستم، نه، ما که از این ها مبرا بودیم..... با همونایی هستم که اجرشون رو گرفتند و الان همنشین خوبا هستن و شایدم گوشه ای دارن می سوزن و می سازن
فقط یادمون نره، جنگ که تموم شد.......تازه کار ما شروع شده بود..... تازه تکلیفمون شروع شده و باید این حماسه ها رو تثبیت می کردیم....... همین 👋
صبح ما خیر است ای یاران، ز پیغام شما جان ما مست است دائم، از می جام شما کام ما هر صبح شیرین گردد از پیغامتان چون عسل شیرین کند یزدان ما، کام شما 🌴🌾🌷🌴🌾🌷 🌹سلام. صبح جمعه تون بخیر!🌹
🍂 🔻 خاطرات اسارت نگهبان‌ها وقتی می‌خواستند اسم کسی را بنویسند، اسم کوچک، اسم پدر و پدربزرگش را می‌نوشتند. کاری به فامیلی فرد نداشتند. بعضی وقت‌ها بچه‌ها آن‌ها را سرِ کار می‌گذاشتند و اسم‌های عجیب و غریب بِهِشان می‌گفتند. یک شب، یکی از اسرا داشت نماز شب می‌خواند. نگهبان صدایش کرد و پرسید «اسمت چیه؟» گفت «شنبه». گفت «اسم پدرت؟» گفت «یک‌شنبه». گفت «اسم پدربزرگت؟» گفت «دوشنبه». صبح آمد سرِ صف و گفت «اسمی رو که می‌خونم بلند شه». بعد نگاه کرد به کاغذی که توی دستش بود و گفت «شنبه، یکشنبه، دوشنبه». تا اسم را خواند همه زدند زیر خنده. بیچاره مانده بود که چه بکند. راوی:مهدی ایتوک @defae_moghadas 🍂
@defae_moghadas
🍂 🔻طنز جبهه 🔅 رسد آدمی به جایی... بعدازظهر بود و گرمای جنوب. هر كس هر كجا جا بود كف چادر استراحت می‌كرد. آن‌قدر كه جای سوزن انداختن نبود. اگر می‌خواستی از اين سر چادر به آن سر چادر سراغ وسايلت بروی، بايد بال در مي‌آوردی و از روی بچه‌ها پرواز می‌كردی. با اين حال بعضیها سرشان را می‌انداختند پايين و از وسط جمعيت رژه می‌ رفتند و دست و پا و گاهی شكم بسياری را هم لگد می كردند و اگر كسی حالش را داشت، بلند می‌شد ببيند كيست و دارد چه كار می‌كند. در آن اوضاع یکی که حال بیشتری داشت برگشت و به او ‌گفت: «رسد آدمی به جايی كه به جز خدا نبيند.» او هم دوباره روانداز را روی صورتش ‌كشيد و لبخندزنان ‌خوابيد. کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 یا صاحب الزمان.. 🌹کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم 🌹گوشه ای تنهانشینم تا تماشایت کنم 🌹مینویسم روی هرگل نام زیبای تورا 🌹تا که شاید این روزجمعه ملاقاتت کنم...🌸یا صاحب الزمان.. 🌹کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم 🌹گوشه ای تنهانشینم تا تماشایت کنم 🌹مینویسم روی هرگل نام زیبای تورا 🌹تا که شاید این روزجمعه ملاقاتت کنم... @defae_moghadas 🍂
🔴 سلام، باز هم خاطره ای داریم از گوسفندان اهدایی جبهه‌ای و بازی ها و نقشه هایی که بچه‌ها برا آن زبان بسته ها می کشیدند. ولی اینبار....
🍂 💥انصاف در دوستي💥 🔻 گوسفند اهدایی شهید اصغر اعتمادی بر اثر يك ماجراي قدري شيطنت آميز كه بين بسيجي ها رايج بود؛ با ما جفت و جور و آشنا شد..   ماجرا چه بود!؟ فکر کنم پدر حاج اسماعیل "شاید هم شخص دیگری از پدران شهدا " چند گوسفند را به گردان آورده بود كه بچه ها قربانی کنند و بخورند... فرض کنید نذری یا به دلیل عهدی چیزی. خوب! هر کس که جبهه رفته باشد از بدی غذا و بی کیفیت بودنش داستانها دارد و لذا گوسفند و گوشت تازه؛ برای خودش یک تحول و یک ماجرایی به یاد ماندنی داشت ! چند نفر از قدیمی تر ها؛ از آنجا که مدتها بود بچه ها مرخصی درست و حسابی نرفته بودند؛ با یک شیطنت، اعلام مرخصی کردند تا هم بچه ها به خانواده ها سری بزنند و هم به تبع آن؛ جمعیت کمتر بشود و لاجرم گوشت بیشتری سهم مرخصی نرفته ها بشود " و قطعا مثل روز روشن است که هم دستور مرخصی برای رضای خدا بوده و هم ماندن و نرفتن مرخصی از سر ایثار و ازخودگذشتگی😜☺" گردان خلوت شده بود و گوسفندان هم به مسلخ رفتند و بساط آبگوشت و خوردن شام و ناهار با کیفیت برپا شد. از قضای روزگار چون هم خيمه ای های شهید اعتمادی مرخصی رفته بودند؛ آن چند روز او؛ هم خیمه ای ما شده بود و با هم؛ هم خوراک و همراه شده بودیم. وقتی او از این ماجرا با خبر شده بود که راز مرخصی و گوسفندان در چیست؛ در هر وعده ی غذایی، با هر زور و اصرار و کوششی که به خرج می دادم؛ لب  به آن غذا نمی زد و از غذاهای لشکر که واقعا نخوردنی بود، می خورد. حميد دوبری @defae_moghadas 🍂
@defae_moghadas