🍂
🔻 توجه به بیت المال ❂◆◈○•----
شهید محمدرضا حقیقی
سال 63، 64 بود که به همراه شهید محمدرضا حقیقی گذرمان به جزيره مجنون افتاده بود. او در جایی و من در گوشه ای دیگر از جزیره.
گاهی برای دیدارش مسافت طولانی را طی می کردم و سری به او می زدم و وعده ای ناهار را کنارش می ماندم.
آن روز هم سوار شدم و بعد از ساعتی کنار سنگرش پیاده شدم. همه دوستان جمع بودند و بازار بگو بخند و شوخى بر پا بود.
ناهار آن روز آن ها، ماهی سرخ کرده بود. غذایی که در آن منطقه به وفور یافت می شد و دغدغه غذایی آشپزخانه را پر کرده بود.
توصیه همیشگی محمدرضا به هم سنگرانش این بود که مبادا با نارنجک و مهمات جبهه این ماهی ها تهیه شود که این حرام می باشد.
مدتی بود که بین بعضی بچه ها مد شده بود که با نارنجک جنگی و یا تدافعی که ایحاد موج زیر آب می کرد ماهی می گرفتند و چند روزی استفاده می کردند. ولی او زیر بار نمی رفت و قرص و محکم پای حرفش ایستاده بود.
❂◆◈○•-------🍂-------•○◈◆❂
ادامه تا لحظاتی دیگر
🔸 کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 توجه به بیت المال ❂◆◈○•----
آنروز به او گفتند که ماهی ها را با تور گرفته اند و مشکلی ندارند. بهرحال سفره انداخته شد و ماهی ها در وسط سفره شکم های گرسنه و هیجان زده را به بازی گرفته بود.
لقمه اول به دهان ها برده شده بود که با زبان محلی خودمان که کسی متوجه نشود رو به یکی از دوستان کردم و گفتم "با نارنجک گرفته ای؟" و او هم سربسته جواب مثبت داد.
محمدرضا متوجه شد و گفت"پس با نارنجک گرفته اید"! لقمه را نیمه خورده از دهان خارج کرده و به اعتراض از پای سفره بلند شد، تا در حیف و میل بیت المال شریک جمع نشده باشد.
....و پاداش اعمال او "لبخندی زیبا" بود که روز دفن بر لب های بی جانش نقش بست و همه را به حیرت نشاند.
❂◆◈○•-------🍂-------•○◈◆❂
🔸 کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🔴 در گل و لاي سياه قعر هور
مي درخشد تا ابد يك كوه نور
تا نباشد نور در هور سياه
كي كند رهرو ز معبرها عبور
سلام، وقت خوش
داستان ما این بار سر از هور در می آورد و حماسه ای دیگر از حماسه سازان جنوب را روایت خواهد کرد. روایتی واقعی و در عین حال جذاب و دلنشین. حکایتی از عشق پروانه وار جوانی رعنا، بر گرد شمعی آتشین همچون هورالعظیم.
و سلام بر سردار بی نشان و یوسف هور، سردار شهید علی هاشمی.
و سلام بر مظلومینی که سختی را به آسایش، و مرگ را به زندگی ترجیح دادند و فرهنگی نو درانداختند تا الگویی بسازند برای امروزمان و نوری برافروزند در ظلمت این روزهایمان.
" گمشده مجنون" روایتی است عاشقانه از زندگی و جنگ سردار علی هاشمی.
از فردا مهمان او خواهیم بود در محفلی نورانی از یاد و خاطره او.
منتظر همراهی همه عزیزان خواهیم بود.
🌹🌹
هدایت شده از جهانی مقدم
🍂
🔻 گمشده هور
رمانی کوتاه از زندگی و فرماندهی
❣ یوسف هور، سردار حاج علی هاشمی
از فردا در کانال رزمندگان
حماسه جنوب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍃
🍂
🔻 دیالوگ های سینمای دفاع مقدس
آژانس شیشهای
✈️ آژانس شیشهای
👈 این وسط گوشت قربونی عباسه.
عباس: (با لهجه مشهدی) مو سر زِمین بودُم با تراکتور. بعد جنگم رفتُم سر همو زمین، بی تراکتور.
خانم جان مو حتی دفترچه بیمه هم نگرفتم! والا خیلی زور داره این حرفا بره مو.
👈 حاج کاظم: میدونی یه گردان بره خط گروهان برگرده یعنی چی؟ میدونی یه گروهان بره خط دسته برگرده یعنی چی؟ میدونی یه دسته بره خط نفر برگرده یعنی چی؟
جگرم سوخت، شیشه شکست. مامور اوردن، اسلحه اش چسبید به دستم.
👈 به روح امام میچکونم!
🔸 کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂