eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
@defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 آغاز اسارت «عراقي ها آمدند بالاي سر ما . يكي از آن ها آمد جلو كه دستم را بگيرد ، دستم را كشيدم وگفتم تو نامحرمي . تا چند ساعت فكرم كار نمي كرد . فرار كه نمي توانستم بكنم ، بهترين اتفاق مرگ بود. با هر صداي انفجار خودم را بالا مي كشيدم كه تركش به من بخورد . ديگر هيچ چيز برايم مهم نبود . دعا كردم بميرم . استغفار كردم، اشهدم را گفتم ، اما يادم افتاد چند روز پيش ، نماز امام زمان نذر كرده بودم . روي زانوهايم نشستم ونذرم را ادا كردم . بعد از نماز آرام تر شده بودم ؛ اما وقتي ياد نگاه هاي عراقي مي افتادم ، بدنم مي لرزيد ، اما خودم را سپردم دست خدا وبه او توكل كردم .» درهای بسته @defae_moghadas 🍂
@defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 ما بر سرپیمان و وفا می مانیم با خامنه ای نور خدا می مانیم تا لحظه آخرین نفس در تنمان با حاصل خون کربلا می مانیم ما مانده ی از قافله دیروزیم بازوی توانای علی امروزیم گرخامنه ای دهد فقط یک دستور بر خصم ستمگر وطن پیروزیم دعوت به تجمع غیر قانونی ایستادن در برابر ولایت است ✌️ @defae_moghadas 🍂
834.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌❣✨ دلتنگ اذان حرم کرب‌وبلایم... السلام علی الحسینـــــ وعلی علی ابن الحسین وعلی اولاد الحسینــــــ وعلی اصحاب الحسین ─✵❣✵─
🍂 🔻 طنز جبهه 🔅 آفتاب نیمه شب وقتی بی خوابی می افتاد سرمان، دلمان نمی آمد كه بگذاریم دیگران راحت بخوابند، خصوصا دوستان نزدیك. به هر بهانه ای بود بالا سرشان می رفتیم و آنها را از جا بلند می كردیم. رفیقی داشتیم خیلی آدم رك و بی رودربایستی بود. یك شب حوالی اذان صبح رفتم به بالینش، شانه اش را چند بار تكان دادم و آهسته به نحوی كه دیگران متوجه نشوند گفتم: هی هی! بلند شو آفتاب زد. آقا چشمت روز بد نبیند، یك مرتبه پتو را كنار زد، و با صدای بلند گفت: مرد حسابی بذار بخوابم، به من چه كه آفتاب می زند، شاید آفتاب بخواهد نیمه شب در بیاید، من هم باید نیمه شب بلند بشوم. عجب گیری افتادیم ها !!!  اون شب بد جوری رودست خوردم ولی بهانه‌ای شد برای خندیدن روزهای بعدمان و دشت کردن جمله ای در فرهنگ جبهه مان 🔸 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
گمشده هور 👇
🍂🍂 🔻 6⃣2⃣ ❣ سردار حاج علی هاشمی ما چندین ماه در سکوت اینجا کار کرده ایم. بدون اینکه کمترین شکی برای عراقی ها ایجاد شود و نزدیک به سیصد شناسایی درون و برون مرزی انجام داده ایم. بچه ها گاهی کلافه می شدند، حق هم داشتند. علی اکبر که برای شناسایی ده روز بود به روستای العماره ی عراق رفته بود، برگشتش خیلی طول کشید. وقتی رسید به قرارگاه با حمید به استقبالش رفتیم، اصلا تعادل نداشت راه برود. همین طور تلو تلو می خورد. بچه های شناسایی رفتند و آبراه های دجله را متر کردند، حتی از اتوبان بغداد- بصره فیلم گرفتند و آوردند. اما هیچ کس از بزرگی کارشان خبر نداشت، فقط دلمان خوش بود به حرف های آقا محسن که وقتی می آمد میگفت، من گزارش کار شما را به امام دادم و امام فرمودند: «سلام مرا به بچه های نصرت برسانید». همین برای ما خیلی ارزش داشت، همین که می دانیم امام برای ما دعا می کند کافی است. یک بار عبدالرضا که از شناسایی برگشته بود آمد کنارم نشست و گفت: علی، به نظرت با توجه به اینکه ما میدونیم داخل دشمن چه خبره و دشمن دشمن اول جنگ نیست. میشه باهاش این طوری جنگید؟ » نگاهش کردم و در سکوت سرم را پایین انداختم و گفتم: «ما یک مقلد هستیم هرچی امام بگند ما همون رو عمل می کنیم». احساس کردم نگرانی اش برطرف نشده، خواستم فضا کمی عوض شود، گفتم: «شما وقتی داخل عراق میری غرور بهت دست میده؟» - نه، نه. - وقتی داری این اطلاعات رو به کسی میدی چی؟ - نه. - الآن که داری ریش هاتو با تیغ میزنی فقط برای مأموریته ها. - میدونم برای ماموریته، میدونی که بعضی از این نیروها مشکل دارند. کار کردن باهاشون سخته على، تو میخوای همشون رو نگه داری؟ - آره، میدونم مسائلی هست. مهم اینه که داریم با نیرویی کار می کنیم که صفره، مشکل داره. اگه خوب بود که دیگه احتیاجی به فرمانده نداشت. دستش را گرفتم و پیش آقا محسن بردم که برای سرکشی آمده بود. به آقا محسن گفتم که عبدالرضا را آورده ام تا از شناسایی اش گزارش بدهد. خیلی ذوق کرده بود که به کارش توجه شده و خودش گزارش را به فرماندهی کل می دهد. چند بار در مورد نیروها این کار را کردم، روحيه می گرفتند و کارهای بعد را خیلی بهتر و دقیق تر انجام می دادند. همراه باشید با کانال حماسه جنوب @defae_moghadas http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂 🍂
غواص های گردان حمزه سید الشهدا لشکر ولیعصر(عج) در عملیات والفجر ۸ @defae_moghadas
🍂 🔻 اصطلاحات سنگری 👈 شناسنامه گردان: باسابقه ترین فرد گردان، کسی که در همه ماموریت ها شرکت داشته 👈 شورت دله: شلوار آستین کوتاه 👈 شورت یقه اسکی: شورت تنگ و کوچک، شورت" پانکی "، " یقه هفت" همه بمعنی مایو هستند 👈 شهادتنامه: وصیتنامه ای که بچه ها شب عملیات می نوشتند. وصیتنامه هایی که تکان دهنده بودند و بوی شهادت می دادند. 👈 صدامیه: دستشویی و تولیت، همانجا که پشت درش می نوشتن صدام رفتنی است، از یک آفتابه آب مضایقه نکنید. 👈 صد و بیست را بده: قاشق بزرگ، کنایه از خمپاره 120. 🔸 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂