eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🍂 🔻 7⃣2⃣ ❣ سردار حاج علی هاشمی هزینه ی قرارگاه بالا بود و تمام نیازها را باید خودمان مستقیما برطرف میکردیم. گرفتن بودجه خودش کار مشکلی بود. هر بار که ما پول می خواستیم چون مقدار زیادی بود با دردسر مواجه میشدیم. این پولها را هم از بند هشت به ما می دادند که مربوط به امور خاص و سری است. قرارگاه از هدایایی که مردم برای جبهه می فرستادند، محروم بود. کسی که ما را نمی شناخت اگر هم می شناخت چون از هر شهری آدم اینجا هست ما شامل هدایای هیچ کدام از استانها نمی شدیم. یک روز از سپاه سوسنگرد تماس گرفتند و گفتند: «علی یک آقایی از چالوس با یک سری پتو، کلاه و... برای جبهه آمده و اصرار دارد که حتما نامه ای بگیرد و ما در آن نامه قید کنیم که این اقلام را از فلانی تحویل گرفتیم. فکر می کنیم قصد سوء استفاده دارد». ما به این هدایا احتیاج داشتیم و نامه نوشتن و اینها هم که مرسوم نبوده و نیست. گفتم: «همه ی جنس ها را بگیرید، نامه هم لازم نیست بدهید بفرستید راننده را برود و بعد وسایل را خرد خرد بیاورید اینجا در هوره آنها هم همین کار را کردند. حالا نمی دانم به شهر رفته و چه گفته است. اما کلاهها و لباس ها به دردمان خورد، خدا خیرش بدهد. ما حتی بچه های خودمان را می فرستادیم تا از بوشهر قایق بخرند. خودشان هم بار می زدند و شبانه اینجا می آوردند و خالی می کردند. نیروهای نصرت هم راننده اند، هم شناسایی، هم عملیات، هم باربر و... بچه ها یاد گرفته اند کارهای بزرگ را در گمنامی انجام دهند. برای همین است که دوستشان دارم و آنها هم با من غریبگی نمی کنند. ما برای این عملیات که تا چند ساعت دیگر قرار است شروع شود، نیاز داشتیم تعدادی پل داخل جزیره بزنيم تا نیروها بتوانند در بعضی قسمت ها خیلی سریع از روی آن بگذرند و ارتباط با عقبه همچنان برقرار باشد. چند ماه پیش هزینه ی زیادی کردیم و پایه پل های فلزی را زدیم اما به دلیل موقعیت خاص و زمین مردابی اینجا کار معطل ماند و پل های فلزی و سنگین جواب نداد. رفتم و به بچه های مهندسی که حالا اسمشان مهندسی امام حسین علیه السلام است گفتم که ما یک پل میخواهیم. آنها هم نشستند و فکرهایشان را روی هم ريختند. تعدادی کاتالوگ از پل هایی که در کشورهای مختلف ساخته شده بود آوردیم. در بین آنها پلی بود که در هندوستان ساخته بودند، شناور بود و قابلیت نصب یک کیلومتر را داشت. بچه ها روی ساخت چنين پلی تمرکز کردند. بعد از چند مدت که صحبت کردیم به این نتیجه رسیدیم که دو گروه شروع به کار کنند. یک عده داخل قرارگاه طرح و ایده ی اولیه را بدهند، یک عده هم بروند و از شرکت های بیرون کمک بگیرند. همراه باشید با کانال حماسه جنوب @defae_moghadas http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂 🍂
شهید علی هاشمی بهمراه یاران خود
🍂 🔻 یه پاتو بردار! دوتا قایق، کنار هم ایستاده بودن... یکی به پشت جبهه میرفت... یکی به سمت عملیاتی بی بازگشت! دودل بودم... یه پام تو این قایق بود، یه پام تو اون قایق! سکانی گفت: برادر! "یه پا تو بردار..." حالا هم... یکی باید پیدا بشه، تا به بعضی از ماها بگه: "یه پاتو بردار..." یا اینوری 👉🏿 یا 👈 اونوری @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 سلام بر شما خوبان شبتون خوش و دعاتون مستجاب 👋
باز به شب جمعه دیگری رسیدیم و سفره باز الهی نمیدونم چرا شبهای جمعه حال دیگری دارد. حال و هوایی که بارها و بارها تجربه شده ست و باز درکش برایمان نامفهوم است.
لحظاتی قاتی با آرامش، کمی معنویت، مقداری دلتنگی و نمی بغض وا نرفته که سالهاست جمع شده و باز نمی شود.
گاهی خودم را به دست گذشته می سپارم و ذهنم را متمرکز سالهای نچندان دور می کنم تا چیزی را به یاد بیاورم.
شب های جمعه...... شب های😢 جمعه.....شب های جمعه...... دعاهای کمیل و هق هق بچه ها و....سجده های طولانی و..... قایم شدن در پناه کلاه اورکت ها و چفیه ها و....تاریکی بیابان جبهه و گوم گوم خمپاره ها
حسینه شهر اهواز و......نوای محزون حاج صادق و....خیابان های خلوت و.....ایست و بازرسی های پایگاه های بسیج و.... باز گوم گوم خمپاره ها
فراغ بال فردا و....جمع بچه ها و.... شوخی و سر و صدای دوستانه ای که فقط صدایشان در اعماق ذهنمان جا خوش کرده و...... عکس های یادگاری جبهه.