🍂
🔻 دفاع آخر ۴)
آبادان در روزهای دفاع
خاطرات سید مسعود حسینی نژاد
┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄
🔹 به ابتدای سال ۵۹ رسیده بودیم و آرامشی نسبی بر شهرمان حاکم شده بود. آرامشی که بیشتر به آتش زیر خاکستر میماند. گهگداری خبرهایی از سمت مرزها و تعرض عراق بگوش میرسید. در ابتدا خیلی اهمیت نمی دادیم ولی مواظبت میکردیم. چیزی نگذشته بود که همان تحرکات شدت گرفت و خبر از درگیریهای کوچک و انفرادی بگوش رسید. قبل از شهریور ۵۹ بود که از طرف سپاه فراخوان شدیم. ۲۰ نفر به حیاط سپاه آمده بودیم تا برای ماموریتی جدی خود را آماده کنیم.
مهدی کیانی فرمانده سپاه آبادان جلوی صف ایستاد و گفت، در مهران خبرهایی شده که نیاز به نیرو دارند. باید حرکت کنیم و به آنجا برویم. فرمانده شما قربانعلی لاردو خواهد بود و لازم است در طول ماموریت تابع ایشون باشید.
چیزی نگذشت که تجهیز شدیم و اسلحه گرفتیم و مینیبوسی وارد محوطه شد و سوار شدیم و همراه با لندروری، اولین ماموریت خود را در مسیر دفاعی مقدس آغاز کردیم.
به مهران که رسیدیم، تقریبا شهر خالی شده بود و آخرین نفرات در حال ترک شهر بودند. تانکهای عراقی در فاصله ۲۰۰ متری ما قرار داشتند و درحال محاصره شهر. ما ۲۰ نفر بودیم که فقط نفری یک ژ۳ داشتیم و دو نارنجک دستی.
شرایط ، شرایط سخت و درهمی شده بود. با این تعداد نیرو که برای کمک آمده بودند نمیشد کار زیادی کرد. دشمن پیشروی خوبی کرده بود. ناچار به ترک شهر شدیم در حالیکه عبدالرضا اسکندری از سپاه آبادان اسیر دشمن شده بود.
در راه بازگشت هیچ پمپ بنزینی قادر به سوخت دهی نبود و ناچارا در مسیر از یک روستا نفت سفید تهیه و با گازوئیل مخلوط کردیم و در باک مینی بوس ریختیم. یکی از شهدایی که در مسیر با او برخورد کردیم و با خود آوردیم شهید روشن، برادر فوتبالیست معروف، حسن روشن بود.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#دفاع_آخر
کانال حماسه جنوب/ ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 یازده / ۱۰۱
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔹 یتیمی و اسیری و غم یار
رحلت حضرت امام
خردادماه سال ۶۸ با آن گرمای طاقت فرسایش از راه رسیده بود. خبر بیماری امام خمینی از طریق نگهبانها به بچه ها رسیده بود. شامگاه چهاردهم خردادماه تلويزيون عراق تصاویر دستکاری شده حضرت امام در بستر بیماری با چهره ای مشوش را نشان داد و خبری را با عنوان "تدهور احوال خمینی" پخش کرد فردای آن روز یعنی پانزدهم خرداد ماه ساعت ۱۰ تا ۱۲ نوبت هواخوری ما که بند چهار آسایشگاه ١٣ بودیم بود. بچه های بندِ سه باید ساعت ۸ تا ۱۰ برای هواخوری بیرون می رفتند. از پنجره آنها را نگاه میکردیم، با کمال تعجب دیدیم که اکثرشان لباس سبز پشمی که گرم و برای زمستان بود را پوشیدهاند. هیچ کسی با دیگری حرف نمی زد و هیچ دو نفری با هم راه نمیرفتند. حتی نگهبانها هم حالت خاصی داشتند. تیربارها روی برجک ها مسلط شده بود. کم کم داشتیم متوجه عمق فاجعه می شدیم اما دلمان می خواست حدسمان اشتباه باشد، ولی متأسفانه چنین نبود. روزنامه بغداد آن روز که آمد دیگر هیچ امیدی را باقی نگذاشت، وقتی تیتر بزرگ Khomeini died را دیدیم سیل اشک بود که از دیدگان بچه ها جاری بود. دیگر قلبی نبود که در آن غربت وحشتناک نشکند و امیدی نبود که ناامید نگردد. چاره ای به جز باور این حقیقت نداشتیم رهبرمان دیگر پیش ما نبود. یاد لحظاتی افتادم که برای اولین و آخرین بار امامم را دیده بودم. امیدوار بودم که بعد از آزادی به عنوان اسرای جنگ یک بار دیگر فرصت دیدار ایشان را بدست بیاورم. در غربت اسارت تنها به امید دیدار مجدد ایشان شب را به روز می رساندیم. با خودم نقشه میکشیدم که در لحظه دیدار ایشان حتماً فرصت صحبت کردن به چند نفر از اسرا داده می شود و آن وقت اگر قرار شد که من صحبت کنم همان جمله ای را بگویم که آن شهید بزرگ فدائی ابا عبد الله علیه السلام بعد از سپر کردن خودش برای ایشان و پس از برداشتن زخم های زیاد بر بدن بر زبان جاری کرد. میخواستم بگویم "آوفینا یابن رسول الله آيا وفا کردیم ای پسر رسول خدا؟ آیا از ما راضی شدی؟ آیا به وظیفه خود عمل کردیم؟ ...
نوبت هواخوری ما رسید. با وجود سابقه بدمان، لباسهای پشمی سبز رنگ که تنها لباسهای تیره مان بود را پوشیدیم. بعثی ها بر خلاف انتظار، کاری به کارمان نداشتند. شاید هم آتش زیر خاکستر بودند. وضعیت کاملاً بحرانی بود. همه نگهبانهای داخل و بیرون اردوگاه در آماده باش بودند. در آن لحظات اصلاً به این که بعثیها چه نقشه ای در سر دارند و قرار است چه بلایی سرمان بیاورند فکر نمی کردیم. دو به دو با هم راه میرفتیم. سرهای همه بچه ها پایین بود. یکی از فرماندهان عراقی آمد و از امام خمینی با احترام و به عنوان رهبر مسلمانان یاد کرد. این اولین باری بود که یکی از بعثی ها آن هم یک افسر عالی رتبه اینچنین کاری می کرد. هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#یازده
کانال حماسه جنوب/ ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔹 ناگفتههای عملیات بدر (۲۱)
محسن حسینی نهوجی
مسئول دفتر وقت سردار صفوی
✺✺✺✺✺✺
🔹 چنین نگرشی موجب عدم اتخاذ یک استراتژی جنگی منسجم منتهی به طرح ریزی یکپارچه و هماهنگ در سراسر مناطق عملیاتی شده بود.
در نتیجه، فرماندهان نظامی ناچار بودند با توجه به امکانات در اختیار، هر ساله سراسر مناطق عملیاتی را بررسی نموده، منطقه ای متناسب با شرایط خودی و غافلگیری دشمن را، برای انجام عملیات پیشنهاد نمایند.
امّا ضرورت انجام اقدامات مهندسی، فرا خوانی و آموزش نیروها، عملیات اطلاعاتی، طرحریزی و تأمین امکانات، موجب تلف شدن زمان می گردید.
علاوه بر آن امکان داشت عملیات پیشنهادی مورد تصویب قرار نگیرد که بررسی مجدد و پیشنهاد منطقه دیگر و موافقت فرمانده عالی جنگ و تعیین ضرب الاجل اجرا به صورت مقاطعه کاری موردی، گسست در برنامه های عملیات نظامی و اثرات منفی بسیاری را در پی داشت.
در فاصله زمانی پس از خیبر تا آن زمان، عملیات بزرگی صورت نگرفته بود و دشمن با توسعه روز افزون توان و استعداد، آمادگی خود را افزایش داده، تبلیغات وسیعی را آغاز کرده بود که ایران دیگر قادر به عبور از خطوط مستحکم عراق نیست و به همین دلیل دیگر دست به عملیات بزرگ نمی زند. این تبلیغات خود بخود ایران را به عکس العمل انفعالی وامی داشت.
پیگیر باشید
حماسه جنوب - خاطرات
@defae_moghadas
🍂
🍂 نقش غرب
درتطهیر تاریخ «پهلوی» 0⃣
▪︎سلیمی نمین
رئیس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ
┄❅✾❅┄
🔸 مقدمه:
مدتی است که تلاش غرب برای تغییر نگاه مردم به سالهای پیش از انقلاب چشمگیرتر از همیشه شده است. جمهوری اسلامی چهل و چند سال را رد کرده و حالا که گروه قابل توجهی از جامعه روزهای قبل از ۵۷ را ندیده یا آن را به یاد ندارند، فرصت خوبی مهیا شده تا تاریخ در ذهن جامعه به نحو دیگری تعریف شود.
بخش مهمی از جنگ نرمی که سالها پیش آغاز شد «تحریف» است. تحریف میکوشد تا چهرهای «تر و تمیز» از حکومت پهلوی بسازد و در این مسیر علاوه بر رسانههای غربی، بخشی از «پلتفرمهای» مختلف در فضای مجازی نیز گام برمیدارند.
پی بردن به حقیقت ادعاهایی که این روزها عنوان میشود، جز با روایتهای بیطرفانه از رخدادها و مطالعات تاریخی ممکن نیست. برای واکاوی برخی از این ادعاها، به سراغ جناب سلیمی نمین یکی از پژوهشگران انقلاب اسلامی و کارشناس تاریخ رفتیم که گزیدههای این گفتگو به مرور ارسال خواهد شد.
امید است وظیفه حداقلی خود را نشر مطالب روشنگر مقابل غرب، بین جوانان بدانیم
┄❅✾❅┄
ادامه دارد
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 نقش غرب
درتطهیر تاریخ «پهلوی» 1⃣
▪︎سلیمی نمین
┄❅✾❅┄
🔸در مورد تلاش برای تحریف دوران پهلوی باید چند نکته مورد توجه قرار گیرد؛ اولین نکته این است که ما همچنان در برابر فشارهای غرب قرار داریم، فشارهایی که برای دست برداشتن ما از مسیر استقلال اعمال شده و میشوند چرا که استقلال جمهوری اسلامی ایران اثر قابل توجهی بر سایر ملتها میگذارد.
البته سابقه تاریخی ما نشان میدهد این فشارها منحصر به دوران فعلی نیست، برای مثال زمانی که ملت ایران به دنبال «ملی شدن صنعت نفت» بود، آمریکا معتقد بود که اگر اجازه دهیم ایرانیها خودشان نفت کشورشان را اداره کنند، استقلال خواهی در منطقه گسترش مییابد و منافع ما (آمریکا) به خطر خواهد افتاد. بنابراین استدلال، سیاست آمریکا این بود که ملت ایران باید سرکوب شود تا به سرمشقی برای سایر ملتها به ویژه کشورهای منطقه تبدیل نشود.
یکی از کارهایی که غرب در این مصاف میکند این است که از طریق «دیپلماسی عمومی» این مقاومت را کم کند. ایران در برابر زورگوییهای آمریکا، انگلیس و جبهه طرفدار صهیونیستها، ایستادگی کرده و در پی آن، فشار جدی را متحمل شده است که این فشار را ملت ایران تحمل کرده و میکند.
اگر ذهن و شناخت این ملت مخدوش شود، طبیعتاً در مقاومت دچار ضعف و کاستی خواهد شد. بنابراین بر اساس دیپلماسی عمومی، تلاش گستردهای توسط غرب صورت میگیرد تا با مخدوش کردن ذهن مردم، دوران سلطه آمریکا و انگلیس بر ایران دوران مثبتی جلوهگر شود.
┄❅✾❅┄
ادامه دارد
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔹 خوش مزه ترین پرتقالی که خوردم
• عباسعلی مومن (نجار)
بعد از مدتها که از اسارتمان در اردوگاه میگذشت یک روز پرتقال آوردند و اگر اشتباه نکنم به هردو یا سه نفر یک پرتقال ریز میزه رسید. بوی عطر پرتقال فضای آسایشگاه را دگرگون کرده بود و هر سه نفر به نوبت پرتقال را چند ثانیه بو میکردیم. بعد از یک سال دوری از میوهجات، این پرتقال خیلی جالب و جذاب بود.
قدر نعمتهای خدا را آنجا بود که پی بردیم. بعداز نوش جان، پوست پرتقال رو جمع کردم و داخل یک پارچه کوچک گره زدم و هر روز کمی خیس میکردم بجای عطر همیشه داخل جیبم میگذاشتم و تا یک ماه بوی پرتقال به مشامم میخورد 🍊
🔹آزاده تکریت ۱۱
#خاطرات_آزادگان
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂