eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🔻 دفاع آخر ۱۲) آبادان در روزهای دفاع خاطرات سید مسعود حسینی نژاد ┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄ 🔹 دو تا عراقی مسلح که فقط کلاه شان پیدا بود داخل گودال بودند. از لباس و حرف زدنشان مطمئن شدم عراقی هستند. سریعا از حالت درازکش به زانو شدم که مرا ببینند. با صدای بلند دستور ایست دادم. زبان عربی بلد نبودم ولی با ایما و اشاره گفتم اسلحه شان را به من تحویل بدهند. تفنگ‌ها را بالا آوردند، چون دونفر بودند واهمه داشتم نزدیک بشوم. مانده بودم با این دو عراقی چکار کنم، چطور خلع سلاح شان کنم، چطور ببرمشان عقب! رهایشان کنم بروم جلوتر یا نه؟ در همین افکار بودم که خداوند فرشته نجات را فرستاد. کنار نهر سمت چپ یکی صدایم میزد؛ مسعود چکار می‌کنی؟ خدایا چقدر خوشحال شدم بالاخره از بلاتکلیفی خارج شدم. اکبر علیپور با تعجب به اوضاع من نگاه می‌کرد. اسیرها را ندیده بود، وقتی به من نزدیک شد، دو نفر عراقی حرکات مشکوکی کردند و مجبور شدیم به‌سمت شان شلیک کنیم. در آن لحظات فرصت هیچ کاری نبود، ما غفلتا وسط نیروهای دشمن افتاده بودیم و نمی‌توانستیم اسیر بگیریم. اکبر علیپور متوجه جنازه های عراقی که پشت سر من افتاده بودند شد و گفت اینها رو کی زده؟ گفتم ندیدم منم به جنازه ها و زخمی ها به همین صورت رسیدم. اکبر به همان سرعتی که آمده بود به‌سمت بچه ها رفت. آنقدر سریع رفت که فراموش کردم به او بگم بچه ها را گم کرده‌ام. اکبر رفت و من‌هم دوباره سینه خیز به سمت رودخانه راه را ادامه دادم. یک قبضه آرپی جی ۷ با سه تا گلوله تو مسیرم دیدم که برداشتم. الان یک ژ۳ داشتم با یک خشاب و یک کلاش با چند خشاب و یک آرپی جی و موشک‌هایش. شده بودم انبار مهمات. حالا دیگه اگر برادر افشارپور هم بیاید توی ذهنم حتما از دیدن این‌همه اسلحه و مهمات غنیمتی خوشحال می‌شود. جوان بودم و احساس سنگینی و خستگی نمی‌کردم. اما بعلت داشتن سابقه ورم معده از گرسنگی در قسمت معده بشدت احساس درد داشتم. هر چه به ظهر نزدیکتر می‌شدم گرسنگی و درد بیشتر می‌شد. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد کانال حماسه جنوب/ ایتا http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
4.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 واقعه بمباران آبادان از زبان سید مسعود حسینی نژاد ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
4_5931689103832645705.mp3
زمان: حجم: 9.88M
🍂 نواهای ماندگار سالهای دفاع مقدس 🔹با نوای حاج صادق آهنگران قافله سالار صلا می‌دهد هر که دم از کرب و بلا می‌زند ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
15.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 روزِ وصل برای شهید محمدحسین یوسف الهی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 نقش غرب درتطهیر تاریخ «پهلوی» 8⃣ ▪︎سلیمی نمین ┄❅✾❅┄ 🔸 عوامل متعددی در سقوط پهلوی شناخته می‌شود که یکی از آنها «فساد» است؛ اما تصور افکار عمومی از واژه فساد به سمت فساد اخلاقی رژیم پهلوی می‌رود. عوامل دیگر این سقوط و ابعاد دیگر فساد در حکومت پهلوی چه بود؟ بحث فساد سطحی‌ترین نگاهی است که می‌توان به پهلوی‌ها داشت. رژیم پهلوی خیانت‌های بزرگی مرتکب شد که ملت ایران را به این جمع بندی رسانید که باید آنها را از حکومت خارج کنند. قطعاً قاجار هم فساد اخلاقی داشت؛ اما ایرانیان در نهضت مشروطه خواهان ساقط شدن قاجار نبود، چون آنها را خائن به خود نمی‌دانستند، اگرچه آنها را از لحاظ اخلاقی منحط می‌شناختند. اما خیانت‌های پهلوی را ببینید؛ «اسدالله علم» در خاطرات سال ۴۹ درباره جدایی بحرین از ایران می‌گوید: «شاه به من گفت که هرگز تن به جدایی بحرین از ایران نمی‌دهم چون این خیانت است.» اما بعد که انگلیس به شاه دستور می‌دهد او تسلیم می‌شود و "بحرین" را در اختیار آنها قرار می‌دهد. وقتی مردم این خیانت را فهمیدند دیگر این رژیم برایشان قابل تحمل نبود. پهلوی‌ها در زمینه‌های مختلف بی‌هویتی خود را نشان دادند و بدون هیچ جنگی بخش‌هایی از خاک ایران را آن هم به دستور بیگانگان، به دیگران بخشیدند. همچنین در سیستان و بلوچستان «دشت ناامید» را به دستور آمریکا واگذار کردند، در دوران پهلوی اول نیز، «کوه‌های آرارات» را به ترکیه بخشیدند. پهلوی‌ها در زمینه‌های مختلف بی‌هویتی خود را نشان دادند و بدون هیچ جنگی بخش‌هایی از خاک ایران را آن هم به دستور بیگانگان، به دیگران بخشیدند. در زمان پهلوی اول انگلیسی‌ها می‌خواستند یک خط دفاعی در برابر اتحاد جماهیر شوروی ایجاد کنند، اتحادی بین ترکیه، عراق، ایران و افغانستان به وجود آوردند. وقتی انگلیسی‌ها این اتحاد را می‌خواستند به وجود بیاورند ترک‌ها امتیازی از انگلیسی‌ها می‌خواستند، چون می‌خواستند در برابر همسایه شمالی خود قرار بگیرند و از مزایایی محروم شوند. انگلیس می‌خواست یک خط دفاعی برای منافع خود ایجاد کند و باید هزینه آن را خودش پرداخت می‌کرد؛ اما هزینه این کار را ملت ایران پرداخت کردند. به رضاخان دستور دادند که مناطق نفت خانقین را به عراق، ارتفاعات آرارات به ترکیه و دشت ناامید را به افغانستان بدهد تا آنها انگیزه‌مند بشوند که آن خط دفاعی ایجاد کنند. متأسفانه در دوران پهلوی دوم نیز بخش دیگری از خاک ایران به افغانستان داده شد. حضور ۵۰ هزار مستشار آمریکایی که همه امور کشور دست مستشاران آمریکایی بود. همه این موارد برای ملت ایران تحقیرآمیز و خفت بود. موارد زیادی وجود دارد که جوانان مطالعه کنند تا بدانند در دوران تسلط آمریکایی‌ها چه وضعیتی بر کشور حاکم بوده است. صرفاً مسئله اخلاقی به میان نبوده است. ┄❅✾❅┄ ادامه دارد • جهاد تبیین 👈 نشر مطالب http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔹 ناگفته‌های عملیات بدر (۲۹)       محسن حسینی نهوجی مسئول دفتر وقت سردار صفوی                      ✺✺✺✺✺✺  درحالی که برای ورود به سنگر فرماندهی پتوی آویخته بر در سنگر را کنار زدم، از خود پرسیدم اگر آقا رحیم بپرسد تا کنون کجا بودی، چگونه بگویم برادر بشر دوست و محمد علی جعفری را در قرارگاه کربلا رها کرده، با برادر محرابی و سیّاف به جزیره بازگشتیم؟ اگر آن دو فرمانده غیوری که برای اجرای منظّم طرح بازگشت و حفظ جان هزاران رزمنده مستقر در منطقه، تا بازگشت آخرین نفر، حاضر به ترک محل ناامن قرارگاه مقدّم نشدند، بازنگردند، تا ابد باید خود را ملامت کرده، گرفتار عذاب وجدان باشم! با دلهره، کمی جلوتر رفتم. دیدم همه فرماندهان  سر در گریبان فرو برده، با حالتی که انگار از رو در رو شدن با یکدیگر ابا دارند، بهت زده، در سوگ شهادت مهدی باکری زانوی غم در بغل گرفته بودند. آقا رحیم در گوشه سنگر، دست بر پیشانی نهاده، با صدای محزون، آیات قرآن را زمزمه می کرد. برادر رشید پتو بر سر کشیده، قرآن تلاوت می کرد و می گریست. آقا محسن با حالتی اندوهگین درگوشه ای غرق در افکارش بود. احمد کاظمی در کنج دیگری نجوا کنان، مهدی را صدا می کرد و می گریست . فضای سنگر آکنده از غم و اندوهی جانکاه بود. طنین سلام آقای بشر دوست که با برادر عزیز جعفری وارد سنگر شدند، سکوت امید بخشی را بر سنگر را حاکم ساخت. آقا محسن با صدای گرفته و بغض آلود گفت چراغ ها را خاموش کنید و یکی از برادران روضه بخواند. سنگر در تاریکی فرو رفت و غرق در شیون و غوغا شد. پیگیر باشید حماسه جنوب - خاطرات @defae_moghadas 🍂