eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 یازده / ۱۱۰ خاطرات پروفسور احمد چلداوی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ غذای ملحق توسط چند نفر از اسراء در سوله های کناری ما پخته می شد. بیشتر بچه های این سوله ها ارتشی و بعضی از آنها بیمار بودند. پزشک ها به بیماری آنها TB می گفتند که بعدها در ایران فهمیدم که همان بیماری سل است. من هم که برای ترجمه به این سوله ها رفت وآمد می‌کردم به این بیماری دچار شدم. یکی از غذاهای رایج در ملحق برنج و آب شلغم بود. به خاطر تلخ بودن شلغم‌ها و ریختن آب شلغم روی برنج، برنج نیز غیر قابل خوردن می‌شد. ما این موضوع را به نایب عریف، مسئول ملحق گفتیم. او هم آشپز را که یک ارتشی سبیل کلفت بود آورد و ما از او خواستیم حداقل آب شلغم‌ها را دور بریزد تا بشود برنج ها را خورد. در همین ایام بود که تعدادی اسیر جدید آوردند. جالب اینکه مدتها بود از پذیرش قطعنامه می‌گذشت ولی هنوز اسیر می‌آوردند. یکی از این اسرا پسربچه کُرد ایرانی بود که بسیار متکبر و مغرور بود. او با یکی دو نفر که سنی مذهب بودند، در آسایشگاه نماز جماعت دو سه نفره به راه انداخته بود و مثل یک مفتی بر آنها حکم فرمایی می‌کرد. در تعجب بودم که آن دو نفر که حدود ۴۰ سال سن شان بود. دل باخته این جوان حدوداً هیجده ساله بودند. اسرای مستقر در سوله ها بیشتر سرباز و بعد از قطعنامه اسیر شده بودند. به دلیل ازدحام زیاد در سوله ها اکثراً دچار امراض عجیب و غریب از جمله سل و گال یا همان جرب می شدند. برای معالجه افراد مبتلا به جرب یک آسایشگاه از بند ۱ مخصوص این افراد اختصاص یافت. این‌ها خیلی به ارتباط با ما علاقه ای نشان نمی دادند. اما چون هم وطن بودند خیلی دوست داشتیم بهانه ای پیدا می کردیم تا آنها را هم جذب می‌کردیم. مدتی بعد در همین ایام همزمان با هفته بسیج و دهه فاطمیه سلام الله علیها مراسمی با شکوه هر چه تمامتر در جوی آرام و بدون دخالت عراقی ها در بند ۱ برگزار شد و اکثر بچه ها در این مراسم شرکت کردند. به بهانه همین مراسم توانستیم تعداد زیادی از بچه های جربخانه را نیز جذب کنیم و در مراسم ما شرکت می‌کردند تا این که از طریق یک جاسوس، افسر عراقی از برگزاری این مراسم مطلع شد. ما هر روز در بند یک ملحق، نماز جماعت داشتیم. در یکی از روزها که افسر عالی رتبه عراقی برای بازدید آمده بود متوجه نماز جماعت ما شد. با توجه به گزارش های متعددی که به افسر عراقی رسید این افسر دستور داد که بیشتر بچه های بند یک را به قلعه یا همان قفس۶ تبعید کنند. در بدو ورود به قلعه، یوسف ارمنی نگهبان عراقی به خاطر کینه ای که از بچه‌های قفس ٧ داشت، خیلی اذیتمان کرد. یوسف در یک نطق تهدید آمیز اعلام کرد که شما مفقودید و مفقود یعنی مرده و ما اجازه داریم از هر صد نفر شما پنج نفر را بکشیم. اوضاع قلعه با اینکه نگهبانهای وحشی مثل یوسف، غباش، ماضی و غیره داشت ولی بازهم خیلی بهتر و راحتتر از ملحق بود. از مزیت های منحصر به فرد قلعه این بود که در زمان هواخوری به راحتی می‌توانستیم سراغ دوستانمان را بگیریم و حتی چای برای خودمان درست کنیم. این ویژگی در هیچ یک از اردوگاه های عراق سابقه نداشت. رحیم و نادر با ما به قلعه منتقل شده بودند که وجودشان در تقویت روحیه ما خیلی مؤثر بود نادر هم به عنوان مسئول بند انتخاب شد. از این بهتر نمی‌شد. با خود گفتم تا باشه از این تبعیدها. آنها من و نادر و علی از بچه های قزوین و چند نفر دیگر که از ۱۵ نفر بیشتر نمی شدیم را داخل اتاقی در ابتدای راه روی سمت چپ قلعه مستقر کردند. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد کانال حماسه جنوب/ ایتا http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 دفاع آخر ۱۳) آبادان در روزهای دفاع خاطرات سید مسعود حسینی نژاد ┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄ 🔹 کم کم بوی نم و صدای خفیف آب رودخانه را می‌شنیدم و صدای تیربار که از آن سمت رودخانه شلیک می‌شد به گوش می‌رسید. تازه داشتم از رسیدن به بهمنشیر و خارج شدن از آفساید خوشحال می‌شدم که لباس پلنگی ها را دوباره دیدم. یادم آمد باید دفاع آخر می‌بودم و مراقب پشت سر، به دروازه دشمن رسیده بودم و یک پنالتی هم گرفتم! ۶ نفر کماندوی ورزیده و تنومند عراقی که چند نفرشان در حال تیراندازی به‌سمت نخلستان و نیروهای ما بودند و چند نفرشان هم برای نیروهای آن‌طرف بهمنشیر علامت می‌دادند تا به کمک شان بیایند، دیده می‌شد. بدون معطلی آتش رگبار را بسمت آنها روانه کردم و زدمشان. تازه می‌فهمیدم آفساید در جنگ با آفساید در میدان فوتبال چقدر تفاوت دارد. آنجا داور خطا می‌گرفت و اینجا داور کمکت هم می‌کرد. باید اقرار کنم که امداد الهی مرا نجات داد والا همان دونفر اولی دخلم را آورده بودند و الان باید در کنار جناب عزرائیل در حال کل کل می‌بودم. در همین افکار به کنار رودخانه رسیدم. لحظه ای از پشت دیواره رودخانه سرک کشیدم، آنطرف رودخانه یکی از تانک‌های دشمن کنار آب ایستاده بود. تصمیم گرفتم با آر پی جی که تا حالا شلیک نکرده بودم و فقط طرز کارش را بلد بودم شلیک کنم. بصورت خوابیده مسلحش کردم، نیم خیز شدم که شلیک کنم که صدای بلندی با عصبانیت که با دست به پهلوی راستم می‌زد گفت شلیک نکن، شلیک نکن. در وهله اول از شنیدن جملات فارسی که نشان می‌داد گوینده خودی و هم تیمی ماست خیلی خوشحال شدم ولی از اینکه مانع شلیکم شد دلخور. یک افسر ارتشی بود، ملبس به لباسهای خاکی ارتش با قپه هایی که روی دوشش می‌درخشید. دو نفر دیگر هم همراهش بودند که یکی از انها بیسیم‌چی او بود. پرسیدم چرا شلیک نکنم؟ مگر آن تانک عراقی نیست؟ که گفت اگر شلیک کنی موضع ما مشخص می‌شود. گفتم خب تمام اینطرف رودخونه موضع ماست! چند متر این‌طرف، چندمتر آن ‌طرف چه فرقی می کند. که یادم آمد این مسابقه ملی است و باید با هم تیمی ها برای شکست دشمن همکاری کنم خصوصا اینکه الان یک افسر دارد دستور می‌دهد. به‌خاطر این‌که اختلافی نیفتد و بحث ادامه پیدا نکند آرپی جی را شلیک نکردم و به‌خاطر راضی کردن وجدانم فقط با کلاش سمت تانک شلیک کردم. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد کانال حماسه جنوب/ ایتا http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نماهنگ باصدای حاج صادق آهنگران و... کلنا عباسک یا زینب ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 نقش غرب درتطهیر تاریخ «پهلوی» 9⃣ ▪︎سلیمی نمین ┄❅✾❅┄ 🔸[حرف مردم فقط]بحث فساد دربار نبود بلکه بحث خیانت پهلوی بود و ملت ایران به این جمع بندی رسید که پهلوی‌ها هیچ «عرق ملی» ندارند. اگر پهلوی عرق ملی داشت در نهضت ملی شدن صنعت نفت کنار ملت ایران می‌ایستاد یا وقتی به آنها بیگانگان گفتند که خاک ایران را تسلیم کنید در برابر آنها مقاومت می‌کردند. فقط کسی که به ایران تعلق ندارد به این راحتی به جدایی بخشی از خاک ایران تن می‌دهد؛ آن هم نه در جنگ، بلکه در شرایط صلح و به دستور بیگانگان! در مورد جواهر سلطنتی تنها پهلوی‌ها بودند که به ملت ایران خیانت کردند و بخشی از آن را به سرقت بردند. این کاری بود که پادشاهان قبل نکرده بودند، آنها جواهرات سلطنتی را امر مقدسی می‌دانستند. قاجار در بدترین و سخت‌ترین شرایط به جواهرات سلطنتی دست نزدند. اما پهلوی اول و دوم دست اندازی‌های بسیار جدی به این سرمایه ملت ایران داشتند. 🔸ادعا و نقش آفرینی یک طبقه خاص از جامعه در پیروزی انقلاب با حقایق تاریخی منطبق است؟ از این دست مسائل بسیار است که ملت ایران را به این جمع بندی رسانید که پهلوی جامعه ایران را در برابر بیگانگان تحقیر می‌کند و بیگانه را بر همه امور مسلط می‌سازد. این کاری بود که شأن ملت ایران را تنزل می‌داد. به این دلیل همه اقشار جامعه خواستار خروج پهلوی از حکومت بودند. در تاریخ انقلاب شاهد هستیم که بسیاری از کسانی که زندگی خوب و مرفهی داشتند به انقلاب پیوسته‌اند، چراکه آنها نمی‌توانستند تحقیر را تحمل کنند. پهلوی‌ها ملت ایران را به ویژه در زمینه مسائل فرهنگی تحقیر می‌کردند، برای مثال در جشن ۲۵۰۰ ساله که برای تجلیل از تمدن ایران بود تماماً ملت ایران را تحقیر کردند؛ یعنی یک مظهر فرهنگی از ملت ایران در این جشن نبود و هنر ایرانی هیچ جایی در آن نداشت؛ حتی نگذاشتند ایرانیان در حد یک گارسون ایفای نقش کنند و گارسون‌های جشن را از فرانسه آوردند. «ویلیام شوکراس» می‌گوید که در مدت برگزاری جشن‌ها و حضور سران سایر کشورها، هیچ غذای ایرانی سرو نشد و همه غذاها هر روز با هواپیما از فرانسه می‌آمد. این یعنی تحقیر برای ملت ایران بود! در حالی که ملت ایران تمدن دارد و در همه زمینه‌ها دارای توانمندی و قابلیت است؛ با این حال در تاریخ می‌بینیم که پهلوی‌ها در همه امور خود، ملت ایران را چطور در برابر بیگانگان تحقیر می‌کردند. ┄❅✾❅┄ انتهای مطلب • جهاد تبیین 👈 نشر مطالب http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔹 ناگفته‌های عملیات بدر (۳۰)       محسن حسینی نهوجی مسئول دفتر وقت سردار صفوی                      ✺✺✺✺✺✺  پس از قرائت فاتحه برای شهدا، فرماندهان سپاه با طنین آیات سوره والعصر، سنگر را به لرزه در آوردند. آقای محسن رضائی با بغض گفت: شما برای رضای الهی و دفاع از نظام اسلامی، انجام عملیات را به واگذاری نیرو و امکانات بر آورد شده، مشروط نکردید و با امکانات موجود به تکلیف عمل کردید. قدرت های شیطانی با تحریم، ما را از دستیابی به سلاح مناسب و پدافند موثّر، باز داشتند و با دلارهای نفتی شیوخ مرتجع منطقه، آنچنان از صدّام پشتیبانی کردند، که دشمن بعثی از آسمان و زمین، منطقه نبرد، عقبه یگان ها، مراکز تجمع نیرو، مراکز پشتیبانی، خطوط ارتباطی و مردم بی دفاع شهرها را به آتش کشید. شما با عبور موفقیت آمیز از منطقه صعب العبور هور، خطوط دفاعی دشمن را درهم شکسته، باعبور از دجله، جاده استراتژیک عماره بصره را به کنترل در آوردید. آقای محسن رضائی ادامه داد: ما از امکانات ضروری برای نبرد محروم بودیم. سلاح با برد مناسب برای انهدام تانک T 72 و پدافند هوائی موثّر جهت مقابله با هواپیماهای دشمن نداشتیم. امّا دشمن برخوردار از دلارهای نفتی شیوخ مرتجع کشورهای حاشیه خلیج فارس و پشتیبانی ابرقدرتها، با انواع سلاح های مدرن، از آسمان و زمین، منطقه نبرد، عقبه، راه های ارتباطی، مراکز پشتیبانی و مردم بی دفاع در شهرهای مختلف را به آتش می کشید. بر اثر آتش متمرکز دشمن، نفرات تیم تخریب در کنار پل اتوبان عماره بصره به شهادت رسیده بودند. مهدی باکری برای بستن گلوگاه منطقه و انسداد راه یگان های تازه نفس پاتک کننده، از هیچ ایثاری دریغ نداشت و ضمن تلاش برای اعزام دومین تیم تخریب جهت مشغول ساختن دشمن و ایجاد فرصت برای انفجار پل، به یاری رزمندگان مستقر در غرب دجله شتافت و در مصاف نبرد نابرابر تن با تانک، تا لحظه اصابت گلوله تک تیرانداز به پیشانیش، جنگید و با اصابت آر پی جی، تکه تکه پیکر پاکش، به دجله پیوست و پس از عاشورا، دوباره حماسه مقاومت را عینیت بخشید. پیگیر باشید حماسه جنوب - خاطرات @defae_moghadas 🍂