eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.6هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 صبرم از کاسه دگر لبریز است اگر این جمعه نیاید چه کنم ؟! آنقدر من خجل از کار خودم اگر این جمعه بیاید چه کنم ؟! @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻خاطراتی از مقام معظم رهبری 🔅نامزد رياست جمهوری روزی در جنوب و در پايگاه منتظران شهادت (گلف) جلسه‌ای با فرماندهان تيپ‌ها و لشكرها داشتيم. بعد از صحبت و سخنرانی، پذيرايی مختصری شد و يکی از بچه‌ها هم عکس می گرفت. در دوره دوم رياست جمهوری آقا بود و طبق قانون نمی‌توانستند دوره بعد هم کانديد شوند، اين بود که بچه‌ها با هم شوخي می ‌کردند و يکی از بچه‌ها به ديگري که مجروح جنگی بود به شوخي می ‌گفت: اين عکس که با آقا گرفتی برای تبليغات رياست جمهوری خوب است. ديگری گفت: «آخر با اين وضع مجروح چطور می ‌خواهد رئيس جمهور بشود. آقا وقتي که اين را شنيد گفت: من يک خاطره‌اي از زبان حضرت امام درباره رياست جمهوری خودم دارم و آن اين که : وقتي که به تشويق حضرت امام داوطلب رئيس جمهوری شدم بعضی پيش امام گفته بودند که ايشان که يک دستشان معلول است چطور می‌تواند کار انجام دهد؟ و امام هم فرموده بودند: اين که چيزی نيست من در ترکيه رئيس جمهوری را می ‌شناختم که نصف بدنش فلج بود و حالا ايشان يک دست ندارد مشکلی نيست.» میرجانی @defae_moghadas 🍂
@defaae_moghadas
گردان نور، جبهه شوش. قبل از عملیات فتح المبین، سال 60 از سمت راست، شهید سید محمد صادق مروج، احمد ترکی، اقبال منش، فروغی، مهدی قبیتی و احتمالاً معتمدزرگر @defae_moghadas
🍂 🔴 طنز جبهه 🔅 ابرقو آزاد باید گردد در عملیات نصر 7 با برادری که یزدی بود، تعدادی از اسیران را به ما سپردند که آنها را به عقب منتقل کنیم. در بین راه برنامه ای داشتیم. چه به روز اسیران مادر مرده آوردیم خدا می داند. از ترس اگر می گفتیم معلق بزنید معلق می زدند. اما چه کیفی داشت. به آنها گفتیم بگویید: ابرقو ابرقو آزاد باید گردد و آن بدبختها تکرار می کردند. تصورش را کنید با زبان عربی غلیظ یک عبارت فارسی را گفتن، چه مضحکه ای درست می شود ! آنهم ابرقو ابرقو کردن 😂 🔸کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
@defae_moghadas
🍂 دیوانگی"جوانی" ما با جنگ مصادف شد. بخدا در ما میل به زیستن زنده بود و حس عاشقی و معشوقی نیز جریان داشت اما جنگ آمده بود. چه باید میکردیم؟؟؟؟ آیا جز جنگیدن چاره ای داشتیم؟؟ ما هم آینده را برای خود ترسیم کرده بودیم اما جنگ نزدیکتر از دور بود. جنگ بود. باید این نزدیک را پاسخ می دادیم. به ساعات ۸ سال باید میرفتیم به دنبال این قافله.. مگر چاره ای جز جنگیدن داشتیم؟؟ برای ما هم جان عزیز بود. از توپ وتفنگ وترکش هم میترسیدیم ولی باید جرأت می یافتیم و جنگ بود.. مگر چاره ای جز جنگیدن داشتیم؟؟؟ عشق و عاشقی ومعشوقه را به امید دفاع از تمامی عاشق و معشوقانی مانند شما رها کردیم..... و رفتیم. @defae_moghadas
🌟✨🌟🎗🌟✨🌟 ⛅أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِولیڪَ ألفرج⛅ 🌼جمعہ شد آقا نگاهم بر در اسٺ 🌿درفـراق یار آهـم از سر اسٺ 🌼مےنمایند جمعہ ها گر افتخار 🌿باشد از مهـدےزهـرا انتظـار اللهم عجل لولیک الفرج
🍂🍂 🔻 2⃣4⃣ ❣ سردار حاج علی هاشمی یک کتاب بر می دارم تا بدهم رسميه بخواند. با اینکه دختر خاله امه، اما زیاد ندیدمش. ننه صدایش می کند تا به اتاق بیاید. بیچاره هنوز ننشسته که ننه می خواهد بله را از او بگیرد. همه ساکتند و همين رسميه ی خجالتی را بیشتر در خودش فرو برده. ننه خودش سکوت را می شکند و میگوید . - خوب مبارک باشه، على پاشو، با رسميه بريد اون اتاق و با هم صحبت کنید. اول رسميه می رود و در اتاق می نشیند، پشت سرش راه می افتم و روبرویش مینشینم. سؤالهای مهم را قمر جواب گرفته بود. خود رسمية هم بسیار ساکت و کم حرف و محجوب است. کتاب را می گذارم جلوی رویش، - این کتاب رو بخون باید توی زندگی حضرت علی و حضرت زهرا رو الگوی خودمون قرار بدیم. شغل من رو که میدونی ممکنه یک روز در کنار هم باشیم شاید هم تمام عمر در کنار هم باشیم. زندگیم متوسطه، شغلم هم توش خطره. فكرهاتون رو بكنید. چند دقیقه گذشته است و رسمیه همچنان ساکت است. سکوتش را به نشانه ی رضایت میگیرم و از اتاق بیرون می آیم. ننه و قمر و خاله و بقیه به من نگاه می کنند. مادرم که با حس مادریش فهميده همه چیز خوب است، پارچه ای را که خریده بود و همراهش آورده بود، می گذارد جلوی روی خاله و با هم قرار عقد را می گذارند. صحبت از عقد است و حرف خرید و حلقه و بقیه چیزها. نگاه میکنم به رسميه و می گویم - حالا حتما باید انگشتر باشه؟ از نگاهش میفهمم که دوست دارد رسم و رسوم رعایت شود اما حجب و حیایش مانع میشود که حرفش را صریح بزند. - باشه ولی من وقت ندارم بیام، با قمر برید انگشتر بگیرید. فردا شب هم عقد میکنیم. چند تا فامیل و بزرگتر از طرف ما و چند تا از طرف خانواده شما باشند. همراه باشید با کانال حماسه جنوب @defae_moghadas http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂 🍂
🔴 تصویر مجازی امروز #غیرت
مهر دل ما مدام تقديم شما عمري كه شود به كام تقديم شما پيدا نشد آن هديه كه در شأن شماست يك باغ گل سلام تقديم شما شیرینی زندگیتان فراوان صبح تون بخیروخوشی @defae_moghadas 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
گمشده هور 👇