eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
4_702924891808071931.mp3
زمان: حجم: 941.3K
🍂 نواهای ماندگار 💢 حاج صادق آهنگران نوحه خاطره انگیز عملیات فتح المبین آمدم تا کرخه را از خون خود دریا کنم ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔹 ناگفته‌های عملیات بدر (۳۵)       محسن حسینی نهوجی مسئول دفتر وقت سردار صفوی                      ✺✺✺✺✺✺  🔹 تکاپو و جوش و خروش و هیجان آخرین هماهنگی‌ها، برای آغاز نبرد عاشورائی که هر لحظه اوج می گرفت، با صدای زنگ تلفن اف ایکس و اشاره برادر رسولزاده به آقای محسن رضائی، متوقف و همه نگاه ها به سمت تلفن جلب شد. درخواست کاغذ، قلم و نوشتن دقیق مطالب دریافتی از آنسوی خط تلفن توسّط فرمانده محترم کل سپاه و ابهام و کنجکاوی حضار، قرارگاه را در سکوت عمیقی فرو برد. دقایقی بعد آقای رضائی با صدائی که با زحمت از حنجره خسته و گرفته اش خارج می شد، گفت حضرت امام خمینی پیام داده اند. ساعت از ۱۲ نیمه شب گذشته بود. ابلاغ پیام در این ساعت، دلیل اهمّیت و فوریت موضوع بود. همه حاضران، برای شنیدن پیام حضرت امام، سراپا گوش شدند:              « بسمه تعالی      به برادران محسن و صیّاد بگوئید که به فرماندهان ارتش و سپاه منتقل کنند؛ چون گزارش داده اند که بعضی ها ناراحت هستند، می خواستم این مسئله را بگویم که هیچ جای نگرانی نیست. البته من برای شهدا و شما دعا می کنم ولی باید همه بدانیم که ما تابع اراده خداوند هستیم. ما از ائمه علیهم السلام که بالاتر نیستیم. آنها هم در ظاهر بعضی از وقتها  موفق نبودند. هم پیغمبر صلوات الله علیه، هم امیرالمؤمنین، هم امام حسن و امام حسین علیهم السلام. ما که نسبت به مقام اینها چیزی نیستیم. عمده مشیّت خداوند است  که هر چه بخواهد همان خوب است و چون عسل شیرین و باید با آغوش باز پذیرای آنچه او می خواهد باشیم.از هیچ چیز نگران نباشید. محکم بایستید و از هم اکنون در فکر عملیات بعد و مطمئن باشید که پیروزید. امروز هم پیروز هستید. اگر کاری برای خدا باشد که شکست ندارد. روح الله الموسوی الخمینی  63/12/27    پیگیر باشید حماسه جنوب - خاطرات @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔹 ناگفته‌های عملیات بدر (۳۶)       محسن حسینی نهوجی مسئول دفتر وقت سردار صفوی                      ✺✺✺✺✺✺  🔹 الا  یا ایّها السّاقی !  ادر  کاسا،  و ناولها / که عشق آسان نموداول ولی افتاد مشکلها پس از شش ماه تکاپوی بی وقفه، تلاش شبانه روزی در جمع آوری اطلاعات، نشست های طولانی بررسی وضعیت، شور ستادی، طراحی عملیات، ترکیب سازمان رزم و تعیین خط حد، بسیج و آموزش و سازماندهی یکصد گردان، تهیه اقلام پشتیبانی رزم، خدمات رزم، عملیات مهندسی، بیمارستان های صحرائی و واحدهای درمانگاهی، مخابرات و ضد الکترونیک، جلسات  طرح مانور و ۷ شبانه روز نبرد سخت و پیچیده، فقد یاران و بازگشت به مواضع اوّلیه، چنان اندوه و درد جانکاهی بر روح و جسم فرماندهان افکنده بود که از راد مردان غیرتمند سپاه، جز انتقام سخت از دشمن و یا غلطیدن به خون خویش، در نبرد عاشورائی انتظار نمی رفت. پیگیر باشید حماسه جنوب - خاطرات @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 فتح المبین ۲) 🔸 طرح مانور منطقه مورد نظر برای عملیات به چهار محور زیر تقسیم شده که در هر یک از آن‌ها می‌بایست یک قرارگاه عملیاتی وارد عمل شود: 🔹 الف) «محور تی‌شکن» و «چاه نفت»: قرارگاه قدس در این محور ماموریت داشت تا از جناح لشکر ‌١٠ عراق وارد عمل شده و «ارتفاعات کمرسرخ» و «‌٢٠٢»، امام زاده عباس، شهر و پادگان و ارتفاعات عین‌خوش و در نهایت منطقه ابوغریب را به تصرف خود درآورد. این قرارگاه در صورت موفقیت می‌توانست عقبه لشکر ‌١٠ را ببندد و به همین دلیل نتیجه عملیات آن، بسیار اساسی و سرنوشت ساز بود. 🔹 ب) محور غرب پل نادری: در این محور قرارگاه نصر موظف بود اهدافی همچون شاویه، بلتا، جوفینه، علی گره زد، تپه چشمه، شهداء و کوت کاپون را تصرف و تامین کند که به دلیل نوع درگیری این قرارگاه (تک جبهه‌ای)، پیش بینی نتایج عملیات در این محور سخت و دشوار بود. 🔹 ج) محور غرب شوش: دشمن در منطقه غرب شوش، به دلیل وجود اهداف مهمی همچون سایت ‌٤ و ‌٥ رادار از مستحکم ترین مواضع و خطوط دفاعی برخوردار بود. قرارگاه فجر ماموریت داشت ضمن تصرف اهداف فوق‌الذکر، روی ارتفاعات ابوصلیبی خات مستقر شود. 🔹 د) محور رقابیه: تصرف تنگه رقابیه و منطقه دوسلک، وظیفه قرارگاه فتح بود که در نتیجه آن، عقبه لشکر ‌١ عراق بسته می‌شد. در صورت موفقیت نیروهای این قرارگاه و الحاق آن‌ها با نیروهای قرارگاه قدس، خط نهایی عملیات تامین می‌شد. ••••• @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 یازده / ۱۱۵ خاطرات پروفسور احمد چلداوی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🔹 امان از بی خبری / فرار از اردوگاه وضعیت بخش اسرا در بیمارستان بعقوبه خیلی جالب بود. آنجا یک اتاق افتاده که کاملاً از بیمارستان دور بود. دست شویی اش هم بیرون بخش بود. نگهبان ها هم کنار ما روی مبل می‌خوابیدند. درب اتاق هم قفل نداشت، به همین خاطر شبها نگهبانها دستهای ما را با دست بند به تخت می بستند و پشت در اتاق هم یک صندلی می‌گذاشتند و با خیال راحت می خوابیدند. برای دست شویی رفتن هم یکی از نگهبانها را بیدار می‌کردیم تا دستان مان را باز کند و همراه مان بیاید. چند بار بیدار کردنشان از خواب ناز کافی بود تا دستانمان را شب ها باز بگذارند تا تنهایی به دست شویی برویم. همه چیز برای شروع عملیات فرار آماده بود. نیمه شب که نگهبان ها در خواب ناز بودند نقشه را شروع کردیم. هم اتاقی‌ها بیدار بودند و اول باید آنها را می خواباندیم. حاج آقا باطنی از هاشم خواست که آنها را توجیه کند. هاشم هم به آنها گفت: ما می‌خوایم فرار کنیم، شما ساکت باشید و چیزی نگید. ولی آنها هول کردند و سر و صدایشان درآمد که شما می‌خواهید با این کارتان ما را توی دردسر بیندازید و تهدید کردند که عراقی‌ها را خبر می‌کنند. کار داشت خراب می‌شد که هاشم بلافاصله موضوع را به خنده زد که ای بابا شوخی کردم، شما چرا جدی گرفتید!. خلاصه آن شب بچه های تخت‌های روبه رویی بودند که به جای نگهبان ها چهارچشمی مواظب ما بودند تا یک وقت کاری نکنیم و به این ترتیب آن شب برنامه فرار کنسل شد فردای آن روز هم پزشکان به حاج آقا باطنی گفتند که یا اجازه بدهد فتقش را عمل کنند یا اینکه به اردوگاه برگردد. حاج آقا هم حاضر به عمل جراحی نشد و به اردوگاه بازگشت. تا این جا سه نفر از اعضای تیم از عملیات جاماندند و ماندیم ما سه نفر؛ هاشم و مسعود و من بودیم. چه کنیم عملیات را ادامه بدهیم یا بی خیال نقشه فرار بشویم. از طرفی احتمال موفقیت کمتر شده بود و از طرفی هم من و هاشم هر کدام یک لیست بلند بالا از اسامی بچه های مفقود الاثر داشتیم که می‌خواستیم با خودمان به ایران ببریم. بچه ها در تکریت ۱۱ و بعقوبه ۱۸ در شرایط سختی به سر می بردند و شکنجه می شدند و نه ایران و نه هیچ سازمانی از وجود آنها مطلع نبود. بعد از گذشت یک سال و نیم از پذیرش قطعنامه، دشمن حاضر به آوردن سازمان صلیب سرخ و ثبت نام این اسرا نشد. معلوم نبود صدام چه نقشه ای برای این بچه ها دارد. مطمئن بودیم صدام تا مجبور نشود حاضر به همکاری با صلیب سرخ نخواهد شد. یک راه برای مجبور کردنش هم فشارهای سیاسی و تبلیغاتی بود که با فرار ما و مصاحبه با خبرگزاریهای بزرگ دنیا به نتیجه می رسید. بعد از قدری مشورت با هم تصمیم گرفتیم که عملیات را ادامه بدهیم. باید سریع عمل می‌کردیم؛ چون دیگر برای من امکان تکرار فیلم استفراغ خونی وجود نداشت. قرار شد دو سه شب قبل از ۲۲ بهمن نقشه را عملی کنیم تا به امید خدا روز جشن انقلاب را در ایران باشیم. با کمی تأخیر روز ۲۱ بهمن سال ۶۸ را به عنوان روز فرار انتخاب کردیم. تا شب فرار هرشب، وقت و بی وقت نگهبان ها را برای دست شویی از خواب بیدار می‌کردیم تا دستانمان را باز کنند. در نتیجه نگهبانها عاصی شدند و تصمیم گرفتند دستانمان را باز بگذارند تا هر وقت دست شویی داشتیم خودمان برویم و آنها را بیدار نکنیم. قرار گذاشتیم تا خوابیدن سایر اسرا و نگهبان ها صبر کنیم. متأسفانه آن شب باران تندی گرفت و سقف اتاق شروع به چکه کرد و بچه ها شروع به داد و فریاد و بیدار کردن نگهبان ها کردند. خودمان تخت بچه ها را جابه جا کردیم و صبر کردیم تا خواب شان ببرد غافل از این که حالا دیگر نزدیک صبح شده و ما چون ساعت نداشتیم نمی‌دانستیم. کمی بعد همه نگهبانها و اسرا خوابیده بودند. به هاشم گفتم شاید فیلم بازی می کنند! هاشم که تخصص عجیبی در فهمیدن خواب و بیداری آدمها داشت بالای سرشان رفت و آن قدر به آنها نزدیک شد که ترسیدم از صدای نفسش نگهبانها بیدار شوند. بعد برگشت و گفت: «مطمئن باشید خواب خواب هستند». •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد کانال حماسه جنوب/ ایتا http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 عکس از عملیات فتح المبین ۲ فروردین ۱۳۶۱ @defae_moghadas 🍂