eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.6هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
مهر دل ما مدام تقديم شما عمري كه شود به كام تقديم شما پيدا نشد آن هديه كه در شأن شماست يك باغ گل سلام تقديم شما صبح تون بخیروخوشی @defae_moghadas 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
گمشده هور 👇
🍂🍂 🔻 7⃣4⃣ ❣ سردار حاج علی هاشمی بچه های مهندسی خبر داده اند تا بروم لندی گرافی را که شناور کرده اند ببینیم. همه چیزش خوب و حساب شده است. وقتی جواد مراحل کار را توضیح می دهد، میبینم که حساب همه جایش را کرده. - جواد، باید به آقا محسن بگم تا جایی رو ترتیب بده شناور رو ببریم و آزمایشش کنیم. - بله، علی آقا حتما باید آزمایش بشه. برای آزمایش شناور به همراه فرماندهی کل به بوشهر آمده ایم. همگی سوار شناور می شویم و به دریا می رویم. دو تا قایق کابین دار هم همراهمان آمده است تا اگر در حین آزمایش مشکلی پیش آمد کمکمان کند. هوا ابر است و دریا کمی طوفانی شده، جلیقه های نجات را پوشیده ایم و روی عرشه ایستاده ایم. بچه ها دائم دارند به آقا محسن میگویند که به داخل کابین برود. آقا محسن که می رود با حالتی که شوخی و جدی ام خیلی مشخص نیست رو میکنم به غلامپور، . - من هم برم پیش آقا محسن؟ احمد هم خیلی سریع انگار که دنبال بهانه باشد می پرسد: - چرا؟ نمیخوای چیزی رو که خودتون ساختید ببینی چه طور کار میکنه؟ - من که از کار بچه های خودم مطمئنم اما شنا که میدونی بلد نیستم. پیش آقا محسن میرم که اگه قرار شد نجاتش بدند من هم نجات پیدا کنم. - باشه برو. اما زیاد مطمئن نباش که نجاتت بدیم. در - بچه ها خسته نباشید. شناور خیلی خوب جواب داد. فرماندهی و بقیه راضی بودند. همراه باشید با کانال حماسه جنوب @defae_moghadas http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂 🍂
حرف هاے دلت را آن قدر مرور مے کنم تا همرنگ باورهایت شوم... وصیت نامه ات حرف هاے دلت شبیه خودت هستند .... #مردان_بے_ادعـا @defae_moghadas 🍂
‍ 🍂 🔻 طنز جبهه 👈 سلامتی راننده صدا به صدا نمی‌رسید. همه مهیای رفتن و پیوستن به برادران مستقر در خط بودند. راه طولانی، تعداد نیروها زیاد و هوا بسیار گرم بود. راننده خوش انصاف هم در کمال خونسردی آینه را میزان کرده و به سر و وضعش می‌رسید. بچه‌ها پشت سر هم صلوات می‌فرستادند، برای سلامتی امام، بعضی مسئولین و فرمانده لشگر و ... اما باز هم ماشین راه نیفتاد. بالاخره سر و صدای بعضی درآمد: «چرا معطلی برادر؟ لابد صلوات می‌خواهی. اینکه خجالت نداره. چیزی که زیاد است صلوات.» سپس رو به جمع ادامه داد: «برای سلامتی بنده! به رحم اومدن راننده، گیر نکردن دنده، کمتر شدن خنده، حال اومدن شنونده، یک صلوات راننده پسند! بفرستید.»😂 @defae_moghadas 🍂
@defae_moghadas
🍂🍂 🔻 8⃣4⃣ ❣ سردار حاج علی هاشمی عبدالرضا توی فکر رفته. - حالا نمی خواد خیلی فکر کنی. راه بیفت زودتر بریم باید به جلسه برسم به هویزه رسیده ایم. - عبدالرضا شما برو به کارت برس. من از جلسه میرم خونه یک سری به ننه و بچه ها بزنم. یکی از محورهای جلسه روشن کردن تكليف گردان انصار الحسين که از نیروهای عشایر و بومی منطقه اند می باشد. باید برایشان پرونده تشكيل بشود و سازماندهی شوند. تا همین الان هم خیلی در امن کردن هور و جزایر کمک کرده اند. خیلی از کمین های عراقی به دست آنها خنثی شده است. به در خانه رسیده ام. هنوز در نزده ام که ننه در را باز میکند. چشمانش برق میزند. هرچند که می خواهد خوشحالی اش را پنهان کند اما نمی تواند. - بیا تو عزیزم، عینی. چشمم به این در خشک شد تا تو بیای. فکر کردم زن می گیری پابند زندگی میشی. انگار نافت افتاده تو جزیره. اصلا به ما سر نمیزنی. حالا ما هیچی! به رسميه زنت نباید بیای سر بزنی؟ - ننه خیالم از رسميه راحته تا شما هستید اصلا نگرانی ندارم. - آره ننه راست میگی خیالت راحته که نمی آی. نه اینکه الآن اینطوری باشی آ. از بچگی ات همین طور بودی. مسجد که می رفتی، شده بودی خادم مسجد، قالی می شستی. حیاط می شستی. خونه نمی اومدی. یادته ننه ماه مضمون بود. حالت خیلی بد شده.... - ننه جان، تو درست میگی حالا میذاری بیام تو یا نه؟ - آره ننه، عینی(نور چشمم) بفرما. - ننه جان من هر وقت قول دادم، اومدم. درست میشه ان شاء الله بالأخره یک روز این جنگ هم تموم میشه. نوبت شما هم میرسه. ولی خوب، همه کارهای من یادت مونده ها. - چه کار کنم دیگه ننه، مادرم. دیر به دیر که می آی گله گزاریم شروع میشه. این بابات هم اینطوری نگاه نکن اونم بهانه ات رو میگیره. نگاهم با نگاه بابا یکی میشود. غرورش اجازه نمی دهد گله کند. چاره ای نیست، جنگ است و باید صبوری کرد. خودم را سرگرم میکنم با نقش های قالی و سرم را بلند نمیکنم. - ننه، چایی ات یخ کرد، بخور دیگه. نگفتی کی نوبت ما میشه علی؟ - چشم. سهم شما محفوظ، این عملیات هم تموم بشه. دیگه زود به زود میآم همراه باشید با کانال حماسه جنوب @defae_moghadas http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂 🍂
🍂 🔴 نواهای ماندگار 💢 حاج صادق آهنگران 🔰 نوحه خوانی دفاع مقدس ⏪ ای راهیان کربلا وقت پیکار است 🔻 حجم : 2:23 🔻 مدت آهنگ: 10:21 دقیقه 🔻 شاعر: عتیق بهبهانی 🔻اجرا: 1364 تقدیم به شما 🔴 به ما بپیوندید ⏪ در کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 👈 🍂
آسمان را طی کن که در این دل انگیز تو را میخواند... آسمان راه همان مردانی است با لباسی خاکی و دلی مملو از عطر خدا پای در ره دارند... 🌹
ڪہ شماره‌ پـرواز بود ... ➕ این نوع پلاک در اوایل جنگ در اختیار رزمندگان قرار می‌گرفت