🍂
🔻 آزادی
✍ از خاطرات
برادر آزاده مسعود سفید گر
💠 داستان آزادی ما جالب است. اردوگاه تکریت 11 اردوگاه خاصی بود. هیچ کدام از اسرای این اردوگاه توسط صلیب سرخ ثبتنام نشده بودند برای همین تا آخرین روزهایی که قرار بود اسرا آزاد شوند اطلاعی از آزادی نداشتیم.
💠 حدود سه روز مانده بود که زمزمه های آزادی در میان اسرا پیچید. یک روز آمدند و صلیب سرخ اسم همه ما را نوشت و ما را بعد سوار اتوبوسی کردند و از مرز خسروی به ایران آمدیم. سه روز در قرنطینه بودیم.
💠 یکی از افرادی که آنجا بود آقای «بزرگی» نام داشت. من را شناخت و از من پرسید که میخواهی با پدر و مادرت تلفنی صحبت کنی؟ پذیرفتم. بیشتر سخنانم در شب با پدر و مادرم اشکریزان بود. چند روز پیش از آزادی اسرا منافقین گفته بودند که من شهید شدهام و اخبار ضد و نقیضی از زنده بودنم به پدرم میدادند و پدرم همه چیز را به خدا واگذار کرده بود تا اینکه شهریور ماه 69 آزاد شدیم.
@defae_moghadas
🍂
🔴 سلام، صبح جمعه همگی بخیر باشه 💐
نمیدونم چند نفر عزیز آزاده تو این کانال افتخار حضور به ما دادن و از نفس گرمشون فیض می بریم، ولی هر تعداد که باشن، نور چشم ما هستند و بر خود میدونم تا این روز رو که حقیقتا حال و هوای عید فطر رو داره تبریک عرض کنم و سه بیت زیر رو تقدیم کنم 👇
❣دوستى چون زر، بلا چون آتش است
زر خالص، در دل آتش خوش است
❣ هر كه در اين بزم مقربتر است
جام بلا بيشترش میدهند
❣ و آن كه زدلبر نظر خاص يافت
داغ عنا بر جگرش مینهند
هر چه باشه امروز متعلقه به این عزیزان. لذا بر خود لازم میدونم (ضمن اجازه از همراهان و اعضای عزیزم) کانال رو از برنامه های معمول خارج و در اختیار خاطرات و پیام های این بزرگواران قرار دهم.
منتظر پیامها، دلنوشته ها و خاطرات همه دوستان هستیم.
💐💐💐
🍂
🔻 خاطرات اسارت
👈 صداقت حاج عبادالله
بعضی وقت ها عراقی ها که از آزادی اسرای عراقی بطور یک جانبه توسط ایران در فشار افکار عمومی جهان قرار می گرفتند ، تصمیم خود را برای آزادی متقابل تعداد محدودی از اسرای مجروح و سالمند ایرانی ، اعلام می کردند و برای اجرایی کردن این کار ، گروهی را از بغداد به اردوگاه ها اعزام ، تا تعداد افرادی محدود و مجروح و سالمند را انتخاب کرده و به ایران بفرستند .
در همین رابطه و در یکی از روزها ، حاج عباداله نوروزی که پدر شهید نیز بود را در مرحله اولیه به همراه تعدادی دیگر انتخاب کردند ، وقتی سن و سال بالای حاجی را دیده و مجروحیت و نقص عضو او را از ناحیه انگشتان دست راست مشاهده کردند ، وی را یکی از گزینه ها برای آزادی اعلام کردند ، ولی وقتی که افسر عراقی از او پرسید که علت نقص عضو دست راست او چیست و آیا در این عملیاتی که منجر به اسارت او شده این طور شده است ؟ او صادقانه گفت نه این نقص عضو از سال ها قبل بوده و ربطی به جنگ ندارد .....
و این صداقت در گفتار او ، باعث شد که آن افسر عراقی از انتخاب ایشان برای اعزام به ایران ، خودداری کرده و به همکارانش اعلام کند که این پیر مرد با همین دست معلول به جبهه آمده و اگر او را آزاد کنیم دوباره به جبهه می آید !!
لذا متاسفانه ، حاج عبادالله را آزاد نکردند و مدتی بعد ، آن شیر مرد به خاطر کهولت سن و مریضی و عدم رسیدگی عراقی ها ، مظلومانه در اسارت به شهادت رسید.
صادق مهماندوست
@defae_moghadas
🍂