🍂
🔻 حل مشکل در عید غدیر
✨ حاج صادق آهنگران
❣آن روزها شایع کرده بودند آهنگران شعری علیه نظام خوانده و به همین خاطر او را زندانی کرده اند و چه و چه .رفته بودم یکی از روستاهای زابل برای سرکشی به خانواده ی شهیدی که سه فرزند و شوهر خانواده را اشرار ترور کرده بودند.در آن روستا از من پرسیدند که حالا چرا تو را گرفتند با هزار مصیبت برایشان جا انداختم که این قضیه شایعه بوده و هم چین چیزی صحت ندارد .
❣ در سطح خانواده و فامیل هم دایی هایم می گفتند تو را گرفته اند اما چون طرف دار نظام هستی نمی خواهی چیزی بروز بدهی بدجوری هم اذیتت کرده اند.هیأتی در دزفول داریم که بعد از ظهر عاشورا برنامه داردو در سطح شهر دسته ی عزاداری راه می اندازیم.آن سال که این شایعه پیچیده بود من وقتی رفتم دزفول و شروع کردم به خواندن یکی از زنهای همسایه ی مادربزرگم بدو بدو رفته و به او خبر داده بود پاشو بیا که نوه ات رو آزاد کردن و داره نوحه می خونه همه جا می گفتند که نظام آهنگران را زندانی کرده است.
👇👇
❣ وقتی دیدم موج شایعه خیلی بالا گرفته و شاید به نوعی نظام و مسئولین جمهوری اسلامی به ناحق زیر سوال بروند از طریق برادرم که با آقای علی لاریجانی رییس وقت سازمان صدا و سیما آشنایی داشت.پیامی فرستادم تا بتوانیم دامنه ی این شایعه را با اجرایی در تلویزیون جمع کنیم.آقای لاریجانی هم استقبال کرد و مقدمات انجام یک برنامه ی تلویزیونی فراهم شد.
❣روز عید غدیر بود که به تلویزیون رفتم و در برنامه ای به عنوان میهمان شرکت کردم.در آن برنامه وقتی مجری پرسید امروز برای ما عیدی دارید یا نه همین شعر شیعه را خواندم و بالاخره با حضور من در تلویزیون و پخش این شعر به صورت سراسری تب شایعات فروکش کرد.
❣ همان روزی که آن برنامه را در تلویزیون اجرا کردم و از صدا و سیما خارج شدم پشت یک چراغ قرمز راننده ی وانتی من را شناخت و پس از سلام و احترام گفت:بابت شعری که توی تلویزیون خوندی دستت درد نکنه حاج آقا ولی شعر رو فکر کنم سانسور کرده بودند ها این طور نیست؟مانده بودم چه جوابی بدهم که چراغ سبز شد و ماشین حرکت کرد.
@defae_moghadas
🍂
"پنج شنبه" است...
می شود محضِ رضایِ خدا ،
"نگاهت" را
خیراتِ دلم کنی؟
#نگاه_شهدا
#التماس_دعا
🍂
🔻 عیدانه ما
تقدیم به
همه كسانيكه علی وار پای آرمان های خود ایستادند
و لحظه ای تردید نکردند
و شجاعانه نشان دادند
مردن میدانند و راه را
خوب می شناسند
👇👇
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 طنز جبهه
🔅 دنده دو
بیشترشان راننده کامیون بودند که چند روزی نخوابیده بودند
ظهر بود و همه گفتند نماز را بخوانیم و بعد برویم برای استراحت
امام جماعت آنجا یک حاج آقای پیری بود که خیلی نماز را کند می خواند
رزمنده های خیلی زیادی پشتش سرش ایستاد بودند و نماز را شروع کردند
آنقدر کند نماز خواند که رکعت اول فقط 10 دقیقه ای طول کشید
وسط رکعت دوم بود که یکی از راننده ها از وسط جمعیت بلند داد زد:
حاجججججججییییییییی.جون مادرت بزن دنده ددددددددددو
و همراه شدن خنده های آرامی که بر لب نمازگزاران نشست 😄
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂