حماسه جنوب،خاطرات
🍂🍂 🔻#ملاصالح_قاری1⃣ 👈 بخش اول: مبارزه و زندان شاه سه سال از آمدنم به بصره و شاگردی ام نزد عمو م
🍂
دوستانی جدیدی که موفق به مطالعه خاطرات 100 قسمتی ملاصالح نشدند، قسمت اول رو می تونن از اینجا دسترسی 👆پیدا کنند
🍂
🍂
🔻 ارباً اربا
خيره شده بود به آسمان . حسابی رفته بود توی لاک خودش.
بهش گفتم : « چی شده محمد؟ » انگار که بغض کرده باشه ،
گفت:«بالاخره نفهميدم ارباً اربا يعنی چی؟ميگن آدم مثل گوشت
کوبيده ميشه...يا بايد بعداز عمليات کربلای 5 برم کتاب بخونم يا
همين جا توی خط مقدم بهش برسم »...
توی بهشت زهرا که می خواستند دفنش کنن ، ديدمش جواب
سوالش رو گرفته بود. با گلوله توپی که خورده بود به سنگرش ،
ارباً اربا شده بود.
مثل مولايش حسين عليه السلام...
خاطره ای از شهيد دکتر سيد محمد شکری، همرزم شهيد
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 چاه نفرین 🕳
خود را برای عملیات والفجر مقدماتی آماده می کردیم. هر روز و هر شب ما شده بود رزم و پیاده روی و بخط شدن های غیرمنتظره سه شماره ای.
موقعی که بیکار شده بودیم پیش خودم گفتم خوب است یک چاهی بکنم و ببینم به آب خواهم رسید یا خیر. بصورت تفریحی شروع به کندن چاه کردم و کم کم به عمق 2 یا 2/5 متر رسیدم.
اما همین چاه در روزهای بعد بلای جان خودمان شد و صدای بچه ها را در آورد. وقتی فرمانده گروهان متوجه این چاه شد سوژه ای در ذهنش شکل گرفت تا قدرت رزم بچه ها را بالا ببرد و آن چیزی نبود جز رفتن تک تک نیروها در چاه 😁 و بیرون آمدن از آن.
با سخت شدن کار تلفاتی هم دادیم . به خاطر تنگی گودال و عمق نسبتا زیاد، یکی زانویش زخمی شد و دیگری سرش🤕 و ..... دیگر مرا رسما نفرین می کردند و از کار نسنجیده ام گله می کردند تا اینکه.......
در یک هماهنگی بین بچه ها و دور از چشم فرمانده 👮 که حالا علاقه عجیبی هم به این چاه پیدا کرده بود آن را پر کردیم و خیال همه را راحت 😆.
عباس نصیری
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 اولین دیدار با خانواده پس از آزادی
خاطرات برادر آزاده
👈 غلامرضا باورصاد
~*~**~*~
مادرم که چشمانش ضعیف بود اول کمی به عقب تر رفت و سپس با اینکه نای راه رفتن نداشت و حتی صدایش بسختی بالا می آمد ابتدا فریادی زد و سپس کِل و گاله ...
اولین کسی که هراسان به نزد مادرم آمد خواهرانم بودند .
آنها اول مرا نشناختند ولی بعد مادرم که به روی زمین افتاده بود و شکرت خدا می کرد به خواهرانم با لبانی خشک و مبهوت گفت :
دا یو گگووتون غلومرضای و بعد ادامه ماجرا و کل فامیل آمدند ...
غروب آن روز نامزدم که در مدت اسارتم ازدواج کرده بود ، در حالیکه فرزندی در بغل و دو فرزند قد و نیمقدش پشت سرش بودند به همراه او که سیل اشک هایش جاری بود را دیدم .
او هم مشقت زندگی و زایمان سه فرزند و گذر عمر چهره اش را دگرگون کرده و در همین حال وارد خانه مان شد و من با دیدن او و فرزندانش برای همه آرزوهای از دست رفته ام از عمق وجودم و ناله ناشنیده کردم ...
من تا آن روز، هنوز مهر نامزد سابقم را در دل داشتم و با دیدن او به همراه فرزندانش بغضی در گلویم آمد و ....
~*~**~*~
غلامرضا باورساد در سال ۱۳۸۶ بازنشست شد و سرانجام در سال ۱۳۹۰ به دلیل تومور مغزی و ریوی به رحمت خدا رفت .
غلامرضا اهل مطالعه بود و اطلاعات پزشکی خیلی خوبی داشت و یکی از ناراحتی هایش این بود که نتوانسته بود رشته پزشکی را ادامه بدهد .
او به زبان های انگلیسی و عربی تسلط داشت و قرآن مجید را تفسیر می کرد .
روح بزرگ و پرفتوحش قرین رحمت خداوندی باد .
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،شهدا🚩
#شهید_مفقودالاثر_سعید_ممبینی
از بچههای خوزستان (رامهرمز)
و از نیروهای تیپ امام حسن مجتبی (ع) و لشکر 31 عاشورا
شهادت یا اسارت : نامعلوم
@defae_moghadas2
هدایت شده از حماسه جنوب،شهدا🚩
👈 #کسب_اطلاع_از_رزمنده_جاویدالاثر 👉
تنها اطلاعی که از برادر مفقودالاثر سعید ممبینی در اختیار است ،حضور ایشان در عملیات کربلای 5 بوده که از ناحیه سر مجروح شده اند و دو نفر با لباس کردی مجروح را سوار ماشین کرده و با خود برده اند و پس از آن از نامبرده هرگز اطلاعی به دست نیامد.
در ضمن این بزرگوار مدتی هم در لشکر 31 عاشورا خدمت کرده اند .
خانواده ایشان سالهاست چشم به در و منتظر نشانه ای از عزیزشان هستند ،
و از یاران هم رزم و دوستان ، طلب یاری دارند ،باشد که کوچکترین خبری از برادر #سعید_ممبینی ، 35 سال انتظار را پایان بخشد.
از همه عزیزان بزرگوار خواهشمندیم چنانچه از نامبرده اطلاعی دارند با مدیر کانال حماسه جنوب در میان بگذارند. @defae_moghadas
@defae_moghadas2
🍂
🔴 نواهای ماندگار
شهیدان والفجر۸
💠 حاج صادق آهنگران
سلام من،
به شهیدان کشورم ایران
💠 اردیبهشت 1393
@defae_moghadas
🍂