🍂
🔶 اولین اعزام من 15
🔶 والفجر 8
🔶 سید مهدی موسوی
⭕️ ما رو به پادگان شهید مصطفی خمینی اندیمشک بردن و اونجا توی ساختمون هایی که سیمانی بود مستقر کردن. هر گروهان توی یکی از ساختمون. من توی نیروهای گروهان زیاد با کسی رفیق نبودم ولی به من احترام خاصی میذاشتن و اون هم به خاطر سید بودنم بود. به علاوه من کوچکترین فرد گروهان محسوب می شدم.
⭕️ چند روزی بود تو این پادگان بودیم که یک روز شهید محرابی وارد اتاق شد و مقدار زیادی عکس همراه خودش آورد و با لحنی بسیار متوازعانه گفت:" بچه ها این عکس ها دیگه به درد من نمی خوره؛ هرکی می خواد ازشون ببره". من هم چند تا از اون ها رو برداشتم. خصوصا عکسی که شهید با پدر مرحومم گرفته بود. شهید از وقتی که فهمیده بود من پسر سید عبدالله همرزم قدیمی او هستم، خیلی تحویلم می گرفت.
ادامه دارد ⏪⏪⏪
@defae_moghadas
🍂
🔻 یادش بخیر😔
ایثار و ازخود گذشتگی بچه ها در عملیات کربلای 4.
بچه های مینی کاتیوشا که لب ساحل کنار نیزارها مستقر و پس از ثبت گراها آماده عملیات بودیم که به علت نرسیدن مواد غذایی ،
#نان خشک های کپک زده را با
#ریشه نی ها میخوردیم،
آنهم با چه ولعی و با چه روحیه ای! 😔
یاد آن دوران بخیر😔
#برسد به دست مسئولین
و آقا زاده های بی درد
حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 دوست شهید من
درود خدا بر شهدا و دوستان شهدا✋
وقتی با یک شهیدی خو میگیریم ، اولش همش شک و تردید...نکنه یک رابطه ی یک طرفه است😔
نکنه منو نمیبینه😔
انقد دوستای پاک و مخلص داره که اصلا من گناهکار به چشمش نمیام💔
یک خرده که میگذره شک میکنی به رابطه!؟میپرسی اصلا اون منو میبینه😳اصلا منو به عنوان دوستش قبول داره؟!😳
عکسشو میگیری روبه روت
بهش میگی اگه توهم منو به عنوان دوستت قبول داری یه نشونه بفرست😔
بزار بفهمم تو هم میخای رابطمون حفظ بشه😔
وقتی که یک نشونه ازش دیدی😍بهش ایمان میاری
دنبال وقت خالی میگردی که بهش نگاه کنی و حرف بزنی باهاش
دلت که میگیره به خودش میگی میگی داداشی دلم از زمینیا شکسته😢
خودت نگام کن😔
اصلا حس میکنی که داره نگات میکنه👀 با یک لبخند کنج لبش😊میگه من هستم
ازاون موقع به بعد دیگه اون آدم سابق نیستی...اطرافیانت تغییرات رو در تو احساس میکنن😉
حرف و کنایه و نیش بقیه واست بی اهمیت میشه😏
توی دلت واسشون دعا میکنی و میگی داداشی دعا کن اینا هم یک روزی مثل من اسیر دوست شهید بشن و حال امروز منو بفهمن😔
میدونی ،میخوام یک چیزی بگم😔
همه ی ما ازوقتی دوست شهیدمون وارد زندگیمون شده حالمون خوب شده
و این حال خوب رو اول از همه مدیون خدا و بعد شهدا هستیم😔
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 طنز جبهه
🔅 مبارزه با نفس
خواب من خيلی سبك بود. اگر كسی تكان میخورد، میفهميدم.
تقريباً دو سه ساعت از نيمه شب گذشته بود. خوروپف بچههايی كه خسته بودند، بلند شده بود كه صدايی توجهم را جلب كرد.
اول خيال كردم دوباره موش رفته سراغ ظرفها، اما خوب كه دقت كردم، ديدم نه، مثل اين كه صدای چيز خوردن يك جانور دو پا است. يكی از بچههای دسته بود. خوب میشناختمش. مشغول جنگ هستهای بود. آلبالو بود يا گيلاس، نمیدانم. آهسته طوری كه فقط خودش بفهمد، گفتم:
«اخوی، اخوی! مگه خدا روز را از دستت گرفته كه نصف شب با نفست مبارزه ميكنی؟» او هم بيی معطلی و با همان آهستگی پاسخ داد:
«ترسيدم روز بخورم ريا بشه!!!»😅
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
نشر مطالب با ذکر منبع بلامانع است
🍂
🍂
🔻 راننده بلدوزر
خیلی جوان بود
آنقدر جوان که هیچ مویی به صورت نداشت
با خواهش و التماس راه خود را به جبهه باز کرده بود
آنهم بخاطر جربزه اش در راندن بلدوزر و ماشین های سنگین راه سازی
آنروز که مردانه چفیه بر سر پیچاند و چون مردان بزرگ پشت غول آهنین نشست،
نمی دانست تا لحظاتی دیگر در بزم شهدا استقبال می شود و
بسلامت از آزمایش الهی خارج می گردد
و این حکایت هرروز سنگر سازان بی سنگر این مرز و بوم بود
که عده ای راه را هموار ببینند و
بر سر سفره روزهای امنیت لقمه حرام برچینند
ببینید 👇👇این حماسه را
#فیلم_شهادت
@defae_moghadas
🍂