"دیدگاه ما این نیست
که در جنگ باید پیروز بشویم
نه، مسئله انجام وظیفه است"
#شهید_حسن_باقری
@defae_moghadas
🍂
🍂 نفر اول از پائین
شهید ۱۶ ساله سعید حمیدی اصل
غواص خط شکن عملیات کربلای چهار
او بعد از ۲ ساعت سکوت در سپیده دم عملیات و پای سیل بند دشمن به شهادت رسید...
۲ ساعت با پاهای قطع شده گِل در دهان میگذاشت تا ناله هایش عملیات را لو ندهد.
و برادرش علی هم، در غروب عملیات و در همان روز به برادر کوچک خود پیوست.
➖➖➖➖
لشکر حضرت ولیعصر "عج"
گردان کربلا - اهواز
@defae_moghadas
🍂
🍂 شهدا،
شهادت خود را خبر میدادند
محمدعلی آتشی
┄┅••✦••┅┄
در روزهای عملیات کربلای پنج، در دژ مرزی شلمچه مستقر بودیم. معمولاً بچهها برای اینکه هم وقتشان بگذرد و هم با روحیه و سرحال برای عملیات آماده باشند، زیاد با هم شوخی میکردند. رفتوآمد میان سنگرها برای احوالپرسی و خبر گرفتن از حال دوستان، بهانهای بود برای خنده و شادی در دل آن روزهای سخت.
یک روز، حوالی ظهر و پس از نماز ظهر و عصر، شهید کمال شیرزادی از واحد خودش به گردان ابوذر آمده بود. از بالای دژ، بچههای گروهان سه را اذیت میکرد و به سمتشان سنگریزه پرتاب میکرد. هرچه به او میگفتند اذیت نکن، با صدای بلند جواب میداد:
«من رو آخر زنده بودنم هست، هر چی دلم خواست اذیتتون میکنم!»
فردای آن روز، وقتی لشکر ۳۳ برای انجام عملیات به خط دشمن زد، صبح زود بچههایی که برگشته بودند، اولین خبری که به مقر تاکتیکی رسید، خبر شهادت کمال شیرزادی بود.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
┄┅••༅✦༅••┅┄
#خاطرات_کوتاه #شهید
بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂 جنگ عراق و ایران از دیدگاه
فرماندهان صدام ۱۷
● سرلشکر علوان العبوسی
ترجمه: عبدالمجید حیدری
✾࿐༅◉༅࿐✾
وودز: البسو، چه زمانی و به چه دلیلی اعدام شد؟
عبوسی: البسو و راجی تکریتی در سال ۱۹۹۵ میلادی (۱۳۷۴ شمسی) به اتهام توطئه برای ترور صدام حسین اعدام شدند.
وودز: آیا حمید شعبان (رشید تکریتی) از سال ۱۹۸۴ میلادی (۱۳۶۳ شمسی) تا پایان جنگ فرمانده نیروی هوایی بود؟
عبوسی: بله، درست است.
وودز: فارغ از عملکردشان، فرماندهان مهم نیروی هوایی چه کسانی بودند؟
عبوسی: محمد جاسم الجبوری مهمترین آنها بود؛ چون نیروی هوایی را بهخوبی میشناخت و برخلاف حمید شعبان، ما را درک میکرد. انسان شایستهای بود که حضورش به ما دلگرمی میداد و واقعاً فردی باکفایت بود. اما فرماندهانی که پس از او آمدند، بیشتر در پی جلب نظر صدام بودند تا خدمت به نیرو.
وودز: آیا الجبوری پس از انتقال به کمیسیون صنایع نظامی توانست در ارتقای کیفیت تجهیزات نیروی هوایی نقش مؤثری ایفا کند؟
عبوسی: بله، او صنایع نظامی را بهطور کامل متحول کرد. طبق گفته خودش، توانسته بود حجم عظیمی از تجهیزات بیاستفاده به ارزش میلیونها دینار را بازیابی و به کار گیرد. البته این کمیسیون در سال ۱۹۸۹ میلادی (۱۳۶۸ شمسی) به دست حسین کامل افتاد.
وودز: عراق تا چه اندازه از حمایت خارجی در زمینه آموزش و کمکهای فنی برخوردار بود؟ شما قبلاً درباره اعزام خلبانان میراژ به فرانسه توضیح دادید. آیا خلبانانی هم از خارج به عراق آمدند تا در آموزش کمک کنند؟ و اصولاً کارشناسان خارجی در نگهداری تجهیزات نقش داشتند؟
عبوسی: زمانی که هواپیماهای سوپراتاندارد را تحویل گرفتیم، فرانسویها پیشنهاد دادند که همراه ما پرواز کنند و خلبانهایمان را آموزش دهند، اما ما این پیشنهاد را نپذیرفتیم و در عوض، خلبانهایمان را برای دورههای آموزشی یکماهه به فرانسه اعزام کردیم. هیچ خلبان خارجی در مأموریتهای جنگی ما شرکت نکرد، اما خلبانهایی از کشورهایی مانند هند، پاکستان و چکسلواکی (سابق) در آموزش خلبانهایمان مشارکت داشتند. برای مثال، فرماندهی دانشکده نیروی هوایی بر عهده یک تبعه خارجی بود و تعداد زیادی از مصریها نیز در این دانشکده فعالیت میکردند. عدنان خیرالله با حسنی مبارک، رئیسجمهور مصر، و عبدالحلیم ابوغزاله، وزیر دفاع این کشور، روابط بسیار خوبی داشت. ابوغزاله کتابی درباره جنگ ایران و عراق نوشت، اما بیشتر مطالب آن نادرست بود و در واقع تاریخ تحریفشدهای از جنگ ارائه داد که به نفع ایران بود.¹
---
پانویس:
¹. این کتاب توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس (وابسته به مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه) ترجمه و منتشر شده است. برخلاف نظر ژنرال عراقی، این اثر یکی از معدود کتابهای تحلیلی قابل استناد درباره جنگ تحمیلی محسوب میشود که به قلم یکی از سیاستمداران عرب نوشته شده است. (مترجم)
┄┅••༅✦༅••┅┄
#فرماندهان_صدام
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
683.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 شهید محمد اشرف
..و وعده ای که از امام حسین علیه السلام گرفت
┄┅••༅✦༅••┅┄
#کلیپ #شهید
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂
🔻 زندان ابوغریب - ۱۴
خاطرات آزاده
محمدحسن حسن شاهی
༺◍⃟჻ᭂ༅༺◍⃟჻ᭂ࿐
¤ برنامههای دشمن
دشمن هیچگاه از ایجاد تفرقه میان بچهها غافل نبود. با هر ترفندی تلاش میکرد بیاعتمادی را در میان ما گسترش دهد. عراقیها با وجود شکستهای مکرر، دستبردار نبودند. گاهی فرمانده یک گروه را میبردند و تا پانزده روز نگه میداشتند. گاهی هم دو یا سه نفر را جدا کرده و با خود میبردند. حتی تعدادی جاسوس در میان ما بودند که موقعیت بچهها را لو میدادند و باعث میشد عراقیها با شناخت دقیق، افراد خاصی را هدف قرار دهند.
دوران سختی بود؛ فشار روانی و جسمی زیادی را تحمل میکردیم.
کلاسهای آموزشی
هر روز چند ساعت را به آموزش اختصاص میدادیم. برادران خلبان که به زبان انگلیسی مسلط بودند، کلاسهای زبان برگزار میکردند. زرورقهای سیگار بهجای کاغذ استفاده میشد و مدادهای شکسته، تنها ابزار نوشتن ما بودند. مدادها را به بهانه نسخهنویسی برای پزشک از عراقیها میگرفتیم و آنها را نصف میکردیم؛ بهطوری که هر گروه فقط یک قطعه دو سانتیمتری داشت. گاهی هم از پاکت خرما یا مقوا بهجای کاغذ استفاده میکردیم.
کلاس قرآن هم داشتیم. «حسین لشکری»، ستوان یک و خلبان اف-۵، که هواپیمایش در ۲۷ شهریور سقوط کرده بود، به ما انگلیسی یاد میداد. وضعیت خاص او، بهانهای برای فشار بیشتر از سوی عراق شده بود.
کلاس زبان آلمانی نیز داشتیم که «تیمسار حمیدیان» آن را تدریس میکرد. او دوره افسری را در آلمان گذرانده بود. وقتی به جمع ما پیوست، چون از اردوگاه شپشزده «الفرنه» آمده بود، بلافاصله لباسهایش را درآوردیم و به حمام فرستادیم. در حمام از او پرسیدیم: «بچه کجایی؟» گفت: «شیراز». در آبادان اسیر شده بود و هنوز خبر نداشت که حصر آبادان شکسته شده. وقتی این خبر را شنید، بسیار خوشحال شد.
کلاس زبان ترکی هم داشتیم که توسط آذربایجانیها به علاقهمندان آموزش داده میشد. تعداد ما بهتدریج زیاد شد و طی دو سه ماه به ۸۴ نفر رسید. پس از آن، جمعیت ثابت ماند و مشکلی برای تدریس نداشتیم. البته آموزشها بدون کتاب بود و فقط «نور محمدی» کمی دستور زبان کار میکرد. بیشتر تمرکز بر مکالمه انگلیسی آمریکایی بود.
یادگیری زبانها کمک بزرگی به ما کرد؛ چون بعدها که روزنامه انگلیسی به دستمان رسید، توانستیم از آن بهعنوان منبع خبری رسمی استفاده کنیم.
سرگرمیها و مراسمها
یکی از سرگرمیهای مهم ما نمایش بود. گاهی به مناسبت میلادها و اعیاد، جشن برگزار میکردیم. مثلاً کسی اهل لرستان بود، از او میخواستیم لری بخواند. دیگری کردی میخواند و یکی لطیفه تعریف میکرد. افسران قدیمی ژاندارمری هم خاطراتی از دوران طاغوت تعریف میکردند.
مسابقه تقلید صدا هم داشتیم. گاهی عراقیها از پشت پنجره نگاه میکردند و با زدن به شیشه میگفتند: «پنج دقیقه بیشتر وقت ندارید!»
یکی دیگر از مراسمهای ما، اعطای ترفیع درجه بود. اگر کسی در گروهی باید ترفیع میگرفت، همه گروهها جمع میشدند و فرمانده به نمایندگی از ارتش جمهوری اسلامی ایران، درجه را اعطا میکرد. سپس همه تبریک میگفتند. اول مهر که میشد، فرمانده به گروهها سر میزد و میپرسید: «آیا کسی هست که باید ترفیع بگیرد؟» پس از اعطای درجه، افراد باید با عنوان درجه جدید صدا زده میشدند.
شب عید و سفره هفتسین
برای مراسم شب عید، از یکی دو ماه قبل برنامهریزی میکردیم. اگر کسی چیزی داشت، نگه میداشت تا شب عید آن را رو کند و همه استفاده کنند. با نان و خرما از بچهها پذیرایی میشد و گاهی هم چای شیرین میدادند. سفره هفتسین هم میچیدیم؛ هفتسین ما شامل سنگ، سوزن، ساعت و چیزهایی از این دست بود.
یکبار هرچه داشتیم برای سفره آوردیم، اما فقط شش سین داشتیم و هرچه گشتیم، سین هفتم پیدا نشد. سرانجام من رفتم نزد جناب سرهنگ و گفتم: «ببینید، من استوارم؛ بهعنوان هفتمین سین، وسط سفره مینشینم!»
ادامه دارد
┄┅••༅✦༅••┅┄
#زندان_ابوغریب #خاطرات_آزادگان
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
1.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 دل اسیر کربلای توست
یا ثارالله
┄┅••༅✦༅••┅┄
#کلیپ #نماهنگ
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂 سلام، سلام، سلام
صبح همهتون بخیر 👋
یادش بخیر
یه سیّدی داشتیم همش مشغول کارهای فرهنگی بود؛ از تئاتر و سرود تا ساخت ماکت. جدی، شوخطبع و حاضرجواب بود.
یک عصر، خسته از تمرین، وارد آسایشگاه شد که مجید جلو آمد:
ـ خسته نباشی آقا سیّد، نمایشتون کی اجرا میشه؟
ـ انشاءالله هفته آینده، اگر بچهها بیان تمرین.
ـ خدا اجرت بده، اگه امثال تو نبودن، روحیهی بچهها خراب بود.
مجید شروع کرد به دعا و تعریف:
ـ خدایا! من که پوچم، بهخاطر این بچههای مخلص منو ببخش... این سیّد، اولاد پیغمبره...
سیّد سر به زیر انداخته بود و تواضع میکرد و در دلش قند اب میشد که مجید ادامه داد:
ـ البته این سیّد از ما بیآبروتره ولی سیده دیگه، نمیشه هم کاریش کرد..
سیّد که انتظار این جمله رو نداشت، گوش مجید رو گرفت و گفت:
ـ پس تو کِی آدم میشی، ها؟ کِی؟ 😂
┄┅••༅✦༅••┅┄
#شوخی_با_جوونهای_قدیم
#یادش_بخیر #طنز_جبهه
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂 رد پای مقاومت
۱- منطقه شرق کارون
"روستای سادات"
┄┅••༅••┅┄
▪︎ روستای سادات
روستای سادات با برخورداری از چشم اندازی سرسبز و زیبا در سه کیلومتری شرق شهر آبادان و در کرانه شمالی رودخانه بهمن شیر واقع شده است.
این روستا که امروزه به عنوان یکی از مناطق گردشگری شهرستان آبادان مطرح میگردد یادآور شهید محمد جواد تندگویان وزیر نفت آزاده ایران است.
در بامداد روز نهم آسان ۱۳۵۹ در حالی که عراقی ها در تلاش برای نفوذ به جزیره آبادان بودند مهندس محمد جواد تندگویان را به همراه تعدادی از همکارانش که بی اطلاع از حضور عراقیها قصد داشتند از راه فرعی وارد آبادان شوند - در این روستا اسیر کردند.
مهندس تندگویان چندی بعد در یکی از شکنجه گاههای عراق به شهادت رسید و پیکر مطهرش در سال ۱۳۷۰ به میهن بازگشت برای پاسداشت شهید تندگویان بنای یادبودی در روستای سادات بر پا شده است.
┄┅••༅✦༅••┅┄
#رد_پای_مقاومت
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐