eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.6هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 سلام، عصر همراهان عزیز بخیر داستان سید جمشید صفویان، فرزند دزفول را مرور می کردم و فکرم در ایام روزهای جنگ به پرواز آمد و گفتم چیزی بنویسم. همین چند روز پیش بود که تصاویر و کلیپ های رنج آور حمله تروریستی اهواز در فضای مجازی به دستمان رسید. تصاویری که از وحشت بسیار زیاد مردم و پناه بردن به کانالهای آب حکایت داشت. صحنه هایی که با صدای تیراندازی محدودی همه را به تلاطم انداخت و... این صداها و استرس ها فقط از لوله چند اسلحه کلاش بیرون آمده بود و آنچنان کرد. دوستان جبهه رفته می دانند که صدای غرش خمپاره قابل قیاس با صدای کلاش نیست، خصوصا اینکه خمپاره 120 باشد، البته صدا و استرس توپ و یا خمپاره 120 هم در برابر راکت هواپیما قابل مقایسه نیست. حالا حساب موشک های دوربرد جای خود دارد و تا در آن موقعیت قرار نگیریم، نمیدانیم. می خواهم از آن روزهای عجیب و غریب جنگ و تجهیزات جنگی بنویسم، و مقاومت و ایستادگی مردم و رزمندگان در سخت ترین شرایط می خواهم از دزفول یاد کنم......دزفولی که برخلاف مقاومت مصطلح، به تمام معنا مقاومت کرد و ایستاد و خیلی از مردم عادی حتی برای یک روز شهر را ترک نکردند. آنقدر ایستادند که به "الف - دزفول" معروف شدند!
میدانید "الف - دزفول" یعنی چه؟ زمانی که رادیو بغداد می خواست در جنگ روانی و حمله واقعی، خبر از شهرهای هدف بدهد، پیش از هر شهری دزفول در سرلیست او قرار می گرفت. خواه این شهرها در جنوب باشند، یا در غرب، و یا در دل کشور. دزفول همیشه اول لیست بود. مردمش بارها و بارها قدرت تخریب و صدای مهیب موشک های 12 متری را تجربه کرده بودند و بارها خسارت دیده بودند، بارها و بارها اجساد شهدا را از زیر آوار خارج کرده بودند و....... ولی باز هم فردای آنروز، روزی دیگری بود و رفت آمد خانمها در بازار شهر و مردان سر زمینها و مغازه های خود. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. چنان عرصه بر صدام تنگ شده بود که مانده بود با این شهر و مردمش چه کند! تازه این حکایت زن و بچه های شهر بود.... حکایت جوان ها و پیرانش در جنگ دیدن داشت و شنیدن *~*~* و این روحیه ها در جنگ باید کالبدشکافی شود و باید بازخوانی گردد. بواقع این چه قدرتی و چه مقامی است که از مردم کوچه و بازار می تواند مردان و زنان بزرگی بسازد که دشمن را کلافه کند تا جایی که در کار خود بماند........... و این روحیه باید تجزیه شود و تحلیل گردد. نه تحلیلی که این روزها مدیران و مسئولان بی روحیه و درمانده در مادیات می کنند و به دنبال دلشاد کردن دشمن هستند، بلکه همان مقاومتی که در کلام ولی فقیه مان موج می زند و فرمان به مقاومت انقلابی می دهد. همان چیزی که در هشت سال تجربه کردیم و نتیجه گرفتیم. خواه این مقاومت از نوع جنگی باشد.....خواه اقتصادی. 👋
راهپیمایی مردم دزفول در اوج جنگ @defae_moghadas
آسمـــــان . . . فرصت پـرواز بلندیست ولــے قصه این‌ست چه اندازه کبوتر باشی #هفتم_مهرماه سالروز شهـادت پنج تن از فرماندهان بزرگ دفاع ‌مقدس شهیدان #کلاهـدوز، #فکـوری ، #نامجـو ، #فلاحـی و #جهـان‌آرا گرامـی‌باد. @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 بچه های تخس ❣گردان جهت آمادگی به پلاژ دزفول اعزام شده بود. در دیماه دیم و هوای سرد و آب سرد دز که واقعا برای هر کسی طاقت فرسا بود. روزهای اول مربی آموزش آبی خاکی برادر عظیمی ما را به زور وارد آب جهت شنا و پارو زنی می کرد ولی با گذشت زمان به سرمای هوا و آب غلبه کردیم. چند شب بود که پس از آموزش ساعت دو و سه شب که برمی گشتیم. چند نفری، از جمله محمد بهزادی. علی حسامی و من و تعدادی دیگر لباس هایمان را در می آوردیم و باز می پریدیم توی آب. یک شب آقای عظیمی گفت "عزیه نگراتون .شمون چه هسه؟ آدمه؟" (ذلیل نشده ها شما دیگه کی هستید؟ آدمید؟) گفتیم به گفته شما، نه! 😃😃 آخر چند شب قبل از آن کنار آب که رفتیم برادر عظیمی گفت "اگر الان مادیون بره توی این آب، یخ می زند ولی شما باید بروید"😘😘😂 خب ما هم نمی خواستیم کم بیاوریم و می رفتیم........هرچند از سرما می لرزیدم علی اصغر مولوی حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
💦 خستگان راه را آبی دهید 💕 بر حضور عشق ماوایی دهید 🌴دل پر است از سر غوغای درون 🌻بر سر پیمان نو جامی دهید
‌‌صـبح اسـت دلم هواییِ کرب‌ وبلاست ازجـانـب قلبِ من بر آن خاک سـلام السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین سلام ارباب خوبم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 طنز و جبهه 😂😂 آخ جون گيلاس حسينیه‌ گردان خصوصاً در زمستان و با سرد شدن هوا، حكم صحرای عرفات را داشت. خلوتی برای بيتوته كردن. در تمامي ساعت‌های شبانه‌روز هر وقت به آن‌جا می‌رفتی در گوشه و كنار آن اوركت يا پتويی به سر كشيده در حال راز و نياز با خدای خود بود. همواره با دو نفر از دوستان (البته از سرما) به حسينيه پناه ‌برديم. در آنجا کسی نبود جز يك نفر كه در گوشه‌ای چمباتمه زده و پشت به در ورودی مشغول ذكر و فكر بود. تازه چشممان داشت گرم می شد كه يك مرتبه آن اخوی عابد و زاهد از جا جست و با صدای بلند و بی‌خبر از حضور ما گفت: «آخ جون گيلاس!😍 اين يكے ديگر سيب نبود.» بله، كاشف به عمل آمد كه رفيق ما از شر وسواس خناس به حسينيه‌ گريخته و سرگرم كارشناسی كمپوت‌های اهدايی بوده است.😂😂 @defae_moghadas 🍂