🍂
🔻 عملیات غیور اصلی 4⃣
💢 طی شبيخون ابتدای اين عمليات و حمله نخستی كه ضربه اصلی را به دشمن وارد كرد، هيچ يك از بچهها آسیبی نديدند ولی در ادامه عمليات 4 نفر به شهادت رسيدند از جمله برادر مراد اسکندری، از بچههای منطقه فقير نشين حصير آباد كه به دليل سبك بستن قطارهای فشنگ به سينه و پشت، به زاپاتا معروف شده بود، هنگامی كه قصد آوردن يك تانك به گل نشسته عراقی را داشت، به محض ورود به تانك با تلهای كه نيروهای دشمن در آن كار گذاشته بودند، شهيد شد.
💢 فرمانده عمليات، برادر غيور اصلی، نيز هنگام بازگشت به سوی اهواز به شهادت رسيد. شهيد غيور اصلی مسئوليت آموزش سپاه اهواز را به عهده داشت و در پادگانی كه پس از شهداتش، پادگان شهيد غيور اصلی ناميده شد، بچههای سپاه را آموزش میداد. پايان اين عمليات را بايد آغازی براي سپاه به شمار آورد.
ادامه دارد🔻
حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 عملیات غیور اصلی 5⃣
💢18 ماه بعد و زمانی كه فرماندهان جوان سپاه در حال به دست گرفتن سرنوشت جنگ بودند با الگوگيري از «عمليات شهيد غيور اصلی» تاكتيك رزمي سپاه را بنيان نهادند. تاكتيكی كه تقريبا تا پايان جنگ 8 ساله، اصلی ترين عامل عملياتی ايران محسوب می شد.
💢 به اين ترتيب بايد شهيد علی غيور اصلی» را بنيانگذاز روش رزم سپاه دانست. پيكر پاك اين سردار گمنام پس از شهادتش به تهران منتقل شد و در قطعه 24 بهشت زهرا(س) به خاك سپرده شد.
روحش با اميرالمومنين محشور باد.
تمام
حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔴 نواهای ماندگار
❣ رادیوی جنگ
و روزهای عملیات
یادش بخیر❣
یادش بخیر❣
یادش بخیر❣
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
#دفاع_مقدس
عشقند
آن عاشقانی کہ
#پلاکشان را از
گردنشان کندند...
تا #گمنام بمانند
اماعکس #امامشان
را از سینہ نکندند...
صبح شما بخیر
@defae_moghadas
🍂
🔻 طنز جبهه
🔅 هو الشافی هو الباقی
هرچه میگفتی چیزی دیگر جواب میداد. غیر ممکن بود مثل همه صریح و
ساده و همه فهم حرف بزند. بعد از عملیات بود، سراغ یکی از دوستان را از او
گرفتم چون احتمال میدادم که مجروح شده باشد، گفتم: «راستی فلانی
کجاست؟»
گفت بردنش «هوالشافی.» شستم خبردار شد که چیزیش شده و
بردنش بیمارستان.
بعد پرسیدم: «حال و روزش چطوره؟»
گفت: «هوالباقی.»
میخواست بگوید که وضعش خیلی وخیم است و مانده بودم بخندم یا گریه کنم.
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
💠 خاطرات اسارت
حاج صادق مهماندوست
🔅 پلنگی
یکی از افسرانی که در ایام اسارت خاطرات تلخ بسیاری برای اسرا بجای گذاشت فرد خشن ، تند خو و بد دهنی بود که بخاطر نوع لباسی که می پوشید و لباس هایش به اصطلاح لباس کماندوئی و مدل پلنگی بود ، به همین نام « پلنگی » مشهور شده بود
به محض این که این فرد بعثی ، وارد اردوگاه می شد ، سربازان بعثی نیز برای خود شیرینی ، هر چه آزار و اذیت بلد بودند ، اعمال می کردند که مبادا جلوی این افسر بعثی کم کاری کرده باشند!
به هر حال در آن ساعاتی که او در آسایشگاه ها و اردوگاه تردد می کرد و یا بر آمارگیری بر اسرا نظارت داشت ، بدترین اذیت ها و کتک ها متوجه اسیران بود . حتی بعضی اوقات این شخص ملعون نیز برای این که از سربازان تحت امرش عقب نماند خود نیز کابل و شیلنگ بدست می گرفت و به جان اسیران می افتاد ،
حضور پلنگی ، لحظاتی پر از اضطراب و تشویش و نگرانی را برای اسرای اردوگاه رقم می زد .
🔸 کانال حماسه جنوب
🍂 @defae_moghadas
🍂
🔻 خاطرات کوتاه اسارت
در اسارت قانون بر این بود که هر اسیر بیش از سه بار مریض نشود. هرکس بیش از سه بار مریض می شد باید شدیداً تنبیه و شکنجه می شد. از قضا بنده پنج بار مریض شدم. یک روز داشتیم در محوطه ی آسایشگاه قدم می زدیم سید مصطفی نگهبان وقت بود و دفتر مریض ها را بررسی می کرد.
چون من بیش از سه روز یعنی پنج بار مریض شده بودم من را صدا زدند. همراه مترجم به نزد سید مصطفی رفتیم، ایشان گفت: تو پنج بار مریض شدی! من هم می دانستم که باید کتک مفصلی بخورم؛ در جواب تکذیب کردم اما به هر صورت حرف من به کرسی ننشست و شکنجه شروع شد.
این قدر مرا کتک زد که بدنم مانند بادمجان کبود شده بود. با کابلی که در دست داشتن به گردن من انداخت و گفت: اشهدت را بگو می خواهم تو را بکشم.
در جواب به او گفتم: من همان روز که اسیر شدم اشهدم را گفتم و از مرگ نمی ترسم. دوباره تنبیه را ادامه داد اما به لطف خدا هیچ گونه دردی را احساس نمی کردم.
❂◆◈○•-------🍂-------•○◈◆❂
👈 راوی: آزاده علی حیدر رئیسی نیا
مدت حضور در جبهه:۱۶ ماه
مدت اسارت:۴۳ ماه و ۱۵ روز
تاریخ و محل اسارت:۲۴/۱۰/۶۵ سومار
تاریخ آزادی از اسارت:۳/۶/۶۹
🔸 کانال حماسه جنوب،
@defae_moghadas
🍂