eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹دیدید هنوز عشق لشکر دارد   🔸دیدید که این قافله رهبر دارد  🔹ای مانده نهروانی عهد شکن  🔸این ملک علی مالک اشتر دارد 💠 اجتماع صدها هزار بسیجی در سراسر کشور و تجدید بیعت با رهبرانقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 ❣ گفتگو با رحیم قمیشی، ❣هیچ‌کس نمی‌دانست که زنده هستم ❣ما یک ربع مقاومت کردیم و گلوله‌هایمان تمام شد، همان زمان ما را دستگیر کردند. ما واقعا منتظر بودیم به رگبار بسته و شهید شویم، ما را کنار دیوار گذاشتند تا رگبار را شروع کنند، من به خاطر آوردم که باید اشهد بگویم، اما از شدت سنگینی و فشار آن لحظه‌ها به جای اشهد، شروع کردم به اذان گفتن و چند باری تکرار کردم. بعد ناگهان به خودم آمدم و گفتم: «چه‌کار می‌کنم؟ مگر می‌خواهم نماز بخوانم؟» داشتم با خودم فکر می‌کردم و در همان حال به بغل دستی‌ام گفتم: «شهادتین را چگونه می‌گفتیم؟» او هم که از شدت سنگینی و فشار آن لحظه‌ها در حال خود بود گفت: «من چه می‌دانم شهادتین کدام بود، ولم کن، الان شهید می‌شویم... .» ❣ در همان لحظه رگبار شروع شد و یک نفر از ما مجروح سطحی شد. منتظر بودیم تا دوباره از اول شلیک کند که ناگهان فرمانده نیروهای عراقی اعلام کرد تیراندازی را قطع کنند، چرا که دستور آمده بود ایرانی‌های دستگیر شده باید به اسارت دربیایند. ❣ ما حتی تصور اسارت هم نداشتیم، مطمئن بودیم در بدترین حالت به شهادت می‌رسیم. - تا چه زمانی در اسارت ماندید؟ من در سال 1365 اسیر شدم و تا سال 1369 در اسارت نیروهای عراقی ماندم. در تمام آن چهار سال جزو مفقودان به شمار می‌آمدیم و نیروهای عراقی نمی‌خواستند ما را آزاد کنند، اما بالاخره در سال 1369 با دردسرهای زیاد توانستیم از اسارت آنها رها شویم. - چرا شما را رها نمی‌کردند؟ شما هم جزو آن 160 نفر مخالف معروف بودید؟ بله ما جزو افرادی بودیم که به دلیل مواردی از جمله شورش و موارد مشابه به محکومیت‌های 99 تا 400 ساله محکوم شده بودیم، اما هنوز حکم نهایی برای ما صادر نشده بود. وقتی خبر آزادی اسرا رسید، قرار شد ما هم همراه بقیه اسرا آزاد شویم. همه با هم بر هشت اتوبوس سوار شدیم و به سوی مرز رفتیم. از این تعداد دو اتوبوس را که از شورش کرده‌ها بودیم، به عراق برگرداندند و اعلام کردند که تبادل تمام شده! ما هنوز در عراق مانده بودیم، اما بالاخره چند ماه بعد ما را هم مبادله کردند و به ایران بازگشتیم. - لحظه ورود به ایران چه احساسی داشتید؟ غریبی دشوار است، اما وقتی بدانی در جایی غریب افتاده‌ای که حتی نزدیک‌ترین افراد زندگی‌ات از زنده‌ بودن تو بی‌خبر هستند، اوضاع دشوارتر می‌شود. وقتی بعد از 4 سال به ایران بازگشتم هیچ‌کس نمی‌دانست که من زنده هستم و من هم هیچ اطلاعی از زنده بودن اعضای خانواده‌ام نداشتم و تازه پس از بازگشت متوجه شدم پدرم 5 ماه پس از اسارت من فوت کرده است. پایان کانال حماسه جنوب @defae_moghadas ❣❣❣❣
🔴 سلام، وقت بخیر زمانیکه برای شب خاطره هفته دفاع مقدس خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم، در لابلای برنامه کلیپی از رزمنده ای پخش شد که از روی پل کابلی خطرناکی عبور می کرد و..... (کلیپ 👇) خبرنگار پرسید: خوشحالی اخوی، عملیات دیشب چطور بود؟ - خیلی خوب شد - حالت چطوره؟ - خیلی خوبه، اول شب دستم قطع شده از مچ ولی با این 👋 دستم جنگیدم و... همزمان شروع به خواندن شعری نمود.... مجری برنامه رو به جمعیت کرد و گفت. این رزمنده عزیز اکنون در بین ماست و همان شعر را خواهد خواند. میکروفون را به او رساندند و با همان یک دست سالم و با همان روحیه شروع به خواندن همان شعر کرد و مورد تحسین رهبری و جمع حاضر قرار گرفت. 🍂
4.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعری كه آن رزمنده جانباز در شب خاطره دفاع مقدس نزد رهبر انقلاب خواند: این جان‌فشانده ، طلب یار می کند آن گونی برنج برده انبار میكند @defae_moghadas 🍂
#تا_زنده‌ایم_رزمنده‌ایم 👊 سال ۱۳۶۵ ؛ استادیوم آزادی اعزام سپاه محمدرسوللهﷺ به جبهه @defae_moghadas 🍂
❣ پنجشنبه است یـادی کنیـم ازمسـافـرانی که روزی در کنـارمان بودند و اکنون فقط یاد و خاطـرشـان دردلمـان باقی ست بافاتحه وصـلوات @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 طنز جبهه 🔅 خفنی ها آقا جان دردم که یکی دو تا نبود؟ 😢😭 یک گروه خفنی به سرکردگی کوهگرد 😱، محرابی ، مسعود کربلا و.... با گردان بودن که همه کس و همه چیز را تحت قرق خودشان داشتند. وای به حال کسی که با آنها همکاری نمی کرد... باید فاتحه اش را می خواندند ! اسمی روی گروه شان بود که تا عمر دارم و دنیا دنیاست فراموش نمی کنم : 😱گروه چحچولها👉 بین بچه های مخابرات یکی بود که زیاد با زیاد بحث می کرد . خداییش سعید مطیعی پسر خوب و خجالتی 😌بود ولی چند بار قانون😱 چحچولها😱 را نقض و حرفشان را گوش نکرده بود. به همین دلیل طبق قانون گروه چحچولها باید و عتاب می شد . گروه مذکور👆، برای سر به راه کردن محمد سعید ، دو سه تا نارنجک و تعدادی فشنگ در کوله پشتی اش گذاشتند . محمد سعید بی خبر از همه جا در حین برگشت از منطقه ؛ توسط دژبانی بین جاده خرمشهر -اهواز بازرسی شده و بعد از کشف مهمات، دستگیر می شود. گرچه فرماندهی گردان به محض شنیدن خبر ؛برای آزاد کردن محمد سعید اقدام کردند و با کلی زحمت او را از اتهامات مشروحه تبرئه نمودند . اما دیگر کی می تونست به " چحچول ها " بگوید : 😂👈 بالا چشت ابروست 👉😂 ✍ مسعود عباباف 🔸حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
براستی آمریکا در چه فکریه!! ✊ @defae_moghadas