🍂
🔻 طنز جبهه
🔅 خفنی ها
آقا جان دردم که یکی دو تا نبود؟ 😢😭
یک گروه خفنی به سرکردگی #علی کوهگرد 😱، محرابی ، مسعود کربلا و.... با گردان بودن که همه کس و همه چیز را تحت قرق خودشان داشتند. وای به حال کسی که با آنها همکاری نمی کرد... باید فاتحه اش را می خواندند ! اسمی روی گروه شان بود که تا عمر دارم و دنیا دنیاست فراموش نمی کنم :
😱گروه چحچولها👉
بین بچه های مخابرات یکی بود که زیاد با #چحچولها زیاد بحث می کرد . خداییش #محمد سعید مطیعی پسر خوب و خجالتی 😌بود ولی چند بار قانون😱 چحچولها😱 را نقض و حرفشان را گوش نکرده بود. به همین دلیل طبق قانون گروه چحچولها باید #عقاب و عتاب می شد .
گروه مذکور👆، برای سر به راه کردن محمد سعید ، دو سه تا نارنجک و تعدادی فشنگ در کوله پشتی اش گذاشتند . محمد سعید بی خبر از همه جا در حین برگشت از منطقه ؛ توسط دژبانی بین جاده خرمشهر -اهواز بازرسی شده و بعد از کشف مهمات، دستگیر می شود.
گرچه فرماندهی گردان به محض شنیدن خبر ؛برای آزاد کردن محمد سعید اقدام کردند و با کلی زحمت او را از اتهامات مشروحه تبرئه نمودند . اما دیگر کی می تونست به " چحچول ها " بگوید :
😂👈 بالا چشت ابروست 👉😂
✍ مسعود عباباف
🔸حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🔴 دل ما امروز خوش بود.
خوش، به دیدن فرمانده و سربازانی که عاشق هم هستند و در یک فرم قرار دارند.
چقدر این صحنه ها زیباست، چقدر این صحنه ها غرورانگیز است.
اقتداری از نسلی به نسلی و از فرمانده ای به فرمانده ای دیگر.
اینجا همه راه ها به ولایت ختم می شود و آخرین راه به او می رسد و سربازانش. سربازانی که نشان داده اند تا پای جان برای اسلام و انقلاب ایستاده اند.
از دو روز قبل که خبر دیدار آقا با بسیجیان در آزادی بر سر زبان ها افتاد، منتظر همچنین صحنه هایی بودیم.
جوانان پرشور..... پیشانی بندهای یا حسین...... پرچم های برافراشته شده..... چفیه های بسیجی........شعارهای روحیه دهنده.....
همچون سپاه محمد در دهه 60 و آن موج انسانی که دل دشمنان را خالی کرد و آن شد، که شد.
امروز همه جوانان پا به رکاب آمده بودند، آمدند تا همان حماسه را تکرار کنند و پاسخگوی یاوه سرایی ها باشند..... چه دشمنان خارجی و چه ساده دلان داخلی.
امروز روز بسیج بود و روز بسیج خواهد ماند ✌️✌️
#جای_شهیدان_خالی❣
🍂
🍂
🔻 ✨ یادش بخیر ✨
❣شهید حمید عقیلی یک پیکان وانت🚛 داشت که ماموریت های پایگاه را انجام می داد.
✨✨✨
از جمله اموراتی که انجام می داد آوردن غذای🍞🌯 پایگاه بود.
✨✨✨
اگزوز ماشینش 🚛 پاره بود سال ۵۹. ۶۰ شهر خلوت بود و بی سر صدا. وقتی وانت شهید عقیلی از دروازه 🚪می پیچید به طرف زیتون کارگری، ما می فهمیدیم که غذا داره😉🌯 میاد.
صدای ناهنجار اگزوز ماشین شهید، چقدر در آن ساعات گرسنگی برای ما خوشایند شده بود 😋
حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂