🍂
🔴 به حالت شهید عبدالحسین آشناگر (اولین نفر ایستاده از راست) دقت فرمایید.
گاهی وقت ها بعد معنوی و حال و هوای بعضی از بچه های جنگ بسیار با تواضع و خشوع همراه می شد به شکلی که این حالت در حرکات و سکناتشان به وضوح نمایان می شد.
در مقابل و در کنار این دسته افراد. کسانی بودند که خیلی پرتحرک و شلوغ و اهل شوخی بودند و با حالت دوستانه به آنها تکه می انداختند و سر بسرشان می گذاشتند.
این حالت شیرین و طنزی که عبدالحسین مدتی بود در عکس ها به خود می گرفت در اصل تکه ای بود که به نماز شب خوان ها می انداخت و باعث خنده 😄 همگی می شد.
حالا این عبدالحسین ما خودش توی عملیات بدر چنان اوج گرفته بود که تا شهادت بالا رفت و همه دوستانش رو جا گذاشت
شب عملیات، زمانیکه برای بار دوم در آب هور افتاد، با همان شوخ طبعی همیشگی رو به جمع کرد و گفت
"این یکی دیگه غسل شهادتم بود."
و زمانی نگذشت که به زیبایی
هر چه تمام تر
بر سیل بند دشمن، بال های خود را برای پروازی همیشگی گشود و
اوج گرفت.....
امروز توفیقی شد گذرم بیفتد طرفش و یک عکس یادگاری ازش بگیرم. هنوز هم با همان خضوع و خشوع خودنمایی می کند.
یک مزار ساده
یک لبخند شیرین
و یک دل آرام در کنار بقیه شهدا
❣