eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
@defae_moghadas
🍂 🔻 شهید علی ذاکری 🔸سنگ ها را كه برداشتم نايلون را بلند كردم، ديدم سنگين است. آن را بغل كردم، ديدم كه سالم است. صورتش را داخل قبر زيارت كردم. مثل اين بود كه خوابيده است و همين شامگاه او را دفن كرده ايم. 🔸 با ديدن اين صحنه يك حالت عجيبي به من دست داد، قسمت سبيل هايش عرق كرده و سالم بوده و در همان حال مانده بود. موهای صورتش و سبيل هايش هنوز تازه بود. موها و پلك ها همه سالم بودند. مثل اين بود كه در عالم خواب است. دستم را كه انداختم به نايلون پاييني، چند تا از انگشت هايم خونی شد، مادر علی هم اصرار كرد كه او را زيارت كند؛ وقتي خواستيم پيكر شهيد را لای پارچه ای بپيچيم، مادر علی گفت: «بگذاريد صورتش را ببوسم، من هنوز صورتش را نديده ام.» يعقوب پسرم گفت: «كمی آرام باش مادر!» خواستم كه نايلون روی صورتش را باز كنم كه در وادی رحمت مانده بود، دستم خونی شد. پسرم سال ها در انتظار ملحق شدن به دوستانش در وادی رحمت مانده بود. ✍ راوي : پدر شهيد @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 آشنایی با اماکن دفاع مقدس 👈 مارد روستای مارد از توانع شهرستان خرمشهر در ۱۸ کیلومتری شمال آبادان و در کناره غربی جاده آبادان - اهواز واقع است. در تاریخ ۱۳۵۹/ ۷ / ۱۹ دشمن در شمال این روستا با نصب پل نظامی بر روی کارون- که به پل مارد معروف شد - از آن عبور کرد. تعدادی از نیروهای خودی برای جلوگیری از پیش روی دشمن به روستای مارد اعزام شدند، اما با وجود دشت صاف و بی عارضه منطقه و نبود و تجهیزات مناسب، امکان جلوگیری از پیش روی دشمن میسر نشد و دشمن منطقه اشغالی را گسترش داد و روستای مارد را نیز تصرف کرد. در پی انجام عملیات «فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا» در تاریخ ۱۳۹۰ / ۳ / ۲۱ در شمال مارد و نزدیک شدن خط پدافندی خودی به پل مارد، ارتش عراق این پل را برچید و به دو پل قصبه و حفار که در جنوب مارد احداث کرده بود، متکی شد. روستای مارد تا عملیات ثامن الائمه(ع) همچنان در اشغال عراق باقی ماند. @defae_moghadas 🍂
پل قصبه (مارد)
🍂 🔻 عملیات میمک امروز 25 مهرماه سالروز آغاز عملیات «عاشورا» در سال 1363 است که منجر به بازپس گیری بیش از 50 کیلومتر مربع از مناطق اشغالی در استان ایلام شد. 🚩در قرارداد «1975الجزایر»، خط‌ الراس ارتفاعات «میمک» به عنوان مرز ایران و عراق تعیین شد. سپس کمیته‌های مشترک دو کشور برای تهیه اسناد لازم و میله‌گذاری مرز به گفت‌وگو پرداختند. این گفت‌وگوها که به کندی انجام می‌شد، تا آستانه وقوع انقلاب اسلامی به نتیجه تعیین کننده‌ای نرسید و در این میان، رژیم عراق که به تعیین قطعی مرزها تمایلی نشان نمی‌داد، با پیروزی انقلاب اسلامی زمینه برای ملغی شدن قرارداد مذکور فراهم شد و در روز 19 شهریور 1359 به میمک حمله کرد و دو روز پس از انجام این حمله آن را به تصرف خود درآورد. 🚩چهار ماه بعد یعنی روز 19 دی ماه سال1359، طی عملیات «ضربت ذوالفقار»، اگر چه دشمن از ارتفاعات میمک عقب رانده شد، اما شمال و غرب این منطقه همچنان تحت اشغال او بود. این وضعیت ادامه داشت تا این که عملیات «عاشورا» به منظور آزادسازی ارتفاعات شمال میمک و نیز دامنه غربی آن طراحی و به اجرا درآمد. 🚩انهدام بخشی از قوای دشمن، تحمیل پدافند در دشت به دشمن، ایجاد تسهیلات در رفت و آمد از جنوب به غرب و بالعکس و نیز ارتباط و اتصال جبهه‌های جناحین میمک، آزادسازی قسمتی از اراضی اشغالی، تامین منطقه میمک با تسخیر و تصرف ارتفاعات مهم منطقه مانند «گرگنی»،«فصیل» و «فرورفتگی میمک» از جمله اهدافی هستند که موجب طرح ریزی این عملیات عاشورا(میمک) شد. @defae_moghadas 🍂
✨ کودکانمان چه زود بزرگ شدند!!!! ✨ و مردانمان چه زود رفتند و اینک ما مانده ایم و نامردانی که جای شما را غصب کرده اند همان نااهلان غربگرایی که دغدغه امامتان بودند #شهدا_واقعاً_شرمنده_ایم @defae_moghadas 🍂
حماسه جنوب،خاطرات
ایستاده از چپ، شهید محمد شمخانی ، حسین امیری، شهید غیوراصلی فرمانده دوره و آموزش سپاه ، نشسته از چپ شهید مهربانی ، نفر وسط مرحوم جرفی و نفر آخر از راست عبدالامیر عبیدی نژاد . عکس مربوط به دوره 7سپاه، آذرماه 58 مکان: پورکان دیلم یا پادگان شهید غیوراصلی. شهید حمید جرفی در سوسنگرد و در سال 59 مجروح شد و بعد از شش ماه در حالت کما بودن، بشهادت رسید حماسه جنوب - خاطرات @defae_moghadas
🔴 با سلام خدمت اعضای محترم کانال از امروز طی چندین قسمت ارسالی از رزمندگان استان را می خوانیم. جناب آقای بشگان از همراهان کانال حماسه جنوب هستن که واسطه خیر شدن و خاطرات برادر رزمنده را بنا به رسالت خود و دستور مقام معظم رهبری در نوشتن خاطرات، به انجام رساندند و اکنون افتخار نشر این خاطرات رو خواهیم داشت. امید است دیگر عزیزان هم دست بقلم شده و خاطراتی از خود برای ما ارسال نمایند. با ما همراه باشید.😊👇
🍂 🔻 1⃣ 📝سال۶۲ پل ذهاب - بخشداری باهزار خواهش وتمنٌا عاقبت به اطلاعات معرّفی شدم.😃 یک جوان ۱۷ ساله باشاخصه هایی که باید داشته باشی تا برای این واحد خطرناک انتخابت کنند.💪که تازه آنجا هم باید امتحان پس میدادم!😬 مثلاً تو اطلاعات عملیات رسم بود که از هر نیروی تازه وارد باید شب اوّل آب چشم بگیرند😢 این اولین امتحان بود. خیلی شانس میآوردی روشنت میکردند ولی کمکت نمی کردند.😞 بعد از گذراندن همه روال معمول به عنوان یک نیرو تازه وارد جاگیر شدم.😀 یادگرفته بودم که قبل ورزش شکم باید خالی باشه🏌 پس غذاکم خوردم🍛 اطلاعات شخصی خودم را چه کلامی وچه عملی نشان دادم.😏 حدود ساعت ۱۰شب، یکی از دوستان با یک ترفندی صدایم کرد و بردم مسجد؛😌 به محض وارد شدن یک نفر پتو انداخت سرم😧و اینجا بود که مشت و لگدهای اوّل را احساس کردم😖امّا با استفاده از تجربیات ورزشی خودم شروع به زدن دوستان جدیدم کردم.😡 آن چنان برنامه آن شب را جدّی گرفته بودم که باعث زخمی شدن دوستانم شده بودم🤕فردای آنشب بچهّ ها همه بهم می گفتند بروسلی😂 از فردا معلوماتی که یک نیرو گشتی باید بداند را طی کلاسهایی از طرف مسئول تیمی که پیش آنها معّرفی شده بودم یاد گرفتم.🤓 یکی دوماه کار به همین منوال گذشت، تا اینکه واحد، یک محور را که مرز بین المللی بود بشگان..و هوان..و ارتفاعات ۱۰۶۶ و برای گشت بود را تحویل گرفت. آموزشها اکثراً عملی بود و باید از دیدگاه با دوربین کار میکردیم.🔭 ارتفاع باغ کوه نزدیک به ۲۰۰۰ متر بود و کلّ محدوده تحویلی به ما را پوشش میداد این دیدگاه تحویل برادران ارتش بود. محدوده گشت بین تیمها تقسیم و هر تیم جداگانه در زمان معیّن برای دیدن قسمت گشت خودش به دیدگاه می رفت. دیگر اینطوری دیدگاه شلوغ نمی شد. مسئول تیم ما آقای "مفرد"، بچّه نهاوند بود یک مرد به تمام معنا. دیگر با همه دوستانم در واحد اطلاعات آشنا شده بودم. حتّی مسولیت هایی هم از طرف فرمانده واحد به من محوّل شده بود... .😎 ادامه دارد @defae_moghadas 🍂