🍂
🔻 تکلیف گرایی
❣پیر رزمنده،
مرحوم حاج اصلان رضایی ❣
💐از نیروهایی بود که قبل از والفجر 8 به گروهان پیوسته بود و شور و شوق عجیبی برای جبهه رفتن داشت. حاج اصلان را می گویم. آن بزرگ مردی که ما آن زمان بخاطر سن کم مان او را پیر می دیدیم.
💐 روزی که علی بهزادی شروع به سازماندهی گروهان کرد اتفاقی افتاد که همه به حاج اصلان رضایی بیش از پیش علاقمند و ارادتمند شدیم. آن روز علی بهزادی هر کسی را بر اساس توانش روی دسته ای قرار می داد و جایش را مشخص می کرد.
💐تمام نیروها تقسیم شدند جز حاج اصلان و دو نفر دیگر. علی رو به حاج اصلان کرد و گفت که، شما باید بروید. حاجی جواب داد، کجا بروم؟ علی گفت: به اهواز. به خاطر این که تمام نیروها کامل هستند و سن شما هم بالا است و نمی توانید حضور داشته باشید. همه شاهد بودیم که اشک در چشمان حاج اصلان حلقه زد و گفت یعنی من دیگر تکلیفی ندارم؟ علی جواب داد : خیر، من فرمانده هستم و به شما می گویم که تکلیفی ندارید.
💐حاجی مظلومانه "چشمی" گفت و زیر لب زمزمه کرد "حالا که تکلیف از گردن من ساقط است من بر می گردم ". برای جمع کردن وسایلش حرکت کرده بود که علی صدایش کرد و گفت: حاجی صبر کن! شما هم بمانید.
💐علی از این اخلاق حاج اصلان خوشش آمده بود و به همین دلیل به او گفت که باید بماند و حاج اصلان هم تا آخر گروهان ماند.
💐ولی نکته ای که همه ما از آن درس گرفتیم این بود که حاج اصلان واقعاً براساس تکلیف آمده بود تا اینکه دینش را ادا کند.
راوی : سید حسن کربلایی
حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،شهدا🚩
باز آیینه و آب و سینی و چای و نبات
باز #پنجشنبه و یاد شهدا با #صلوات..
@defae_moghadas2
🍂
🔻 خاطراتی از امام خامنه ای
در جبهه
✨ جايی برای خواب
در آغاز جنگ، شبی در پايگاه هوايی دزفول با مقام معظم رهبری جلسه داشتيم. بنيصدر هم بود حدود ساعت ۱۲ شب بود که جلسه تمام شد از سنگري که جلسه در آن بود بيرون آمديم، همه جا تاريک بود به طوری که هيچ چيز ديده نميشد.
با دردسر زياد کفشهايمان را پيدا کرديم و به اتفاق مقام معظم رهبري در محوطه تاريک پادگان به راه افتاديم. هيچ روشنايی ديده نميشد تا به طرف آن حرکت کنيم. از طرفی مواظب بوديم که در چاله و گودالی نيفتيم و از طرف ديگر به دنبال نوری بوديم که به طرف آن برويم. بالاخره به يک ساختمان رسيديم، سالن بزرگی بود که گروهي از رزمندگان در آنجا خوابيده بودند من و ايشان گشتيم و از گوشهای پتويی پيدا کرديم و در ميان بچهها خوابيديم.
سردار رضیان
🔸 کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
ghafele salar.mp3
زمان:
حجم:
1.81M
🔅🔆🔅🔆❣🔆🔅🔆🔅
🔴 نواهای ماندگار
💥حاج صادق آهنگران
به یاد روزهایی که آرزوی باز کردن راه کربلا را داشتیم
قافله سالار صلا می زد
هرکه دم از کرب و بلا می زند
آید و پوید به وفا راه ولا را
تا بگشاییم ره کرب و بلا را
🔴 به ما بپیوندید ⏪
در کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 خاطراتی از مقام معظم رهبری در جبهه
👈 سيب زميني و گوجه!
اولين روز حضور مقام معظم رهبری در ايلام بود. (فروردين سال 60) بعدازظهر همان روز، بچهها برای گرفتن شام صف کشيده بودند. فرمانده سپاه به آقا گفت: «شما بفرماييد داخل»
آقا فرمودند: «نه! میخواهم با بچهها غذا بخورم» و داخل صف رفتند، آقا لباس نظامي پوشيده بودند و در ميان صف مثل ديگر بچهها منتظر شدند تا نوبتشان برسد.
آقا از فرمانده سپاه پرسيدند: «شما به اينها چه ميدهيد؟»
فرمانده گفت: «سیبزمینی و گوجه.»
آقا فرمود: «شما سیبزمینی و گوجه ميدهيد و میخواهيد برای شما بجنگند؟! اين کارها را نکنيد!» صحبتهای آقا بسيار تاثيرگذار بود از آن روز به بعد تا مدتها غذای سپاه بسيار خوب بود.
شریفی راد
🔸 کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 #خاطرات_یک_گشت 4⃣
📝 منطقه شناسایی تحویل داده شده به لشگر انصارالحسین(ع)، در جادّه سرپل ذهاب به جوانرود بود.🛣 ارتفاعات ۱۰۶۵، تنگه های بشگان،وهوان، حدود مرز بین ایران و عراق بود. امتداد ارتفاعات ۱۰۶۵ به قراویز و تپه کمیل در خاک ایران منتهی شده و مشرف به دشت ذهاب بود.🏜باغ کوه جزء ارتفاعات کوههای سلمانیه میشد که بر ارتفاعات ۱۰۶۵ مشرف بود و بهترین جا برای دیدگاه بود. باغ کوه دیدگاه ارتش بود.🔭با دوربین میشد مابین مرزهای دوکشور تپه ماهورهایی که تنگه بشگان و هوان ابتداء آن از طرفی وآخرای تپه ماهورها در طرف دیگر کوه باغ کوه ختم میشد را دید.🏞
دو سه روز کار تیمها این شده بود که بروند دیدگاه و از آنجا منطقه را دید بزنند.👀 روال کار طبق گفته آقامفرد (مسئول تیم ما) براین بود که هرشب یک تیم در محدوده لشگر تقسیم بشوند و یک راهکار پیدا کنند. اگر راهی پیدا کرده و از خط اوّل دشمن عبور کردند، آن راهکار به تیم پیداکننده تعلّق دارد.👌
یک روز برادر مفرد مسئول تیم ما اعلام کردند که فرداشب میرویم گشت. با شنیدن این خبر از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم. 😃
@defae_moghadas
🍂