eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
👆فیلمی کوتاه در اوج درگيريهای مقاومت خرمشهر از شهید نوجوان و شجاع خرمشهری بهنام محمدی @defae_moghadas 🍂
🔴 عارفان کوچکی که یک شبه ره هفتاد ساله را طی کردند. براستی چه کردی با این دلها، اماما! 🍂
یادمان باشد وجب بہ وجب قدم بہ قدم و عمود بہ عمود زیـارت #اربعین را مدیون قطره قطره خـــون شهـــدا ومدافعین حرم و زخم جسم #جانبازان هستیم #نایب_الزیاره شهــدا و مدافعین حرم جانبازان سرافراز باشیم ... 🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 سلام 👋 صبح پنجشنبه تون خدایی یهویی یاد روزهای اول جنگ افتادم یادش بخیر همون روزهای اولی که به مسجد و بسیج رفتیم تا از شهر و خانه های عمدتا خالیش حراست کنیم. اون روزا شهر به شدت زیر آتش خمپاره ها بود. روز اولم بود و نا آشنا. بچه های تدارکات با یک دیگ برنج که نمیدونم از کجا می آوردن، وارد مسجد شدند و در بشقاب های روحی برای افراد شام کشیدند. شهید سرلک به شوخی می گفت از اون گوشتش هم برای ما اضافه کن. هی نگاه می کردم ولی گوشتی نمی دیدم. با لبخندی که میزدند متوجه شدم که اسم برنج های شفته شده رو گوشت گذاشتن و مشتاقانه و با لبخند می خورن. وقتی به اون روزها فکر می کنم هاله ای از مظلومیت ولی مملو از اراده و اقتدار از این بچه ها در ذهنم نقش می بنده. اراده ای که از همون شکم های خالی سرچشمه می گرفت و با اون سن های کم مردونه عمل می کردن. و وقتی با جریانات امروز مقایسه می کنم، شكم های پر رو می بینیم و اراده های ضعیف و تمایلات به همون دشمن رو. والعاقبه للمتقین 🍂
@defae_moghadas
🍂 🔸 خوب نگاه ڪنید بہ چهره هایشان.... آنها ڪہ تنها بہ زبان نگفتند "وحرب لمن حاربکم" عاشورا را درڪ ڪردند و ڪوشیدند و مصداق الذین بذلوا مهجهم دون الحسین (ع) شدند 🍂 @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 ســهام خــیــامــ بــهش مــی گــفــتــن: «آخــه تــو ڪــه پــســر نــيســتــی،چه جــوری مــی خــوای بــجــنــگــی !؟»⁉️ مــی گــفــتــ: دفــاعــ از وطــن ڪــه زن و مــرد و پــير و جــوان نــداره .هر ڪــس بــايد هرڪــاری ڪــه از دســتــش بــرمــياد ،بــڪــنــه.  بااينــڪــه ســنــش خــيلــی ڪــم بــود اصــلــا از جــنــگ و جــبــهه نــمــی تــرســيد. به ڪــســايی هم ڪــه مــی تــرســيدن مــی گــفــتــ: «وقــتــی دشــمــن اومــده تــو شــهرتــون ،چــرا نــشــســتــيد و هيچ ڪــاری نــمــی ڪــنــيد !؟ همــه بــايد مــبــارزه ✊ ڪــنــن .»          ❣(شــهيده ســهام خــيام 🙋 دخــتــرے از هویــزه) ڪــانــالــ حــمــاســه جــنــوب 🍂🍂
🍂 🔻 4⃣1⃣ 📝 خاطرات ارسالی رزمندگان در چند منطقه کار در دست واحد اطلاعات بود، به همین خاطر نیروهای جدید به این واحد معّرفی میشدند. دیگر اطلاعات، خودش دیده بان داشت. یک دکل هم در جزیره مجنون که آنجا عزیزان دیده بان فعّالیت داشتند و فقط اطلاعاتی که به کار ما می آمد را جمع آوری می کردند. وقتی واحد در چنگوله محور را تحویل گرفت، چند نفری به واحد ما اضافه شدند که چهره یک نفرشان خیلی برای من آشنا بود. خاطرم هست روزهای اوّلی که ازآموزش تخّصصی توپخانه پادگان امام حسین ع تهران ترخیص شده بودیم و در اختیار پرسنلی لشگر قرار داشتیم تا ما را تقسیم کنند؛ مصادف شده بود با عملیات والفجر۲ درپیرانشهر. چند نفری بودیم که مستقیم به توپخانه معّرفی شدیم. از همان ابتداء بنده مخالف رفتن به این واحد بودم امّا فرصتی که از آن برای خارج شدن از توپخانه استفاده کنم پیش نیآمده بود. و هر بار هم که خدمت مسئول محترم پرسنلی وکارگزینی میرفتم و تقاضای تغییر واحد میدادم ایشان می گفتند که آموزش تخصّصی توپخانه برایت لازم است. با اینکه می دانستم حرفش صحیح است اما بر تقاضایم که من را از توپخانه به اطلاعات منتقل کنید، اصرار می کردم. برای این موضوع چندین بار با مسئول توپخانه مشاجره لفظی داشتم، تا فرجی حاصل شود. امّا عملیات بود و من هم با بچّه های قبضه خمپاره ۸۱ مأموریت بودم. تا اینکه شنیدم فرمانده پایگاههای بسیج شهریمان در پیرانشهر، مسئولیت ستاد لشگر شده است. با فرمانده واحد توپخانه یک دعوای زرگری راه انداختم و ایشان هم من را در اختیار واحد کارگزینی قراردادند. خدا رحمتش کند، وقتی به اطلاعات معرّفی شدم، رفتم از او حلالیت گرفتم. سریع رفتم ستاد لشگر که در پیرانشهر بود، خدمت فرمانده پایگاههای شهری که من را میشناخت و با پا در میانی ایشان با مسئول پرسنلی وکارگزینی نامه معّرفی ام به اطلاعات را گرفتم. و حالا مسئول کارگزینی و پرسنلی لشگر خودشان آمده بودند واحد ما. اتفاقا به تیم ما هم آمدند. به محض دیدنشان، سلام و علیک کردم و به ایشان خیر مقدم گفتم. وقتی خواستم در مورد قضایای قبلی صحبت کنم، اجازه ندادند و گفتند که، شما حق داشتید. گشت هایی در خدمتشان بودیم. ایشان در یکی از عملیاتها مجروح شدند و در زمره جانبازان عزیز این آب و خاک قرارگرفتند. @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 5⃣1⃣ 📝 خاطرات ارسالی رزمندگان بعد از چندین بار گشت در چنگوله، دیگر موانعی که متعلق به دوره طاغوت بود را رد کرده بودیم و بعد از دیدگاه گرگی یک مسیر صاف را طی می کردیم و بعد از عبور از میدانهای مین تله گذاری شده به ابتدای شیاری که ما بین 2 ارتفاع بود می رسیدیم و گشت تا بالای این شیار که ارتفاعات را به ۲ قسمت جدا میکرد، ادامه پیدا میکرد. سمت چپ که با لشگر ایلام دست میدادیم و ارتفاع سمت راست که با یکی از تیم های خودمان که پیزولی را شناسایی میکرد دست میدادیم. یک بار سردار شهید چیت سازیان در جلسۀ مسئول تیمها گفته بودند که عراق به تازگی از سگهای فرانسوی برای کمک به سربازانش استفاده میکند.🐕(همان طور که میدانید عراق تنها به ما حمله نکرده بود. از تمام دنیا برایش کمک میرسید تا ما را شکست بدهد و این سگها یکی از صدها کمکی بود که کشورهای دیگر به صدام میدادند.) ادامه دارد... @defae_moghadas 🍂