eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🔻 عطر وصال پیر و میانسال و جوان و خردسال آمده اند نه خستگی میشناسند ونه گرمای آفتاب و بارش شدید باران. هرکدام هم به نیابت از شهیدی. آری میدانند که این مسیر را شهیدان با نثار جان خود باز کرده اند و اینگونه است که هر لحظه شاهد حضور دوستان در این سفر عشق هستیم. قبول باشد کربلایی ها 🍂
#پنجشنبه_هاےبیقرارے یادے ڪنیم از عاشقان مهدے(عج) بپرسیم از آنها نشان مهدے(عج) باز آینه و سینے و چاے و نبات باز پنجشنبه و یاد شھـــــدا باصلوات💔
📸 تصاویر هوایی از مرز های مهران و چزابه الههم ارزقنا الزیارت الحسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 نوشتم تا بماند روزنوشت های آیت الله جمی امام جمعه فقید آبادان •┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈• 59/8/3 ✍ صدای رادیو آمریکا را ساعت 6 گوش دادم که از سقوط خرمشهر خبر میداد. آری، خرمشهر در آستانه سقوط است و همه انتظار عنایتی الهی برای نجات خرمشهر و آبادان داریم. ساعت هفت صبح، اخبار رادیو تهران را گوش دادم که از وخامت اوضاع خرمشهر و آبادان حکایت داشت. امروز، توپخانه و خمپاره اندازهای عراق، شدت بیشتری دارد. غرش توپ و صدای انفجار، لحظه ای خاموش نیست. ساعت حدود 8/5 ، یکی از آشنایان تلفن کرد و ناراحت خبر داد که در اثر توپ و خمپاره و آتش سنگین عراق بر روی شهر، شب گذشته چندین خانه خراب و عده ای شهید و مجروح شدند و سراسر شهر به وحشت فرو رفته و چاره جویی می کرد که فکری کنیم. ✍ الان ساعت حدود 9 می باشد که تلفن زنگ زد. معلوم شد آقای حاج شیخ عباسعلی اسلامی است که از تهران آمده، به اتفاق چند نفر مسلح و هیئتی به همراهش. از این شهامت و فداکاری خوشم آمد و بر او دعا کردم (در این لحظات که خرمشهر و آبادان در آتش می سوزد و اغلب مردم شهر قرار را برقرار ترجیح داده اند. این مرد یعنی آقای اسلامی با کسالت و حالت بیماری که دارد از تهران بلند شده و به این جا آماده است برای کمک. خدا این روحیه را به همه ارزانی دارد، بگوییا. آمین. ✍ حدود ساعت 9/30 مجددا به دفتر امام تلفن کردم و شدت وخامت اوضاع خرمشهر و آبادان را نقل کردم. تأکید فراوان کردم که به عرض امام برسانید. شماره تلفن حاج احمد آقا را خواستم که موفق نشدم. ✍ در حدود همین ساعت یکی از برادران دینی آمد و اظهار داشت از طرف جمعی آمده ام که به سخنان دیروز آقای خامنه ای در خطبه های نماز جمعه از نظر سیاسی اعتراض داشتند، سخنان ایشان در رابطه با قضیه گروگانهای آمریکا بود، که من آنچه به نظرم رسید گفتم که آقای خامنه ای را مردی مجاهد و خدمتگزار و با اخلاص می دانم و به سخنش اعتراضی هم ندارم و اگر کسی معترض است باید با خود ایشان تماس بگیرد و جواب بگیرد. 🍂 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 نوشتم تا بماند روزنوشت های آیت الله جمی امام جمعه فقید آبادان •┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈• 59/8/3 ✍ ساعت حدود یازده است. تاکنون بیرون نرفته ام که از خارج کسانی می آیند و مراجعاتی دارند. کم کم از ضایعات و تلفات شب گذشته اطلاعاتی به دست می آید؛ که آنچه معلوم است، دیشب، احمد آباد و سده را بدجوری کوبیده اند؛ به طوری که خبر می رسد در احمدآباد، در یکی از خیابانهای فرعی، چندین خانه یکجا ویران شده و در سده همچنین با تلفات زیاد افراد زیادی به طور جمعی کشته شده اند. بعضی قطعه قطعه شده اند؛ بعضی از کمر دو نیم. بعضی سر آنها پریده و بعضی هم ریز ریز شده اند. ✍ دیشب هیچ به خواب نرفته ام؛ از غرش توپ و صدای خمپاره. الان خیلی خسته و کوفته ام؛ به طوری که حالت نشستن و نوشتن دیگر ندارم. می خواهم کمی دراز بکشم، به اصطلاح تمدد اعصاب کنم، تا ساعت دوازده اگر توفیقی باشد، به مسجد قدس بروم. ✍ علی رغم صداهای دلخراش توپ و خمپاره خوابم برد. حالا که بیدار شده ام، ساعت دوازده و نیم است که از ظهر اندکی گذشته خود را به اتفاق برادرم رسول به مسجد قدس رساندم. نماز ظهر و عصر به جا آمد. آن [/ این] روزها همه جا سخن از جنگ است؛ از خمپاره و توپ؛ از حمله های هوایی؛ از تلفات و ضایعات در همه جا بحثها از این قبیل است. در خانه و کوچه و خیابان و ماشین مسجد هم مستثنی نیست. تمام گفت و گوها، در اطراف جنگ تحمیلی و رذالت های بعثیها دور می زند. درب ورودی مسجد، زنی چشمش به من افتاد، دوان دوان آمد و مصرانه از من می خواست برای پیروزی لشکر اسلام بر کفر دعا کنم. ✍ آری، در مسجد هم محور بحث ها جنگ است و کمتر کسی از مسائل نماز و روزه و از این قبیل سؤال می کند؛ اما دیروز و امروز، دو نفر جوان عزیز، یکی دو تا مسئله پرسیده اند که برایم جالبند. خوب است برای شما هم نقل کنم.👇 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
🍂 «یــڪ قــصــه بــیــش نــیــســت غــم عــشــق و» هر ڪــســیــ زیــن قــصــه مــے ڪــنــد بــه زبــانــے،روایــتــیــ ور خــواهے از روایــت مــن بــا خــبــر شــوی: بــرق ســتــاره یــے و شــب بــے نــهایــتــی @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 نوشتم تا بماند روزنوشت های آیت الله جمی امام جمعه فقید آبادان •┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈• 59/8/3 ✍ دیروز جوانی سؤال کرد که من در بیمارستان طالقانی عده زیادی از شهدا را جابه جا می کردم. در حال جابه جایی، ملافه از روی یکی از آنها کنار رفت. زنی بود. چشم من به محل زخم که در بدنش بود، افتاد. آیا برای من گناهی نیست؟ ببینید در این بحران و حال وانفسا که این جوان شب و روزش صرف خدمت در امور جنگی است، تا این درجه مراقب رعایت احکام الهی است خداوندا، این عزیزان را سالم و موفق نگه دار. آمین ✍ امروز هم یکی از همین جوانان سؤال می کرد که من کفاره دو روز روزه بدهکارم. اگر در این گیرودار کشته شوم، خداوند مرا می بخشد؟ من با خود حدیث نفس کردم که آیا با داشتن این نوع جوانان مؤمن، باز ما در این جنگ شکست می خوریم؟ ✍ حدود ساعت یک، به اتفاق آقای مزارعی و فرزندانم مهدی و محمود مشغول صرف ناهار شدیم. برادرم رسول، ناهار برای آقا سید جواد حبیبی برده و همان جا ناهار را صرف می کند. ✍ خبر های ساعت ۲ رادیو تهران را گوش دادم که از جانبازی و فداکاری مدافعان جان به کف خرمشهر و آبادان خبر می داد. کمی خوابیدم. ✍ ساعت 4 بعد از ظهر است. آقای حاج شیخ عبدالله محمدی آمدند. معلوم شد از هنگ ژاندارمری (اتاق جنگ) کسی آمده. به دیدار سرهنگ حسنی سعدی - فرمانده عملیات - رفته بودند. ایشان هم مژده دادند که وضع خرمشهر از دیروز بهتر است و نقل کردند که الان نیروها داشتند به جبهه خرمشهر می رفتند، با شور و شوق و روحیه عالی. من جمله جوانی تازه سال با بدنی ضعیف که از خارج آبادان و خرمشهر آمده بود، با شور و هیجان، آماده حرکت به طرف خرمشهر [بود]. به او گفتم که شما با این حال برایتان خیلی سخت است و در معرض خطر هستید. گفت: من برای شهادت آمده ام. با نشاط هر چه بیشتر به سوی جبهه حرکت کرد. آن کس که تو را شناخت، جان را چه کند کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
🔴 دوستان متون بلند رو بر ما ببخشند. گاهی با مطالبی روبرو می شیم که نمی شود از آنها گذشت. خصوصا اینکه در محدوده زمانی خاطراتی قرار می گیریم که بروز هستن. روزنوشت های آیت الله جمی که دقیقاً 38 سال پیش رو در همچین روزی روایت می کنند از این دست مطالب هستن. نظرات خودتون رو از این مطلب با بنده در میان بذارید 🙏 @Jahanimoghadam
ممنون بزرگوار، 🙏 انجام وظیفه بوده و خادمی مردان و زنان مخلص خدا قبول کنه 🌺