حماسه جنوب،خاطرات
🔴 بالاخره، امروز به اربعین رسیدیم. روزی که به قول آقا، همه دلدادگان را همچون مغناطیس به خود جذب می
🔴 طبق درخواست آیت الله سیستانی مبنی بر نماندن زایرین در کربلا بخاطر ازدحام بیش از حد، مسیر را به طرف محل تجمع سرویسهای ایاب و ذهاب پیش رو گرفتیم.
سخاوت مردم عراق در این چند روز خیلی به چشم می آمد. از موکب های بین راه گرفته تا موکب های مسیر نجف تا کربلا و خود شهر کربلا.
از ذبح گاو و گوسفند و شتر گرفته تا آب خوردن و چای و.... از بریون و ماهی و کباب کوبیده تا فلافل و ماکارونی و باقلا و نخود و.... از موکب های کوچک چای گرفته تا موکب هایی که بیش از پنج هزار نفر را غذا می دادند و با روی باز از زایرین امام حسین علیه السلام استقبال می کردند.
پیش خودم می گفتم روندی که در چهل سال گذشته شکل گرفته حکایت ها از وحدت سلسله وار مسلمین دارد. در روزهای انقلاب وحدت شهری را تمرین کرده بودیم، در دفاع مقدس، وحدت ملی را و حال، وحدت جهانی شدن را برای ظهور.
همانجا که سفید و سیاه کنار هم، خوش و بش می کردند و عکس می گرفتند. شماره تلفن رد و بدل می کردند و از اوضاع هم باخبر می شدند. کنار هم می خوابیدند واز سهم خود به آنها می دادند و التماس دعا داشتند.
همه و همه نشان از دمیدن روح سیدالشهدا در ابدان شیعیان و غیر شیعه داشت تا ان شاالله آمادگی ظهور.
به گاراژ السید جودی رسیدیم و با پایی که دیگر رمقی نداشت زمینی چند هکتاری را مملو از خاک و بدون هیچ ساختمان و نظمی می دیدیم که مسافران سرگردان به دنبال ماشینی می گشتند که آنها را به مقصد خود برساند.
رانندگان هم کم نگذاشته بودند و هر قیمتی برای خود بریده بودند تا برخلاف هموطنان خود سودی از اربعین کرده باشند. تنها خودروهای مجانی مربوط بود به کمپرسی هایی که هر کدام تعدادی را در آن شرایط سخت در عقب سوار می کردند تا در مسافت سیزده، چهارده ساعته به مرز بیاورند و چقدر این صحنه ها برای ما ایرانی ها دردآور بود.
بعد از ساعتی سرگردانی بالاخره سوار مینی بوس نسبتا تمیزی شدیم و با مبلغی که هزینه سفر هوایی ما به مشهد است به مرز آمدیم. با ورود به خاک ایران و دیدن نظم و انضباط و امنیتی که نیروهای انتظامی ما فراهم کرده بودند زمزمههای تحسین از اطراف بگوشم می رسيد. خصوصا سرویس های شهری شیراز که بصورت مجانی مسافران اربعین را تا ماشین های کرایه ای می آورند و پیاده می کردند.
گزارش فوق، یادداشت هایی بود از راهپیمایی حقیر که برای اولین بار توفیق شرکت در این حماسه نصیبم شده بود.
التماس دعا
🍂
🍂
🔻 یادش بخیر،
زمانی که بر سینه می زدیم و اشک می ریختیم و می گفتیم
" حسین حسین میگیم میریم ڪربلا "
و امروز به همان روز رسیدیم،
کربلا رفتن ما، مدیونِ همان ؛
" حسیـن حسیـن " گفتنهاست ...
#لبیـڪ_یاحسـین
#هر_زائر_اربعین_نایب_یک_شهید
@defae_moghadas
🍂