eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
ارتباط با زوار عراقی @defae_moghadas
کارهای فرهنگی در مسیر کربلا @defae_moghadas
@defae_moghadas
💠 این کفش ها و دمپایی های رها شده جلو مرقد امام علی علیه السلام هرکدام یک داستانند. یک روایت برای آدمی که چون به یک قدمی دیدار با محبوبش رسیده است کفش ها را رها کرده و بی امان دل به دریا زده است. 💠 کفش داری در چند قدمی است اما صف دارد و اینجا در چند قدمی مرقد پدر، حوصله ای برای صف نیست. چند دقیقه ای آنجا ایستادم و مردانی را دیدم که بیرون می آیند و دمپایی و کفش شان را پیدا نمی کردند، معطل نمی کردند و با پای برهنه راه می افتادند تا به مقصد بعدی برسند. 💠 قصه دمپایی ها، قصه آدم هایی است که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. صاحبان آینده دنیا @defae_moghadas 🍂
┄═✼ #صبح_بخیر_شهدا ✼═┄ هر صبح ... كه چشم باز می كنم ... نيستی ..... تو پای بودنت هميشه لنگ می زد..... و من پای رفتنم .... #شهید_مسعود_تجویدی #شهید_حمید_رمضانی @defae_moghadas 🍂
⇧ #تلنگر 📌 عڪسی از لحظه‌ اصابت گلوله دشمن به یڪ بسیجی و #شهادتش این بخشی از تابلو #هویت_ملی ماست... ⇦ یادمان باشد هزاران جوان این چنین برخاڪ افتادند تا ما بر خاڪِ ذلت مذاکرات بی فرجام ننشینیم...‌! @defae_moghadas 🍂
🙏 🔻 اصطلاحات سنگری 👈 سوخت رسان دستی: کسی که خشاب های خالی را مرتب پر می کند. 👈 سوره دخان تلاوت می کند : سیگار کشیدن در خفا و دور از چشم جمع اشاره ظریفی به خلوت کردن برای تلاوت قرآن در برابر کشیدن سیگار که حمل بر صحت کار است. 👈 سه راه شهادت: نقاطی که بواسطه در تيررس بودن زیاد شهید می گرفت. 👈 سهمیه من هم به او میرسد: در پاسخ به كسانیكه سوال می کنند که جان سالم به در بردی، بجای گفتن بادمجان بم.... با اشاره به مجروحی می گفت، سهم من هم به او رسیده. 🔸 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
🍂 ❣️ عشق متقابل بيكرانه محسن رضایی چند روز پس از عمليات فتح المبين براي تشويق و تقويت روحي نيروهاي عمل كننده با بيت حضرت امام تماس گرفتم و تقاضا كردم وقت ملاقاتي را براي فرزندان بسيجي امام اختصاص بدهند. اين وقت داده شد. از كليه يگان‌هاي عمل كننده ارتش و سپاه و نيز از جهاد، افرادي معين و با قطار به تهران عزيمت كردند. قبل از امام، جناب آقاي محسن رضايي سخنان كوتاهي ايراد كرد و سپس حضرت امام در ميان گريه‌هاي شوق رزمندگان مطالبي را بيان فرمودند. گريه شوق رزمندگان باعث قطع مكرر صحبت‌هاي امام كه در مقام منزلت و عظمت وجودي رزمندگان صحبت مي‌نمود، شد. به ياد دارم امام در حالي كه از احساسات پاك رزمندگان حاضر در حسينيه كه با كلاه‌خود جنگي و پيشاني‌بندهاي خود به محضرشان رسيده و از فرمايش‌هاي ايشان به شدت متأثر شده بودند، فرمودند: «ما افتخار مي‌كنيم كه از هوايي استنشاق مي‌كنيم كه شما عزيزان از آن هوا استنشاق مي‌كنيد.» عشق امام به رزمندگان يك عشق متقابل و بيكرانه بود. 🔸 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
🔴 شب همراهان عزیز بخیر در ادامه ارسال روزنوشت های آیت الله جمی، امام جمعه آبادان، و در قسمت های حساس آن که بصورت روزانه و منطبق با روزهای ابتدایی آبان ماه که مصادف با سقوط خرمشهر بود، توفیق حضور در راهپیمایی اربعین نصیب شد و از نظم ارسال، مقداری فاصله گرفتیم که بلطف الهی سعی بر آن است تا جبران روزهای گذشته را داشته باشیم و به روز شویم. ان شاالله دوستان این تاخیر را بر ما ببخشند
🍂 🔻 نوشتم تا بماند روزنوشت های آیت الله جمی امام جمعه فقید آبادان •┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈• 59/8/4 صبح، ساعت 6، صدای آمریکا را گرفتم. بحث پیرامون گروگانها بود. مثل این که امروز یکشنبه بنا است مجلس شورای اسلامی مسئله گروگانها را مطرح کند و مورد بحث قرار دهد. بعد از شنیدن اخبار صدای آمریکا، تلفنی با فرمانده عملیات و نماینده استاندار مستقر در اتاق جنگ صحبت کردم و همچنین به ترتیب با فرمانده سپاه، و با فرماندار آبادان گفت و گو کردم؛ که نتیجه تمام گفت و گوها این بود که وضع خرمشهر از بحرانی گذشته و آخرین نفس های خود را می کشد. از وضع خرمشهر ناراحت و عصبانی به تلفن پناه بردم. با کمک مخابرات توانستم با دفتر امام تماس حاصل کنم. آنچه در دل داشتم، از اوضاع خرمشهر و آبادان و سهل انگاریهای مسئولین در طول درگیری گفتم و تأکید کردم که این مطالب را به عرض امام برسانید و گفتم: مردم خرمشهر و آبادان بعد از عنایات و الطاف الهی، چشم امیدشان به امام است..... با آقای فرخی به صحبت درباره خرمشهر مشغول شدیم. این آقای فرخی، از مؤمنان و خدمتگزاران به انقلاب که در جریان انقلاب خیلی زحمت کشیده و از ملازمان مسجد جامع خرمشهر از قدیم الایام بوده و از بدو درگیری ایشان از فعالان مسجد جامع بوده و همچون سربازی جان بر کف در خدمت جنگ بوده است تا امروز که دیگر ناچار به ترک مسجد و هجرت از خرمشهر شده است؛ چون راهی غیر از این نداشته است. تلفنم که اختلالی پیدا کرده بود، درست شد و مجددا با دفتر امام تماس گرفتم و موضوع خرمشهر را تعقیب کردم و همچنین با مجلس شورای اسلامی تماس گرفتم که شاید بتوان با آقای هاشمی رفسنجانی تماس گرفت. با شخص ایشان نتوانستم؛ که جلسه رسمیت یافته و ایشان در جلسه بودند. مطالبم را گفتم؛ نوشتند که به ایشان برسانند و معلوم است که مطالب همه مربوط به خرمشهر [و] وضع بحرانی و خطرناک آبادان است. ا آقای ربانی خراسانی حدود ساعت ۱۱ آمدند. نامه ای را که از طرف آقایان روحانیون آبادان و خرمشهر تنظیم شده بود، آوردند. مطالبی بر آن افزوده و امضاء کردم. ساعت ۱۲ راهی مسجد شدم. به عکس دیروز که دو تا مسئله از من سؤال شد، امروز سر و صدا و داد و قال و فریاد مربوط به جنگ بلند است. همه" فریاد اعتراضشان به مسئولین مملکتی، رئیس جمهور، رئيس مجلس و سایرین بلند است که اینها مسئول هستند؛ این زن و بچه های ما کشته می شوند و اینها به فکر نیستند؛ که قدری با آنها صحبت کردم؛ اما فایده ای نکرد و قانع نشدند. به نظرم اغلب انتقادات و ایرادشان ناموجه و غیر وارد است. در همین اثنا، یکی از مسجدیان سابقه دار سخت گریبانم [را] چسبید که آقا، ما که این جا مانده ایم، نان برای خوردن نداریم و شما دستور دهید با ماشین نان بیاورند در خانه های ما تقسیم کنند. گفتم: برادر، در این روزهای وانفسا کی می توان [= می تواند] مرتب نان در خانه بیاورد؟ بعضی از این نانوایی ها که باز است، بروید کمی توی صف بایستید، نان به دست آورید. گفت: نان تنها کافی نیست. گفتم: خرما هم هست؛ توی بازار به دست می آید. با حالت تعجب و تمسخر گفت: همین نان و خرما و دیگر چه؟ گفتم: در جنگ که حلوا تقسیم نمی شود. مرغ و ماهی و پلو و چلوکباب که این روزها گیر نمی آید؛ جنگ است و مسائل مربوط به آن. ملتی که می خواهند [= می خواهد] زنده و مستقل بماند، باید تحمل سختیها را هم داشته باشد تا بتواند از زندگی مرفه جدا شود و تحمل رنج و مشقت گرسنگی و آوارگی داشته باشد. گر چه در خواست ناجور این برادر در این موقعیت خیلی رنجم داد؛ اما تلفنی که یک ساعت قبل یکی از خواهران ایثارگر کرده بود، جبران این رنج را می کند. این خواهر مجاهد که تحصیل کرده [است] و سوابق خدمات ارزنده ای در راه انقلاب دارد، در اوایل درگیری خانه اش در بوارده در اثر اصابت خمپاره و راکت سخت آسیب دیده خود و همسرش حدود چهل روز است از خانه مسکونی بیرون آمده و با وضع فوق العاده مشکلی دارند خدمت می کنند. امروز به من تلفن کرد که آقا، من بچه ام دست و پا گیر است و صدای انفجار توپ و خمپاره و بمبارانهای هوایی او را خیلی وحشت زده کرده است. می خواهم او را تهران نزد مادرم رسانده، خودم برگردم؛ شرعا اجازه دارم این کار را بکنم یا خیر؟ «ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا»؟ یکی که سالها حصیر مسجد بوده، حالا دارد با یک بهانه های بنی اسرائیلی می خواهد در این روزهای سخت و آزمایش، راه فراری برای خود دست و پا کند؛ اما یک زن جوان که دارای زندگی نسبتا مرفهی بوده، در سایه ایمان ناب این چنین پایدار و ثابت قدم است که می خواهد زندگی زینبی داشته باشد.... کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
آبادان در روزهای آتش و خون
🍂 هتل کاروانسرای آبادان، محل فعالیت خواهران در امر کمک رسانی به رزمندگان و طبخ غذا و پشتیبانی های دیگر. این مکان چندین بار مورد اصابت گلوله خمپاره دشمن قرار گرفت @defae_moghadas 🍂