eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 نوشتم تا بماند روزنوشت های آیت الله جمی امام جمعه فقید آبادان •┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈• 59/8/15 امروز تمام فكرم این است که برادرم رسول را به منزل جدیدش منتقل [انتقال] داده در کنار شهدا خاکش کنم. روز گذشته با آقایان حجازی و محمد جعفری و صفاتی مذاکره درباره این کار کرده ام و قول داده اند که وسیله انتقال جسد [را] به قبرستان امروز فراهم کنند. حدود هفت تا هشت نفری از دوستان در منزل جمع اند که آمده اند، با هم جنازه را به قبرستان ببریم، البته عده کثیری از دوستان امروز لطف کرده که به تشییع بیایند؛ اما مگر می شود. جاده شهر به قبرستان نوعا زیر شلیک خمسه خمسه و خمپاره است به اضافه اینکه وسیله نقلیه هم نیست و اگر وسیله ای یافت شود، وسیله حرکتش که بنزین باشد نیست. خلاصه ساعت از ۱۰ گذشته آقای حجازی و محمد جعفری آمدند و خبر دادند که جنازه آماده است. رفتیم. جنازه رسول با دو جنازه دیگر پشت یک وانت بار گذاشته بودند. جمعا دو ماشین پیکان سواری و یک وانت بار تشييع کننده بودیم که به ده نفر نمی رسید. به آقای شاکری، متصدی قبرستان سفارش داده بودم جنب قبر شهید صابری که با رسول در یک ساعت شهید شده اند، قبری آماده سازند که آقای شاکری هم زحمت کشیده و حقأ قبر خوبی تهیه دیده بودند. وضع جسد؛ شکم کلی پاره شده، دل و روده ها بیرون ریخته، یک دست به کلی از بدن قطع شده [است] که دست قطع شده را روی سینه گذاشته بودند. دست دیگر هم از بالای کف دست آویزان و پاره پاره شده بود خون از بدن می آمد. آقای شاکری او را تیمم داد. گرچه خودم قبلا با دفتر امام تماس گرفته بودم [و] درباره شهدایی مثل رسول که در کوچه و خیابان و منازل مورد اصابت خمپاره [واقع] شده و کشته می شوند [پرسیده بودم] و امام فرمود که همگی شهیدند و احتیاج به غسل ندارند. از آقای شاکری ممنونم که برادرم را تیمم داد و کفن هم آماده کرده بود. او را کفن کرد. بر جسد غرقه به خونش با همان عده قلیلی [که حاضر بودند] نماز خواندم و تحویل خاکش دادم. منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تازة اخرى. هر که آمد در جهان هر چه شود عاقبت می بایدش رفتن بگور و چه خوش بخت رسول و آن برادرانی که چون رسول ما با بدنهای قطعه قطعه شده از خمپاره و خمسه خمسه های صدام كافر به دیدار حق می شتابند. کنار قبرش همگی فاتحه خوانده به منزل آمدیم. از وقت حرکت به قبرستان تا وقتی که کار دفن برادر را تمام کردم، همه غرش توپ خمسه خمسه و بعضا کاتیوشاهای خودمان گوش را می خراشد. حالا که به منزل آمده ایم، به فکر صرف غذایی [افتادیم]. فرزندانم مهدی و محمود برای غذا به مسجد قدس رفتند و غذا آوردند. به اتفاق آقای مزارعی و منبری و خردل و فرزندانم مهدی و محمود لقمه غذایی را صرف کردیم؛ اما شلیک خمسه خمسه بیخ گوشمان رو به ازدیاد است. در این ساعات صدای انفجاری وحشتزا [در این] نزدیکیها بلند شد. انفجار خیلی نزدیک ما بود به طوری که شیشه های اتاقهای منزل خرد و ریز ریز شد. دیگر وضع طوری است که نمی توانیم در منزل بمانیم. به منزل تازه نقل مکان کردیم. و حالا که ساعت 4 بعداز ظهر است و مشغول رقم زدن این سطور، در منزل جدید به اتفاق آقای مزارعی و فرزندانم و مرتضی فرزند برادرم ابراهیم که تازه از شیراز آمده و به ما ملحق شد[ه] در منزل جدید یک جایی دست و پا کرده و نشسته ایم. در منزل هستیم. نماز مغرب و عشا را منزل خواندیم. شب هم حادثه تازه ای نیست همان غرش توپ و انفجار مثل هر شب. کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
🔴 برداشت و حال شما را در موقع خواندن این روزنوشت ها نمیدانم ولی در ذهن خود رژه تفاوت های مسئولین را به عینه می بینم. سفارش های آیت الله یا برای قبریست برای برادر، یا وسیله‌ای برای انتقال جسد، و یا تقاضایی برای جابجایی یک خط تلفن. زندگی آنها در منازلی است که تا شیشه هایش بر سر آنها نريزد، جابجا نمی شوند و..... براستی چقدر تفاوت است بین مردان طرفدار تفکر انقلابی با آنهایی که دیر آمدند و سهم خود را از سفره انقلاب خواستار شدند! غافل از اینکه سهم انقلاب چیزی جز ترکش و شهادت و کار و تلاش نیست که این راحت طلبان غربزده از آن، سالهای نوری فاصله دارند و در ردیف غافلانند. اللهم عواقب امورنا خیرا
🍂 🔻 نکته های تاریخی جنگ 🔸 پس از فتح فاو توسط رزمندگان اسلام، پرچم مبارك يا ثامن الائمه (كه مدتها بود بر فراز گنبد امام رضا عليه السلام در مشهد مقدس، در اهتزاز بود) به دست فرمانده لشكر 25 كربلا بر بالای مناره مسجد فاو نصب شد.  چند روز پس از پيروزی ايران در عمليات والفجر 8 هواپیماهای عراق، اعلاميه های فراوانی بر سر رزمندگان فرو می ريزند كه در آن نوشته شده بود:  «اينجا زمين غضبی است.  نماز خواندن در اينجا حرام است... و نماز شما باطل است.» کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
لبخندهای امید
مردان خاکی و
رهبر انقلاب در لباس سپاه
❇️..وَللّٰهِ جُنود السّمواتِ وَ الاَرضِ..❇️ سورةُ الفتح -خداست که آرامش را در دلهای مؤمنین نازل کرد، تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید و سپاهیان آسمان و زمین فقط در سیطره‌ اوست و خدا دانا و حکیم است. @defae_moghadas 🍂
در مشهد و مدینه خدایا چه محشرست شال عزا به گردن زهراوحیدراست یابن الحسن بیاکه تسلا دهیم تورا چون سوگ"مجتبی"و"رضا"و"پیمبر"است سلام؛ صبحتون حسینی شهادت جانسوز پیامبر و سبط اکبرش تسلیت باد
🍂 🔻 وسیله نقلیه قصد کرده بودم به مرخصی بروم. اصلا دوست نداشتم تنهایی و بدون وسیله بروم و درد سرش را تحمل کنم. سر جاده که رسیدم، غروب شده بود و دیگر وسیله ای نبود. اول گفتم برگردم، بعد به فکرم آمد بمانم تا ماشینی بیاید. شروع کردم به خواندن دعای توسل، یکی یکی معصومین را یاد می کردم تا به اسم اباعبدالله(ع) رسیدم. یک دفعه دیدم از دور یک لنکروزی آمد. خیلی خوشحال شدم. تا به من رسید ایستاد و مرا سوار کرد. چند رزمنده دیگر هم عقب بودند. شروع کردم ادامه دعای توسل را خواندم. لندکروز تا سه راه خرمشهر مرا رساند و همین که به سه راه رسید، کنارم یک نیسان وانت ایستاد. از عقب لندکروز به عقب نیسان پریدم و حرکت کردیم. نیسان تا خیابان نادری اهواز مرا رساند، همین که به نادری رسیدیم یک موتوری گفت رزمنده کجا میری؟ دیدم دوستم مرتضی صدیقی بود. مرتضی هم تا در خانه مرا برد. به خودم آمدم و گفتم، ببین ائمه و مخصوصا دردانه پیامبر و زهرا و علی (علیهم السلام) برای غلاماشون چه کارا که نمی کنند. شاید توی همین مرخصی بود که رفتم در منازل بعضی از بچه ها و خبر سلامتی شان را به خانواده ها دادم. یادش بخیر، وقتی در خانهٔ مرحوم امیر برهان رفتم مرحوم پدرش آمد دم در. تا مرا دید دست ها را بالا برد و در هوا چرخاند و با لهجهٔ بندری گفت "امیروم کجان؟" وقتی این برخورد را به امیر و بقیه گفتم مدتها سوژهٔ بچه ها شده بود و تا قبل از فوت امیر یادش می کردیم. خداوند همه رفتگان را رحمت کند سلطان حسنپور @defae_moghadas 🍂
🍂 عزاداری در وفات پیامبر اکرم (ص) و شهادت ائمه اطهار و فاطمه زهرا سلام الله علیه از سنت های ترک نشدنی رزمندگان در جبهه بود که ارتباط ها برقرار می کردند و استمدادها از این مجالس می گرفتند. @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 خاطرات اسارت پیام های لوله خودکاری زمانی که قرار شد اسرا به زیارت کربلا و نجف بروند ، البته پس از کش و قوس های بسیار که با عراقی ها در خصوص اعزام و عدم اعزام داشتیم ، نهایتاً موفق شدیم که با تحمیل شروطی به آنان ، به این سفر برویم ، اما رفتن تحت تدابیر امنیتی شدید بود که مبادا بچه ها بخواهند از این سفر استفاده تبلیغاتی ویا فرار کنند . در یکی از اعزام های 400 نفره توسط عراقی ها ، بچه ها تدارک یک حرکت تبلیغی انقلابی را هم دیدند به این صورت که ، در مقطعی که در اردوگاه ، خودکار ممنوع نبود و تعداد زیادی قلم و خودکار داشتیم ، بچه ها پیام های امام (ره) را به زبان عربی ترجمه کرده و روی کاغذ نوشتند و با قرار دادن آن کاغذها در درون لوله خالی خودکارها ، با رعایت ملاحظاتی و پرت کردن حواس نگهبان سالن غذاخوری حرم نجف ( که مردم آن شهر در پائین آن محل تجمع کرده بودند ) ، پیام ها را از پنجره به بیرون سالن می انداختند تا بدست مردم برسد وبه تعبیر بچه ها ، اقدامی در جهت پیام رسانی به مردم عراق کرده باشند ، آن هم به روش اسارتی و پیام های لوله خودکاری ! حاج صادق مهماندوست 🔸 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂