eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
رضایی: همه از ماشين پياده شدن و به سنگر ها رفتن ماشين های ديگه هم حركت كردن من با كمك راننده چرخ عقب سمت راننده رو عوض كرديم و دوباره بچه ها سوار شدن چون از دهکردی خيلی حرف شنوی داشتم جرأت نكردم بگم که من برنميگردم. صبر كردم تا همه سوار شدن و خودم رو سپر عقب ايستادم ماشين چند متر حركت كرد كه من پياده شدم پایان شب دوم 👋
🔴 ادامه این خاطره گویی در شب آینده ارسال خواهد داشت . ان شاالله همراه باشید
@defae_moghadas
@defae_moghadas
@defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز در آهنگ صبــح شعـری باید گفت پُر از طلـوع قصه ای باید گفت  پُر از احساس و ترانه ای خواند پُر از پرواز .. 📎سلام ،صبحـتــون شهــدایــی🌺.
🍃💠🍃💠🍃💠🍃 😴😐« خـــوابم نمیاد » ما در مسجد جمع شده بودیم تا فردا صبح به طرف منطقه عملیاتی حرکت کنیم . سرمای ❄️🌥اسفند ماه به حدی بود که همه زیپ اورکت هایشان تا بیخ گلو بالا کشیده بودند اما شور و نشاط بچه ها چنان جمع ما را گرم کرده بود که خواب به چشممان نمی آمد و تا پاسی از شب بیدار بودیم . برادر دشتی پور دستور داد که چراغها 💡را خاموش کنند بلکه بچه ها بخوابند . سالن در تاریکی🌌 فرو رفت ؛ اما صدای خنده و شوخی 😍😆😂بچه ها به اوج خود رسید . ساعت از یک و نیم شب گذشت و خبری از خواب نبود . دشتی پور دوباره وارد سالن شد و از همه خواست هرچه سریعتر به خواب برویم تا فردا برای آموزش آماده و سرحال باشیم. اما کو گوش شنوا👂❓ وقتی برای سومین بار وارد سالن شد و با ناراحتی 😠😡چراغها را روشن کرد به بچه ها گفت : حالا که نمی خوابید ... باید بروید سرتان را با آب سرد لوله بشورید ! 😱 بنده خدا فکر🤔🙄 می کرد با این کار بچه ها تنبیه 🤐😷خواهند شد و هر کدام در گوشه ای کز می کنند . ولی هیچ چیز و هیچ کسی حریف این بچه ها نمی شد ! بچه ها در حالی که سر خود را می شستند چنان قشقرقی به پا کرده بودند که صدای شوخی و خنده آنها گوش فلک را کر کرده بود 🙃😉 .برادر دشتی پور مبهوت در گوشه ای ایستاد و به کار آنها نگاه (👁👁) می کرد و مجبور شد تا صبح قید خواب را بزند.😩 راوی : عباس نصیری رزمنده گردان کربلا نخلهای صبور ؛ نوشته عبدالصاحب رومزی پور @defae_moghadas 🍃💠🍃💠🍃💠🍃
بنظر شما کجایند مردان بی ادعا؟ همانان که از وادی دیگرند بنظر شما این امتحان پس داده ها اینک کجایند و کجا باید باشند؟ هلا ای نینوای هور...... بچه هایت چون خودت مسکوت ماندند.... و در تنهایی خود...... مظلوم رفتند 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 نکته تاریخی ✨ (هویزه - سمیده) شهدای کرخه نور داستان عجیبی دارند و مظلومیت شان انسان را به تفکر وا می‌دارد که برای امنیت و آسایش امروز ما، بزرگ مردان ایران اسلامی چه سختی‌ها را متحمل نشدند. 👈 اوایل جنگ یعنی آبان ماه سال 1359، نیروهای عملیاتی سپاه اهواز برای ضربه زدن به نیروهای بعثی عراق مستقر در منطقه عمومی کرخه نور شبیخونی را تدارک می‌بینند. کار شناسایی و مخفی کردن اسلحه و مهمات رزمندگان اسلام توسط اهالی روستاهای کرخه نور انجام می‌شود و در کنار رزمندگان سپاه اهواز در عملیات‌های شبانه علیه دشمن شرکت می‌کنند و به خانه‌های خود باز می‌گردند تا اینکه زمان اجرای عملیات فرا می‌رسد، با حضور مردم منطقه، دشمن در این منطقه ضربه سختی متحمل می‌شود. 👈 با شلیک تیر مستقیم تانک های نیروهای خودی , نیروهای عراقی متوجه همکاری و شرکت مردم فهیم و ولایت‌مدار روستاهای کرخه نور در عملیات می‌شوند که پس از آن با تعداد زیادی تانک و زره پوش‌های جنگی به سمت روستاهای سمیده، سیار موالی و سیار احمد آباد یورش می‌بردند و با شلیک تیر مستقیم تانک‌ها، خانه‌های اهالی روستاها را به آتش می‌کشند. 👇👇