🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت هجدهم
✍️...مسعود تجویدی ، برادر سعید ، از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و به شهادت رسید. مسعود از مسئولان آموزش سلاحهای سنگین در پادگان گلف اهواز بود . هرگاه عملیاتی شروع میشد ، به منطقه میآمد و با تخصصی که داشت به کمک رزمندگان میشتافت . غلامرضا رمضانی میگوید که شب عملیات طریقالقدس مسعود تجویدی را دیدم که نفربر و تانکهای عراقی را سوار میشد و به سمت خاکریز خودمان میآورد تا علیه دشمن به کار گرفته شوند .
شب عملیات بیتالمقدس هم مسعود به کمک آمد . وقتی شرایط خط خیلی سخت شد ، مسعود به سعید ، برادرش ، گفت : «به من بگو چه کار کنم . من برای کمک آمدهام .» سعید ، که مسئول آن محور بود ، گفت: «اگر نیروها برنخیزند و آتش دشمن را خاموش نکنند ، همه کشته خواهند شد . اما اگر برخیزند ، با دادن تعدادی شهید بقیه سالم میمانند .» مسعود بلافاصله به محل آمد و در حال انجام دادن مأموریتی که برادر به او سپرده بود به فیض شهادت رسید.
محمدرضا نیلهچی به من و بهروز شمشیری که آرپیجیزن بودیم گفت: «بلند شوید و تیربار را خاموش کنید.» ما به همراه کمکهایمان، سید مرتضی حسنزاده و هادی مذهبجعفری ، که نوجوانی با موهای بور و چشمان آبی بود و چهره معصوم و زیبایی داشت، به طرف تیربار حرکت کردیم. صادق کرمانشاهی هم با ما حرکت کرد و محسن نوذریان هم بلند شد که با ما بیاید . رضا به او گفت که سر جای خود بماند ...
ادامه دارد
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂
🔻 دوران دفاع مقدس ۱۷۶ موشک، ۲ هزار و ۵۰۰ گلوله توپ و ۳۳۱ راکت هواپیما به دزفول اصابت کرد و بیش از ۱۹ هزار واحد مسکونی و تجاری در این شهر تخریب شد.
دشمن بعثی ۲ لشکر از ۶ لشکری که برای حمله به خاک میهنمان آماده کرده بود، مامور فتح دزفول کرد تا خوزستان را دور بزند و درنهایت این استان را به تصرف خود درآورد و اگر مقاومت مردم دزفول نبود، خوزستان سقوط می کرد، عملیات فتح المبین وجود نداشت و مقدمه آزاد سازی خرمشهر فراهم نمی شد.
دزفول در مقاومت قهرمانانه اش ۲ هزار و ۶۱۰ شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرد که از این تعداد ۲۵۰ شهید از سه روز تا ۱۰ سال داشتند.
به پاس مقاومت عزتمندانه این شهر در سال ۱۳۶۵، دولت، دزفول را به عنوان شهر نمونه معرفی کرد و لوح زرین آن در یکی از میدان های شهر نصب شد.
این سربلندی و مقاومت بر مردم عزیز دزفول مبارک باد. 💐
@defae_moghadas
🍂
▫️▪️▫️
▪️▫️
🔻 آزادی خرمشهر
در یک نگاه 1
مرحله چهارم
مرحله چهارم عملیات الی بیت المقدس از یکم تا چهارم خرداد ۱۳۶۱ به انجام رسید ع و در ساعت ۲۲:۳۰ خرداد ۱۳۶۱ تلاش برای آزادی سازی خرمشهر با رمز «بسم الله القاسم الجبارین یا محمد بن عبدالله (ع)» آغاز شد و در برابر تک سریع و غافلگیرانه، نیروهای عراقی دچار وحشت و سرگردانی شدید شدند و نتوانستند واکنش مهمی از خود نشان دهند و ارتباط یگان های دشمن با یکدیگر قطع شد.
فرار افسران و درجه داران و سربازان عراقی از منطقه خرمشهر گویای از هم پاشیدگی سازمان یگان های دشمن بود. 🔸در روز دوم خرداد نتیجه پیکار بسیار درخشان بود و قرارگاه کربلا به هدف خود که احاطه کامل خرمشهر بود، رسید. تعداد اسرای عراقی در این روز از ۲۸۳۰ نفر تجاوز کرد و یگانهایی از دشمن که در منطقه بین نهر عرایض و شلمچه مستقر بودند، به میزان زیاد منهدم شدند.
به وجود حضور گسترده هواپیماهای عراقی در آسمان منطقه، عقابان تیزپرواز نیروی هوایی ارتش در پشتیبانی از یگانهای رزمنده، در صحنه عملیات بیت المقدس حضوری فعال داشتند و با بمباران پل شناور عراقی ها بر روی اروند رود و مناطق تجمع آنان در آن سوی رودخانه، نقش ارزنده ای در آزاد سازی خرمشهر ایفا کردند.
ادامه...👇👇
▫️▪️
▪️▫️▪️
▪️▫️▪️
▫️▪️
🔻آزاد خرمشهر
در یک نگاه
مرحله چهارم
در اواخر روز دوم خرداد، قرارگاه کربلا پس از بررسی آخرین وضعیت، تصمیم گرفت تا نیروها با ورود به شهر، آنرا از لوث وجود نیروهای عراقی پاک گردانند. و در سه بامداد روز سوم خرداد واحدهایی از رزمندگان ایران به آن سوی رودخانه وارد شدند. از طرف دیگر جمعی از نیروهای عراقی با استفاده از تاریکی شب و قایق اقدام به فرار کردند که تعدادی از این قایق ها توسط تکاوران نیروی دریایی هدف قرار گرفت و سرنشینان آن ها غرق شدند.
نیروهای عراقی از ساعت سه و پنجاه دقیقه بامداد تا نیم بعد از ظهر روز سوم خرداد از سمت شلمچه ۳ بار اقدام به پاتک کردند و تلاش نمودند تا از طریق جاده شلمچه – خرمشهر حلقه محاصره خرمشهر را بشکنند، اما هر بار با پایداری و مقاومت دلاورانه رزمندگان ایرانی مواجه شدند و با دادن خساراتی عقب نشینی کردند.
در ساعت ۱۱ صبح روز سوم خرداد در حالی که درگیری شدیدی بین قوای ایرانی و نیروهای عراقی در شمال نهر خین جریان داشت و دشمن در فکر شکستن حلقه محاصره خرمشهر بود، رزمندگان ایرانی از جناح غرب و خیابان کشتارگاه وارد شهر شدند. ناحیه گمرک خرمشهر در کنار اروند اندکی مقاومت کرد که آن هم به سرعت در هم شکسته شد.
ادامه...👇👇
▪️▫️
▪️▫️▪️
▪️▫️
▫️▪️▫️
🔻 آزادی خرمشهر
در یک نگاه
بخش آخر
در ساعت ۱۲ قوای ایران از سمت شمال و شرق وارد شهر شدند و نیروهای متجاوز بعثی که ۲۴ساعت در محاصره کامل قرار داشتند، راهی جز اسارت یا فرار و یا کشته شدن نداشتند. بدین جهت واحدهای عراقی گروه گروه به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند.
در ساعت ۲ بعد از ظهر، خرمشهر به طور کامل آزاد شد و پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران برفراز «مسجد جامع» و پل تخریب شده خرمشهر به اهتزاز درآمد. بدین ترتیب این شهر مقاوم که پس از ۳۵روز پایداری و مقاومت در ۴ آبان ۱۳۵۹ به اشغال دشمن درآمده بود، پس از ۵۷۸ روز (۱۹ ماه) اسارت، بار دیگر به آغوش گرم میهن اسلامی بازگشت و پیکره پاک آن از لوث وجود متجاوزان تطهیر گردید.
رزمندگان اسلام در اولین اقدام خود پس از آزاد سازی شهر، نماز ظهر و عصر را در مسجد جامع خرمشهر به امامت آیت الله شفیعی اقامه کردند. خبر آزاد سازی خرمشهر به سرعت در همه جا طنین افکند و ملت ایران اسلامی را که مدت ها در آرزوی شنیدن چنین خبر مسرت بخشی بودند، غرق در شادی و سرور کرد. مردم به خیابان ها ریختند و با پخش شیرینی به جشن و شادی پرداختند. در پایان آن روز امت شهید پرور ایران با حضور در مساجد، نماز شکر به جای آورده و با فرا رسیدن شب به یمن پیروزی حق بر باطل بر پشت بام ها ندای الله اکبر سر دادند.
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت نوزدهم
✍️...محسن اصرار کرد که با ما بیاید و به رضا گفت امشب بگذر و بگذار بروم. رضا به او هم اجازه داد و شش نفرمان بی توجه به تیراندازی تیربار به سمت آن دویدیم. شمشیری هم دعای فرج امامزمان(عج) میخواند و هم آرپیجی میزد و هم نیروهایی را که سر راه کُپ کرده بودند بلند میکرد و ترغیب به جنگیدن میکرد. هنوز به تیربار نرسیده بودیم که ناگهان چیزی که احتمالاً گلوله مینیکاتیوشا بود وسط ما به زمین اصابت کرد و منفجر شد . بهروز شمشیری و محسن نوذریان و صادق کرمانشاهی ترکش خوردند و به زمین افتادند . کوله آرپیجی ۷ سید مرتضی حسنزاده و هادی مذهبجعفری هم ترکش خورد و به آتش کشیده شد . هادی در همان لحظات اولیه بر اثر شدت آتش گلولهها و انفجار آنها به شهادت رسید و هیچ صدا یا حرکتی نداشت . اما سید مرتضی مرتب فریاد یا حسین و یا مهدی میزد و زنده بود ، بنابراین به هر طریقی کوله آرپیجی را از او جدا کردم و آتش لباسش را خاموش نمودم . به محض پرت کردن کوله به چند متر آن طرفتر ، کوله ناگهان منفجر و شعلهور شد. سراغ صادق کرمانشاهی رفتم و او را صدا زدم، ولی جوابی نداد . تصور کردم شهید شده است . بعد سراغ بهروز شمشیری رفتم . او به من گفت: «من حالم خوب است. به بچههای دیگر برس .» من عقبتر رفتم و عبدالرضا دغاغله را که امدادگر بچهها بود به بالای سر بچهها بردم ...
ادامه دارد
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂