eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید محسن رضایی، بهبهان
امروز ندانم ز چه دست آمده ای کز اول صبح مست مست آمده ای گر خون دلم خوری ز دستت ندهم زیرا که به خون دل به دست آمده ای سلام...... صبح بخیر 🌺 @Defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 💢 (2) ⭕️ عملیات خیبر 💢 غلامعباس براتپور به ما گفتند خودتان را به جاسم پاپهن معرفی کنید. با خود گفتیم پاپهن!؟ این چه فامیلی است. چرا اینجا همه چی عجیب است؟ به طرف برادر جاسم پاپهن رفتیم و اولین چیزی که نظر ما را جلب کرد کف پای او بود که واقعاً بزرگ بود آموزش ما از همان روز شروع شد و هرکاری پاپهن می گفت باید انجام می دادیم. چند روزی آموزش دیدیم آنهم آموزش گاوچرانی و دوشیدن شیر و هدایت گاو و ... حالا باید از لحاظ ظاهر هم تغییر می کردیم و باید همرنگ اهالی منطقه می شدیم. ریش بلند، لباس دیش داشه عربی، پاها مثل چوپان های محله و تحویل ظرف آب و غذا و چای طبق رسوم اهالی و .... چند روزی هم با این لباس ها و دم و دستگاه تمرین کردیم و خوب هم پیش می رفتیم. ادامه دارد ⏪⏪ کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
🍂 💢 (3) ⭕️ عملیات خیبر 💢 غلامعباس براتپور شب ها در داخل سنگر تمرین می کردیم. من لال بودم با ایما و اشاره حرف می زدم تا عادت کنم. شب را استراحت کردیم و بالاخره کار شروع شد. با بانگ خروس هرکس سر کار خودش رفت و کارش را شروع کرد. ساربان به دنبال شترهایش رفت . ماهی گیر ما با تور ماهی گیری و تراده (نوعی بلم)؛ من هم با بقچه چوپانی به دنبال گاومیش هایم حرکت کردم. چند روزی را در منطقه گذراندیم تا به کار و منطقه مسلط شدیم. صبح می رفتیم پشت جنگل سعیدیه و گاومیش ها را جمع و آهسته آهسته به سمت هور حرکت می کردم. ادامه دارد ⏪⏪ کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 💢 (4) ⭕️ عملیات خیبر 💢 غلامعباس براتپور افرادی که آنجا تردد می کردن در ابتدا با من مشکل داشتند ولی کم کم با هم دوست شدیم و باهم می نشستیم و چای درست می کردیم و غذا می خوردیم. ولی کماکان من لال بودم. گاهی اوقات دلشان برایم می سوخت و لباس و غذا هم برایم می آوردند. چند روز گذشت و منطقه را کاملاً شناسایی کردم و خوب کاربلد شدم. شب ها آموزش مخصوص شروع شد و دستورالعملی دریافت کردم که عبارت بود از: 1. کنترل اهالی روستا که در آن بودم. 2. کنترل تردد نیروهای عراقی 3. زیر نظر داشتن وضعیت پاسگاهای عراق و نیروهای آن 4. دوست شدن با نیروهای عراقی و نزدیک شدن به آنها ادامه دارد ⏪⏪ کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 💢 (5) ⭕️ عملیات خیبر 💢 غلامعباس براتپور هرشب یک ساعت کلاس توجیهی برگزار می کردیم. چند نفر را مسئول این کار کرده بودند و هر کدام موضوعی را بیان می کردند. در منطقه سعیدیه جنگل هایی از درختچه های گز و بید و نی پوشیده شده بود و به سختی تردد در آن منطقه صورت می گرفت. زمستان باتلاقی و تابستان خشک. تا قبل از عملیات خیبر نیروهای عراقی جبهه آن چنانی در این منطقه باز نکرده بودند و فقط چند پاسگاه آن هم با فاصله دور از هم داشتند. نیروهای خودی بعد از آزادی بستان چند پاسگاه توسط ارتش در منطقه ایجاد کرده بودند و روستاها متروکه شده بود و گاومیش ها را رها کرده و در نیزارها بدون صاحب شده بودند و منطقه تقریباً خلوت بود. فقط تعداد کمی برای کشاورزی و ماهی گیری در منطقه آمده بودند. ادامه دارد ⏪⏪ کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
یاد خودروهای بهشتی بخیر ، که انبوهی دل را سوار می کرد ، و از جاده صراط از میان آتش به مقصد #بهشت می رساند... 🌹 خوزستان ، سال ۱۳۶۰ ، منطقه عمومی بستان ، حاشیه دهکده شاوریه ، محور لشکر امام حسین (ع) ، عملیات طریق القدس ، #عکاس : محمدرضا شریف الدین #شهدا #شهادت @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا