eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🔻 #نبرد_بندر حاج مصطفی اسکندری 🔸 قسمت ( 1) صبح آن روز مانند روزهای قبل، پس از آماده شدن تک تک بچه های گروه، در مقر ما که در منزل پدری حاج صاحب در کوتشیخ بود اسلحه ها و مهمات مورد نیازمان را در ماشین تویوتا وانت گذاشتیم و قبل از عزیمت به آن طرف کارون "صاحب" با سپاه تماس گرفت تا از جهان آرا کسب تکلیف کند که امروز به کدام نقطه درگیری برویم. نمیدانم طرف صحبتش  خود شهید جهان آرا بود و یا شخص دیگری! ولی از قول ایشان جواب دادند. بهر حال  دستور داده شده که به کمک دیگر بچه ها به بندر بروید. ادامه دارد @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 🔸 قسمت (2) باسرعت همگی سوار ماشین شده به سمت اداره بندر حرکت کردیم. تمام نقاط شهر زیر آتش شدید سلاح سنگین دشمن بعثی بود. دقیقا بیاد دارم وقتی که ماشین ما از خیابان فردوسی می گذشت بین چهار راه فردوسی تا درب ورودی بندر، صاحب با سرعت تمام حرکت می کرد و ترکش  گلوله ها به دربهای شیشه ای مغازه ها و بانکها اصابت میکرد و شیشه های بزرگ با صدای گوش خراشی می شکست و فرو میریخت و این صداهای وحشتناک مزید بر صدای انفجارها و جیغ و داد مردم،  وحشت را مضاعف می کرد. در جلو پمپ بنزین چهار راه نقدی گلوله ای سنگین تازه به زمین اصابت کرده بود و تعدادی زخمی روی زمین افتاده بودند و تعدادی دیگر در حال کشیدن آنها و امداد رسانی بودند. این چند دقیقه چهار راه فردوسی تا درب بندر بسیار سخت گذشت تا بالاخره ماشین تا دم درب ورودی متوقف شد. ادامه دارد @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 🔸 قسمت ( 3) در کنار درب ورودی اتاقی در اختیار بچه های سپاه بود و ما قبلاً در هنگام بمب گذاریها برای نگهبانی در بندر شبها به آنجا مراجعه می کردیم و از آنجا تقسیم می شدیم . کسی که آنروز در آن محل حضور داشت برادرمان علیرضا دریس بود که ما به شوخی همیشه به او می گفتیم  (فرمانده دریس ) با صاحب به نزد او رفتیم تا از آخرین وضعیت نبرد در بندر مطلع شویم. فرمانده دریس هم برای اینکه به حساب خودش به ما روحیه بدهد، گفت دیشب عراقیها در بندر رخنه کرده بودند ولی الحمد لله بچه های ما همه آنها را انداختند بیرون و الان  بچه های ما در بیرون درب فیلیه با آنها در گیر هستند میتوانید با خیال راحت تا آنجا بروید. همگی سوار بر وانت، دو نفر در کنار راننده و بقیه بر بالای صندوقهای مهمات عقب وانت نشسته و باسرعت وارد محوطه بندر شدیم.  گروه ما از معدود گروه های خرمشهری بود که از قبل از شروع جنگ تحمیلی به اندازه کافی اسلحه و مهمات مختلف در اختیار داشتیم و همیشه در درگیریها بیش از حد نیازمان مهمات اعم از فشنگ و نارنجک و موشک آر پی جی به همراه می بردیم. این اسلحه و مهماتها بعضی از زمان انقلاب و بعضی مصادره از ضد انقلاب و بعضی دیگر را به صورت سهمیه ای از سپاه برای تامین امنیت منطقه کوتشیخ گرفته بودیم. مصطفی اسکندری ادامه دارد @defae l_moghadas 🍂