🔴 با توجه به حضور برادر عزیز جناب رحمن سلطانی در کانال، تعدادی از دوستان سوالاتی ارسال نموده اند که توسط ایشان پاسخ داده شده 👇
علیکم السلام و رحمه الله
در جواب سوال اول، عرض شود حقیر قبلا از نیروهای اطلاعات عملیات بودم و تقریبا تمامی آموزش های لازمه را گذرانده و تخصص کافی در این زمینه داشتم، ولی دو عامل مهم باعث شد نتوانم جهت یابی کنم و مسیر را تشخیص دهم.
اول که مهمتر است: بعلت خونریزی زیاد و سرمای شدید در حالت طبیعی قرار نداشتم و خیلی از اوقات بیهوش می شدم و قادر نبودم حواسم را متمرکز بکنم.و اکثرا درحالت گیج و منگی قرار داشتم.
و عامل دوم این بود که هیچ وسیله ای مانند قطب نما یا ساعت نداشتم و علاوه بر آن بعلت گرد و خاک و دود ناشی از انفجارهای پیاپی هیچ عارضه طبیعی مانند ستاره، خورشید، ماه و غیره که بتوان از روی آنها جهت را تشخیص داد قابل رویت نبود و بنده نیز اولین باری بود که در این منطقه عملیاتی حضور یافتم و آشنایی قبلی و حضور ذهنی از بافت منطقه نداشتم.
🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
💢قسمت بیست و هفتم:
زخمهایی که بِه دادم رسیدند
هر چه دلیل می اوردم پذیرفته نمی شد و هرلحظه به مرگی وحشتناک زیر شکنجه نزدیک می شدم. زورم میومد به چیزی که نبودم اعتراف کنم و بخاطر کاری شکنجه بشم که نکرده بودم. تازه بعدش اطلاعات میخواستن و من چیزی از اون منطقه نمی دونستم. توی اون شرایط حساس دلمو بخدا سپردم و یه لحظه سیمم وصل شد و از خودش کمک خواستم که این هیولای ترسناک دست از سرم برداره. بارها امتحان کرده بودم که در شرایط اضطرار و درماندگی که انسان هیچ چاره و پناهی جز خدا نداره ، خودش به دادِ انسان می رسه. یاد زخمام افتادم. با خودم گفتم: آره خودشه این سند خوبیه.
پاچه شلوارمو بالا کشیدم و زخمام رو نشون دادم و گفتم ببینید این زخما کهنه س و مال چند روز قبله. اگه فِک می کنید دروغ میگم دستور بدید کارشناس پزشکی بیاد بررسی کنه. اگه گفت این زخما تازه هستن من اقرار می کنم نیروی اطلاعات عملیاتم. اصلا نیازی به کارشناس نبود، چون زخما عفونت کرده بود و بجای خون از اونا چرک و عفونت بیرون میومد. بعدش گفتم ما چهار شب قبل عملیات کردیم و براش توضیح دادم که من همون شبِ اول زخمی شدم و سه شبانه روز وسط آتش دو طرف بودم و راهم رو گم کرده بودم تا بالاخره اینجوری اسیر شدم.
منتظر عکس العملش بودم ، ببینم حرفمو باور می کنه یا نه و نجات پیدا می کنم یا باید غزل خداحافظی رو با دنیا بخونم! با تعجب نگاهی به چن نفر که اکثرا از ژنرالا و افسرای بلند پایه بودن انداخت و چیزایی پرسید که من نفهمیدم چی میگه. فقط امیداوار بودم یکی از اونا حرف منو تصدیق کنه. دیدم یکیشون سرشو تکون داد و چیزایی گفت. با توجه به اینکه پنج سال درس عربی تو حوزه خونده بودم ، کم و بیش و دست و پا شکسته متوجه شدم چی میگه. گفت: سیدی تو فلان منطقه چند شب پیش ایران عملیاتی انجام داده که شکست خوردن. حالا دیگه یقین پیدا کردم در جایی اسیر شدم که فاصله زیادی با منطقه عملیاتی خودمون داشته و سر از جای دیگه دراورده بودم. بالاخره از مهلکه ای که بسمتش می رفتم نجات پیدا کردم و باورش شد که من یه رزمنده ساده هستم و چیزی از منطقه و عملیات نمی دونم و از اتهام نیروی اطلاعات عملیات بودن تبرئه شدم.
ادامه دارد ⏪
@deafe_moghadas
🍂
1_30827676.mp3
زمان:
حجم:
2.41M
🍂
🔴 نواهای ماندگار
❣ حاج صادق آهنگران
🎤 همراه سپاهیان حیدر
مردانه بسوی جبهه رو کن
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂