eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🔻 اولین شب پایداری ۶ 🔹خاطرات محمد حسین مفتح‌زاده ⊰•┈┈┈┈┈⊰• هوا ابری و کم کم باران ریزی شروع شد. وقتی توپخانه عراق شلیک می کرد منطقه مثل روز روشن می شد. چند لحظه بعد صدای تانکها عراق بوضوح شنیده شد و دقیقا از روی خاکریز عراق بسمت خط ما شلیک کردند. با آتش دهانه تانک کل خط و کمینهای عراق پیدا شدند. با هرشلیک بر اثر موج حدودا چند سانتی از زمین بلند می شدیم. گوشهایمان داشت کر می شد. نمی دانم چه شد که آنشب تانک ها شلیک می کردند. ما اصلا حال خود نبودیم دلهره وترس برما سایه افکنده. وقتی قصد کردم با دوربین دید در شب منطقه اطراف را دید بزنم ، دیدم نفوذ آب باعث برفکی شدن دوربین شده بود . عملا از کار افتاده بود ولی هنوز امیدی باقی بود. چرا که هنگام آمدن من گرای برگشت را ثبت کرده بودم. به بچه های همراه گفتم نگران نباشید من قطب نما دارم و گرای برگشت راثبت کرده ام . وقتی قطب نما را از غلاف بیرون آوردم عمق فاجعه برایم مسجل شد. شبنمای قطب نما کار نمی کرد و فاسد شده بود. هیچ حرفی نزدم و برای مدتی ساکت کنار دوستانم نشستم. هیچ امیدی برایمان متصور نبود، تنها سکوت و ذکر چند سوره کوچک جز سی قرآن که حفظم بود. آیت الکرسی را چند بار زیر لب خواندم آقای فاضل، فرد جا افتاده ای بود. از ما چند سال بزرگتر بود و بسیار مومن و با وقار آرام ازم پرسید، مشکلی پیش آمده؟ نمی دانستم چه بگویم. فقط گفتم دعا کن، در این لحظه دو سه عدد دیری (خرمای خشک) در دستم گذاشت و با آقای رنگچی مشغول خواندن دعا شدند. در آن تنگنا جز خدا هیچ کس را نداشتیم . برای لحظاتی گفتم عجب بخت بدی داریم. اولین شناسایی شبانه باید این بلا سرمان بیاد و چند گله کودکانه به خدا کردم . خدایامن برای خدمت آمده بودم نمی خواهم بدون خدمت اسیر شوم . یکی از همراهان گفت بیخود تلاش می کنیم ماباید خود را اسیر شده فرض کنیم. در همان حال چند سطر از دعای توسل را خوندیم ودر حال زم زمه ی آرام بودیم . منوری منطقه را همانند روز بالا رفت. قطب نما را در آوردم و مقابل نور منور باز کردم برای چند دقیقه صفحه قطب نما روشن ماند و همان برای من کافی بود تا آخرین تلاش خود را بکنم. مدتی بعد دوباره منور زد ابتدا سینه خیز سپس بلند شدیم وسرپا در مسیر برگشت قدم برداشتیم وقدم شماری کردیم ولی زمان ما کوتاه بود شبنمای قطب نما محو شد. ⊰•┈┈┈┈┈⊰• پیگیر باشید http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 خرمشهر در یک نگاه 👁‍🗨 1⃣ "از اشغال تا آزادی" http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا