2.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نواهای ماندگار
🔹با نوای
حاج صادق آهنگران
نماهنگ تخریبچی برگرد..
برای سردار سلیمانی
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#نماهنگ
#کلیپ
#سردار_دلها
#سلیمانی
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas
🍂
🍂 نقش غرب
درتطهیر تاریخ «پهلوی» 4⃣
▪︎سلیمی نمین
┄❅✾❅┄
«ابوالحسن ابتهاج» رئیس سازمان برنامه و بودجه و همچنین «اسدالله علم» وزیر دربار شاه در خاطرات خود میگوید: «با توجه به وضع پیش آمده، مردم ایران روزی قیام خواهند کرد.» علاوه بر این بسیاری از دولتمردان پهلوی در خاطرات خود نوشتهاند که روند مسیر اداره کشور در دوره پهلوی به سمتی میرود که منجر به قیام ملت ایران خواهد شد.
وقتی آمریکاییها کاپیتولاسیون را ارائه میدهند، «باهری» وزیر دادگستری در هیئت دولت میگوید: «این استعمار منسوخ شده و همه میفهمند! مردم ایران در برابر این استعمار منسوخ شده، قیام کرده و تحمل نخواهند کرد.» بنابراین حتی وابستگان پهلوی قیام را پیشبینی میکردند.
بر این اساس حکومت پهلوی در مسیر منافع کشور و مردم قرار نمیگرفت...
حکومت استبدادی که از طریق کودتا روی کار آمده، هرگز در مسیر منافع مردم قرار نمیگیرد، چون دولتهایی که حامی این حکومتها هستند، انتظارات ویژه دارند و میخواهند در یک فرصت کوتاه، بهره حداکثری ببرند. بنابراین پشتیبانان دولت استبدادی از جمله انگلیس به هیچوجه اجازه نمیدادند که رفاه برای مردم رقم بخورد.
«ابوالحسن ابتهاج» میگوید: «من به آمریکاییها گفتم که چرا هر سال بودجه عمرانی ایران را کم میکنید و فشار میآورید که از شما تسلیحات خریداری کنیم؟ اگر میخواهید تسلیحات جمعآوری کنید، خودتان پولش را پرداخت کنید؛ چرا از بودجه مردم کم میکنید؟» این یعنی حامیان دولتی که از طریق کودتا مسلط شده است، میخواهند در کوتاه مدت بیشترین چپاول و غارت را داشته باشند، بنابراین اجازه نمیدهند که سرمایه مردم صرف خودشان شود و میخواهند این سرمایه را غارت کنند.
به همین جهت حکومت استبدادی پهلوی در تعارض خدمترسانی با مردم قرار داشت. این حرف که گفته میشود «اگر زمان میگذشت، شاید شاه هم در مسیر خدمت قرار میگرفت»، بیاساس است. شاه حتی اگر خودش اراده میکرد، آمریکا و انگلیس اجازه چنین چیزی را نمیدادند. کما اینکه در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، شاه و خانوادهاش در کنار مردم قرار نگرفتند.
┄❅✾❅┄
ادامه دارد
• جهاد تبیین 👈 نشر مطالب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 عبد نگهبان
🔸 فرهاد سعیدی
مرسوم بود نظافت حیاط رو با کنار دست ( کف دست) انجام بدیم، عراقی ها میتوانستند برامون جارو یا شاخه نخل بیارن ولی می خواستند به هر صورتی که میتوانند ما رو اذیت کنند. یک روز جلو دستشویی ها مشغول شستن لباس بودم که عبد دستور تمیز کردن محوطه رو داد.
من همچنان مشغول شستن لباس بودم که عبد اومد گفت یالا گم، یعنی زود باش بلند شو برو نظافت کن، با اینکه معمولاً نگهبان کاری به کار اونایی که در صف دستشویی و حمام بودند بر نداشت. به هر حال به من پیله کرد از عبد اصرار از من سرپیچی، عبد میگفت بلند شو من میگفتم دستم توی کف صابون هست، یکدفعه عبد با لگد زد زیر تشت لباسا، صورتم پر از کف و صابون شد، مماس با صورت عبد ایستادم ، کم مونده بود یک سیلی بهش بزنم و باهاش درگیر شم. نگهبانا عبد رو بردند، بچه ها هم دور من جمع شدند. عبد از اون روز با من سر لج پیدا کرد، همون روز توی صف آمار نشسته بودیم، سرهامون پایین بود که عبد لباس های شسته شده من رو توی خاک لگد مال کرد.
🔹آزاده تکریت ۱۱
#خاطرات
#خاطرات_آزادگان
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به هنگام تلاوت قرآن به این آیه رسیدند که خداوند میفرماید: «...وَ اِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا اَمْثالَکُمْ؛
سوره محمد، آیه ۳۸
«و اگر روی برگردانید (خداوند) جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود.» از آن حضرت پرسیدند: کسانی که اگر ما روی برگردانیم خداوند آنها را به جای ما قرار میدهد چه کسانی هستند؟ رسول خدا در حالی که بردوش سلمان فارسی میزد فرمود: «این مرد و قوم او هستند.»
میزانالحکمه ج۹، ص۸۲
@defae_moghadas
🍂
حماسه جنوب،خاطرات
🍂 🔹 ناگفتههای عملیات بدر (۲۴) محسن حسینی نهوجی مسئول دفتر وقت سردار صفوی
🍂
🔹 ناگفتههای عملیات بدر (۲۵)
محسن حسینی نهوجی
مسئول دفتر وقت سردار صفوی
✺✺✺✺✺✺
...امّا وقتی ایشان به قرارگاه آمدند خودشان بودند و سه چهار نفر همراه که همگی، برای کل امورشان در یک اتاق مستقر شدند.
میهمان مزبور در اقامت حدود چهل روزه خود در قرارگاه، روزها به بازدید و تشکیل جلسه با لشکرها و تیپ ها پرداخته، عصرها توضیحات و مشاوره های مورد نیاز را با سردار صفوی در میان می گذاشت.
آنان غالبا ناهار را در یگان های مورد بازدید صرف می کردند. امّا یکروز وقتی به اتفاق آقای رحیم صفوی از سرکشی یکی از محورها بازگشته بودیم، متوجه شدم میهمانان مورد اشاره نیز برای ناهار به قرارگاه بازگشته اند. همگی بر سر سفره ای که بشقاب های چلو قیمه را در اطراف آن چیده بودند نشسته بودیم. پیاز، آبلیمو و آب گوارا، بر اشتها افزوده بود، امّا دوستان منتظر بودند تا اوّل میهمان شروع کند. ایشان نیز منتظر چیزی بود.
با یکی از دوستان سفره را برانداز کردیم تا ببینیم به آب، نمک، یا چیزی نیاز است؟ میهمان تیز و با هوش که متوجه کنجکاوی ما شده بود، گفت : آقای حمداللهی نیستند؟ آقای حمداللهی از همراهان یا میهمان خاص و یا یکی از فرماندهان نبود. تازه آنموقع به قداست جایگاه و شأن او پی بردم. از جا برخاستم و رو به اتاق کوچکش بااحترام صدایش کردم. آقای حمداللهی سرباز و تلفن چی ما و آن میهمان والا تبار آیت الله سیّد علی خامنهای ریاست محترم جمهور وقت بودند.
پیگیر باشید
حماسه جنوب - خاطرات
@defae_moghadas
🍂
🍂 مقام معظم رهبری
روزبهروز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکتهیابی و نکتهسنجی زندگی شهدا در جامعهی ما رواج پیدا کند. ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
۲۲ اسفند، روز بزرگداشت شهدا گرامیباد
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 یازده / ۱۰۶
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔹 خدا نکند روزی یکی از بچه ها کاری بر خلاف میل این لفته انجام میداد، در این صورت اول میآمد سراغ من و مرا کتک میزد. وقتی میگفتم: «آخه چرا منو می زنی؟ من که کاری نکردم لفته با منطق خاص خود می گفت: اینا هر خلاف یکنند تقصیر تو احمد عربستانیه! مثلاً یک روز این لفته بچه ها را دید که صبح زود لباس های زیرشان را می شستند. شنگول از این که بهانه ای به دست آورده، سراغم آمد و به شدت مرا زیر ضربات کابل گرفت. من که می دانستم حتما بچه ها کاری کرده اند، دیگر سؤالی نکردم اما او گفت: «اگه یه بار دیگه دیدم اینا لباس میشورند تو رو تنبیه میکنم نه اونها رو. من هم از بچه ها خواهش کردم که به خاطر من هم که شده صبحها لباس نشویند تا بهانه دست لفته برای شکنجه من نیفتد و اگر کسی خیلی مصر بود به او میگفتم که خودم لباسهایت را میشویم چون با شکنجه هایش جدای از درد شکنجه خیلی روی اعصابم راه می رفت.
شهید امیر عسگری
هر روز صبح بچه ها باید آب کافی برای دست شویی و حمام شان را از حوض وسط اردوگاه برمی داشتند. برای این کار همیشه امیر عسگری پیش قدم می شد. امیر، اول برای بچه ها آب می آورد و بعد خودش اگر نیاز داشت به دست شویی یا حمام می رفت. در ملحق ب او از همه فعال تر بود و در کارهای جمعی مشارکت می کرد. امیر همیشه به کارهای لفته میخندید و او را مسخره میکرد. یک بار که لفته بچه ها را برای تنبیه بیرون آورده بود و مرتباً سعی میکرد به زبان فارسی دستورات تنبیهی را صادر کند، صحنه تقلید زبان لفته به قدری مسخره شده بود که برنامه ی تنبیه شبیه یک فیلم کمدی و تفریحی برای بچه ها شد. هیچ وقت چهره امیر عسگری که مرتباً لفته را مسخره میکرد و میخندید، از نظرم دور نمی شود.
یک روز هم حسین مجید آمد و بچه ها را مجبور کرد یک دمپایی را روی دست بگیرند و در محوطه به حالت تشییع جنازه حرکت کنند. او با این کارش میخواست به ساحت مقدس حضرت امام قدس سره الشريف توهین کند. بعدش هم علی گلوند را بیرون کشید تا با کتک کاری و شکنجه حسابی مجبورش کرد که دور اردوگاه بدود و بگوید "والله ابد ما کرر" یعنی به خدا هرگز تکرار نمی کنم. علی بعد از آن همه شکنجه طاقت فرسا وقتی به آسایشگاه برگشت خود را روی زمین پخش کرد تا عراقیها رهایش کنند و بروند. بعد وقتی مطمئن شد آنها رفته اند، چشمش را باز کرد و خندید و گفت وقتی توی حیاط میدویدم میگفتم وا... ابد مکرر یعنی: "به خدا تا آخر این کارم یعنی عشق خمینی را تکرار میکنم"
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#یازده
کانال حماسه جنوب/ ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂