🍂
ما ازتبارلاله و گل های پرپریم
ازسرزمین حادثه های مکرریم
اجداد ما به پیروی از عشق مفتخر
ماوارثان خندق و بدریم وخیبریم
جانبازی و رشادت ومردیست کار ما
ما نخلهای تابه فلک رفته بی سریم
شیریم درکمین عدو روز واقعه
غران ولی صبور به فرمان رهبریم
افسوس میخوریم که دیروز وقت کوچ
ماندیم تا شداید امروز بنگریم
زادمکاری
@defae_moghadas
🍂
رفتـن #ِبعضے ها؛
یا نــه!
اینطـور بگویـم:
بعضــے #رفتـن ها؛
فـــرق میڪنـد جنـسش
انگار #خـدا براے بعضے بنده هایش!
#آغوشـش را بـاز ڪرده اس
@defae_moghadas
🍂
#نه_به_FATF
🍂
🔻 آرزوی شهادت
... شهیدی در شلمچه در خاک عراق پیدا کردیم
که دو نامه در جیبش بود
یکی از خانوادهاش و یکی هم
خودش نوشته بود
که نتوانسته بود پست کند.
🌷 برای شناساییاش،
بنده این نامه را خواندم.
📝 نامهای که از خانوادهاش رسیده بود،
برادرش نوشته بود:
«برادر از وقتی که تو رفتی مادر گریه میکند و مریض است و حالش بد است.
اگر شما بیایی، مادر حالش بهتر میشود.»
و در آخر هم نوشته بود،
که آن حواله موتوری که اسم نوشته بودی، دادند و برای دومین بار دارد باطل میشود.
🔻 جوابی که این شهید داده بود جالب بود.
🌷نوشته بود:
«من خیلی از نامه شما ناراحت شدم
و باور نداشتم که یک خانوادهی رزمنده چنین نامهای بنویسد.
اینجا صحنهی حق و باطل است
و شما باید خیلی خوشحال باشید
که من در جبهه حق میجنگم.
موتور چیست؟
من آرزوی شهادت دارم»...
🎤 راوی: سردار شهید حاج عباس عاصمی
📖 منبع: کتاب به سمت شقایق، ص۲۹
@defae_moghadas
🍂
#نه_به_FATF
🔹🍃🌸 🌸🍃🔹
نسیم عطر تو را صبح با خودش آورد
و گفت: روزی عشّاق با خداوند است
#صبحتون #شهدایی
@defae_moghadas
🍂
#نه_به_FATF
🍂
🔻 آمادگی جسمانی در جنگ
از جمله امور مهم برای نظامی ها و رزمندگان حفظ آمادگی جسمانی برای ورود به مناطق عملیاتی و شرایط سخت بود.
لذا ورزش و دوی صبحگاهی از جمله اموری بود که در اولین لحظات صبح انجام می شد و البته با شعارهای به یادماندنی که در اذهان رزمندگان بعنوان بخشی از خاطرات شیرین شان باقی مانده است
ویدیوهای زیر قبل از عملیات بدر و در پادگان شهید عبدالعلی بهروزی (پلاژ اندیمشک) در کنار رودخانه دز در پاییز 1363 گرفته شده است.
@defae_moghadas
🍂
#نه_به_FATF
🍂
🔻 طنز جبهه
🔅 پای چپ یا راست...
توی سنگر هر کس مسئول کاری بود .
یک بار خمپاره ای آمد و خورد کنار سنگر 😮
به خودمان که آمدیم ،
دیدیم رسول پای راستش را با چفیه بسته است.
نمیتوانست درست راه برود . از آن به بعد کارهای رسول را هم بقیه بچه ها انجام دادند ..
کم کم بچه ها به رسول شک کردند ، 😕
یک شب چفیه را از پای راستش باز کردند و بستند به پای چپش .😆
صبح بلند شد ، راه افتاد ، پای چپش لنگید !😨😲
سنگر از خنده بچه ها رفت روی هوا !!😄😃😂
تا میخورد زدنش و مجبورش کردن تا یه هفته کارای سنگر رو انجام بده .
خیلی شوخ بود ، همیشه به بچه ها روحیه می داد ، اصلا بدون رسول خوش نمی گذشت ..
↙شهید رسول خالقی
شوخ طبعی از سیره ی شهدا بود...
روحشون شاد 🌹
. 👈شادی روح تمامی شهدا و همه گذشتگانمون صلوات
@defae_moghadas
🍂
روزگارے
آرزوے
من شہادت
بود و بس..
دیدی آخر
حُب دنیا
دست و پایم
را گرفت
#اللهم_الرزقنا_شہادة
@defae_moghadas
🍂