eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
12.1هزار دنبال‌کننده
715 عکس
130 ویدیو
6 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
دق‌ام دادند جانم را گرفتند همه تاب و توانم را گرفتند جوانی داشتم خوش قدّ و بالا فلک دیدی جوانم را گرفتند؟ به چشم خود خزانش را نبیند غم آرام جانش را نبیند دعا کردم سر نعش جوانم کسی داغ جوانش را نبیند مبادا گلشنی پژمرده باشد که بی گل، باغبان افسرده باشد کسی می‌فهمد از حال دل من که در غربت جوانش مرده باشد؟ زمین خوردی خزانی شد بهارت نزارم می‌کند حال نزارت ندارد قوتی پاهایم اما می‌آیم با سر زانو کنارت ترک خورده شبیه من لبانت شبیه تکه چوبی شد زبانت رمق دیگر ندارد دست‌هایم بگیرد لخته‌خون را از دهانت چه آهنگین چه با آواز کشتند تو را یک عده تیر انداز کشتند اسیر لشگر جرّاحه بودی تو را با چندتا مقراض کشتند علیِ اکبرم ! دردت به جانم نبیِ دیگرم! دردت به جانم نکش پا بر زمین در پیش بابا عزیز پرپرم دردت به جانم " به هرجا بنگرم تنها تو بینم نشان از روی زیبای تو بینم به هر جا ردی از جسم تو پیداست به صحرا بنگرم صحرا تو بینم " بنازم لحن بابا گفتنت را نکش از دستِ بابا دامنت را نشستم روی خاک و باتحیر تماشا می‌کنم جان کندنت را فراقت می‌کند پیرم همین جا به من باشد که می‌میرم همین جا ندارم پای رفتن سوی خیمه کنار تو زمین‌گیرم همین جا نخواهد کرد داغ تو رهایم بلرزد مثل دستانم صدایم پس از وقتی که تابوت تنت شد گرفته بوی تو دیگر عبایم ✍ @dobeity_robaey
حسین آب شد! از بس که دید اکبر را برای گندم ری آسیاب می‌کردند @dobeity_robaey
بگذار پدر کبوترت پر بزند طعنه به رگ غیرت لشکر بزند یک تیر گرفتم از سپاه دشمن تا تیر به پیکر تو کمتر بزند @dobeity_robaey
مثل کوهی ایستاده روبروی لشکرم من علیِ اکبرم ذوالفقارم، یک سپاهم، جِلوه‌ای از حیدرم من علیِ اکبرم @dobeity_robaey
او رفت که بی‌تاب کند لشکر را از شرم عطش آب کند لشکر را؟ او در پی تشنۀ حقیقت می‌گشت می‌رفت که سیراب کند لشکر را ✍ استاد @dobeity_robaey
گرچه به جان حنجرش افتاد خنجری قتلش ولی ز قتل علی اکبر آب خورد ✍سروده گروه @dobeity_robaey
چند بیت از یک قصیده بود و غزل، انتخاب شد با هم دوتا لهوف دو مقتل، کتاب شد با هم * ستون قامت بابا و خیمه‌ی لیلا علی که رفت به میدان خراب شد با هم * شکستن پدر و کشتن پسر یکجا بنا نبود و در این جنگ، باب شد با هم * نصیب قلب شهیدان جداجدا شمشیر نصیب دست اسیران طناب شد باهم * تمام کرببلا یک طرف، امان از شام که آیه خواندن و بزم شراب شد با هم ✍ @dobeity_robaey
بر طفل و باب او، چو جوابی نداد کس! یک تیر هر دو را به سه پهلو جواب داد! ✍استاد @dobeity_robaey
دو بیت از یک عموی ساقی من رفته آب بردارد دعا کنید که دستش ز تن جدا نشود ** ستون خیمه که افتاد عمه‌ام آمد به معجرم گره‌ی کور زد که وا نشود ✍ @dobeity_robaey
ای اهلِ حرم! رفت علمدار و عَلَم نیست صاحب حرمم نیست ای وای که در عَلقمه جُز دستِ قلم نیست صاحب حرمم نیست @dobeity_robaey
چین پیشانی تو محشر کند وقت غضب وای عباس آمده لرزه افتاده به‌جاِن شیرمردان عرب وای عباس آمده @dobeity_robaey
آمده شیرِ نرِ ام البنین بهر شکار مثل حیدر با وقار لافتا الا علی لاسیف الا ذوالفقار مثل حیدر با وقار @dobeity_robaey