eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر نشسته سیر تماشایشان کند هنگام رفتن است، مهیّایشان کند عون است یا محمّد؟ فرقی نمی‌کند در اشک‌های بدرقه پیدایشان کند این سهم زینب است، دو طوفان، دو گردباد لب‌تشنه‌اند، راهی دریایشان کند او یک زن است و عاطفه دارد، عجیب نیست سیرابِ بوسه قامت رعنایشان کند آن‌ها پر از حرارت لبّیک گفتن‌اند باید سفر به خلوت شیدایشان کند.. بر شانه می‌زند که: برو، سهم کوچکی‌ست باید نثار غربت مولایشان کند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن شب صدای نبض جهان یا حسین بود قلب ستاره‌های جهان با حسین بود مثل ستاره‌ای که شود محو در سحر آن لحظه‌ها زهیر سراپا حسین بود دل بود و جز امام نشد عاشق کسی وقتی که دید معنی تقوا حسین بود جان را هزار مرتبه دورش طواف داد آن شب که دید قبله‌ی دنیا حسین بود از عشق می‌چشید و گل انداخت چهره‌اش او تشنه بود و عشق گوارا حسین بود می‌گفت مرگ زنده‌تر از زندگانی است با عشق زنده شد که مسیحا حسین بود قلبش ستاره بود و پر از نور می‌تپید پژواک نبض او دم مولا حسین بود وقت شهادت آمد و بر جانماز خون تکبیر او صدای خوش یا حسین بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حبیب باش که یک عمر روسپید شوی و با تمام وجود عاشق و مرید شوی حبیب‌وار خودت را به نینوا برسان که در رکاب ولیِ زمان شهید شوی امام، تشنهٔ لبیک صادقانهٔ توست مباد ریزه‌خور سفرهٔ یزید شوی مباد دل به زر و سیم این جهان بندی دچار وسوسهٔ وعده و وعید شوی دل از امام زمانت جدا مکن ای دوست اگرچه از همهٔ خلق ناامید شوی زمین هزار امیّه در آستین دارد حبیب باش که در کربلا شهید شوی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از گرفتاران آن موی پریشانیم ما مؤمن اشکیم، از شادی گریزانیم ما دست بر سینه به سوی کربلا جان می‌دهیم کعبه‌ی شش گوشه‌اش را قبله می‌دانیم ما کار ما گریه‌ست بر لب‌های عطشان حسین از تبار ابر اندوهیم، بارانیم ما دین اگر دین شُریح قاضی و امثال اوست در طریقت مثل راهب نامسلمانیم ما پیر گشتیم از مرور عصر عاشورا، ولی مضطرب چون کودکِ آتش به دامانیم ما «از حرم تا قتلگه زینب صدا می‌زد حسین» از حرم تا قتلگه عمری‌ست حیرانیم ما چارده قرن‌ست بین خیمه‌هایی سوخته چون زنِ فرزندگم‌کرده هراسانیم ما روی نی چون موی دلبر را پریشان یافتیم تا قیامت روز و شب جمعی پریشانیم ما ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قسم به آب به آن لحظه ‌ای که می‌نوشم که قطره قطره نشد یاد تو فراموشم عجیب نیست اگر در فروختن ضرر است که یوسف است غم تو، چگونه بفروشم سیاه بخت شد آن کس که سوگوار تو نیست سفید بخت منم که سیاه می‌پوشم کبوترم به هوای تو بال وا کردم مگر که جا شوی ای آسمان در آغوشم غلام حلقه ‌به گوش تو‌ام که از آغاز پس از اذان، پدرم روضه خوانده در گوشم کجاست چشمه زمزم ببیند اشک مرا؟ که از ازل به ابد در غم تو می‌جوشم میان خیمه تو دم گرفته‌ام یک عمر دم تو گرم، می‌آیی دمی که خاموشم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
يک نظر بر خواهر خود از وفا كن ياحسين التفاتی بر من غم‌مبتلا كن ياحسين تكيه بر نيزه زدی، كشتی مرا با غُربتت كمتر اصحاب شهيدت را صدا كن ياحسين دو بلاگردان حضور حضرتت آورده‌ام اين دو گـُل را راهی دشت بلاكن ياحسين ديشب از درگاه حق، فيض شهادت خواستند بهر خواهر زاده‌گان خود دعا كن ياحسين كودك ششماهه‌ی خود را مبر سوی منا اين دو اسماعيل را اوّل فدا كن ياحسين تاكه عطرآگين شود گلزار سبز زينبت اين دو گل را در منای خود رها كن ياحسين جان زهرا دست رد بر خواهرت زينب مزن با نگاهی حاجتم را خود روا كن ياحسين با قبول هديه‌های بوستان خواهرت حق مادربودن من را ادا كن ياحسين قافله سالار زينب! اين دوپرچمدار را همسفر باخود به روب نيزه‌ها كن ياحسين تا«وفایی» كسب فيض از مكتب ايمان كند با چنين مكتب تو او را آشنا كن يا حسين ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می‌رود سمت برادر، به تنش تب دارد دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد به فدای سر تو ! هرچه که دارم این است چه کنم؟ هست همین هرچه که زینب دارد ارث زینب قد خم بود، قسم داد و گرفت إذن خود را هم از آن قدّ مورّب دارد پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند شیر این بیشه عجب باد به غبغب دارد رفت و فریاد برآورد برادر ! بشتاب تیغ ورّاث علی از دو طرف لب دارد حق همین است که قربانی اکبر بشویم زینب است این که دو فرزند مؤدب دارد از یمین می‌روم، از سمت یسارش با تو دشمن معرکه یک روزِ معذّب دارد بد به دل راه مده مطمئناً پیروزیم مادر ماست که در خیمه، مرتّب دارد: زیر لب زمزمه‌ی ناد علی می‌خواند دارد از هیبت اولاد علی می‌خواند تکیه دادند به هم هردو برادر اینبار هر دو در مرکز این دایره و چون پرگار دور خود ساخته‌اند از سر دشمن کوهی تنِ بی سر چقدر ماند و در این انبوهی خُدعه زد دشمن بی عُرضه و ترسو ای وای بارش تیر شد آغاز ز هر سو ای وای :: ناگهان هردو برادر به کمین افتادند زیر باران جفا هر دو زمین افتادند بدن هر دو پر از تیر، به هم دوخته شد چشم هر دو پسرِ شیر به هم دوخته شد اول از ترس در آن حال رهاشان کردند بعد با تیغه‌ی شمشیر جداشان کردند این طرف، حادثه از چشمِ زنی دور افتاد آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد گَرد، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم کم چشم مادر نگران شد به پسرها کم کم عاقبت واقعه، شد آنچه که زینب می‌خواست نذر من گشت اَدا ! شکر، حسینم برجاست :: پسرانم به فدای سر تو، غم نخوری هر دو قربان علی اکبر تو، غم نخوری پسرانم که بماند ! خودِ زینب هم هست جان من نذر علی اصغر تو، غم نخوری تو سفارش شده‌ی مادرِمانی، قَسمت می‌دهم جان من و مادر تو، غم نخوری هرچه غم مال من و قول بده تا آخر هرچه غم خورد اگر خواهر تو، غم نخوری… ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زنی به وسعت پنجاه سال غصه و غم پر از اراده و همت، مصمم و محکم زنی به هیبت شیر خدا و شمشیرش که در برابر ظلم ایستاده مستحکم زنی به عصمت زهرا، زنی به لحن علی علی و فاطمه انگار هر دو تا با هم صلابت علوی، استقامت زهرا وفا و مهر و شجاعت، ملاطفت توأم علیمه، صابره، معصومه، زینت مولا عزیزه، محترمه، همچو فاطمه اعظم به غیر فاطمه و جده‌اش خدیجه رواست زنان دهر کنیز درش شوند از دم دگر چه جای تعجب که بر در حرمش ستاده باشند آسیه، هاجر و مریم مرا چه قدر که مدحش کنم مگر جبریل مکاتبت کند از او دو خط به لوح و قلم نه من که قدرت مدحش ندارم از لالی زبان دهر بُوَد در ثنای او اَبکَم کسی که عالمه‌ی بی معلمه باشد به جاه و شوکت و شأنش نمی‌رسد عقلم فهیمه‌ای که ندارد مفهمه نزدش تمام مجتهدانند طفل لایعلم گذاشت پشت سر آن تندباد حادثه را ولی نیفتاد از روی دوش او پرچم اگر نبود به دوشش علم، تن اسلام چه بود غیر ستونی سراسرش اَثلَم؟ تمام سلسله‌ی انبیا است مدیونش ابوالبشر آدم تا ابوالاُمَم خاتم شهید معجر اویند اکبر و اصغر رهین همت اویند عالم و آدم اسیر نیست، اسارت صلاح زینب بود ندیده چشم جهان، بانویی چنین افخم نگاه کردم و دیدم فتاوی همه را در عشق از همه اعلام زینب است اعلم هدایت است کلامش چنان کلام الله چه جای شک که بود لِلَّتی هِیَ اَقوَم به خاک گشت مبدل تمام کاخ یزید گذاشت پای در این راه آنچنان مُبرم به شرط هجرت با پادشاه مُلک بلا کنار سفره‌ی عقدش به شوی گفته نعم خلیله است اگر طفل می‌برد به منا وگرنه نیست از او مادری به دهر اَرحَم خدای را همه دم شاکرم که روز ازل به خاکساری درگاه او شدم ملزم به یاد روضه‌ی جانگاه او خدای نعیم! چنانچه گریه نکردم فرودم آر نقم ببین چه گریه کنانی به پاش می‌ریزند یکی فرات، یکی دجله و آن یکی زمزم ولی نه بسکه عظیم است داغ این بستان فرات و دجله و زمزم نیند جز شبنم فرات و دجله‌ای از چشم‌های خود دارم به این امید که روزی شوم نَمی از یَم به حشر نیز لباس عزای زینب را عوض نمی‌کنم آری به بُرد ابریشم به محضرش چوکنم خاک، تن به استشهاد نمی‌رسند به گَردم تمام عَدْن و ارَم رکاب داشت رکابی به استقامت عرش به روی زانوی عباس می‌گذاشت قدم به سوگ نام بلندش بلند گریه کنید که راه مرثیه را باز می‌کند کم کم رواست چشم عوالم بر او کند گریه که گریه کرده برایش پیمبر اکرم زیاد گریه کنید آنقدر که سیل شود که نیست روضه‌ی او جای گریه‌ی نم نم شنیده‌ام که به بزم شراب برده شده‌ست بمیرد ای کاش از این مصیبتش عالم به آستین لباسی که مندرس شده بود گرفته بود رخ از چشم‌های نامحرم تمام راه به دستش طناب بود و به پا نداشت کفش مناسب به غیر زخم و ورم عنان مرکب او دست غیر افتاده است همیشه ماتم و مبهوت از چنین ماتم چه دست داد به زینب که عصر عاشورا رسید بر تن بی سر ولی به قامت خم ز فرط ضربه به حنجر نمی‌شود فهمید که زیر هست صدای بریده‌ات یا بَم شکسته است و به تاراج رفته و مسموم سراسر بدن از سُم، تمام قلب از سَم هزار نیزه و شمشیر و سنگ و تیر و عصا شدند در بدن پاره پاره‌ات مدغم چه کس برید سرت را در آن شلوغی‌ها برای زینب کبری‌ست همچنان مبهم هزار چشم اگر همزمان نگاه کنند نمی‌رسند به تشخیص این تن درهم هزار زخم دهن باز در یکی پیکر افاقه کی کند اینگونه زخم را مرهم قلم شکست در این بیت و با تمام وجود به جای زینب کبری نوشت حضرت غم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با جان و دل آورده اگر آورده‌ست خورشید، دو تا قرص قمر آورده‌ست این دختر زهراست که حیدر شده است در معرکه شمشیر دو سر آورده‌ست ✍ @dobeity_robaey
یارب تو جدا ز دست غیرم فرما مجذوب حسین چون زهیرم فرما در بند گناهم و اسیر نفسم حُرّم کن و عاقبت به خیرم فرما@hosseinieh_net@dobeity_robaey