eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
پیک نور آمده از راه که حاشا نکنی نکند امر گل فاطمه اجرا نکنی دعوتت کرده پی یاری دین، خون خدا زود برخیز دگر شاید و اما نکنی بال پرواز نداری به سوی عالم قدس بند تردید گر از پای دلت وا نکنی راه فردوس گشوده‌ست به روی تو حسین نکند روی به فردوس ز دنیا نکنی باخبر باش زهیرا که ضرر خواهی کرد تاکه جان را به ره عشق، تو سودا نکنی آن چنان دل زتو برده‌ست حسین بن علی که به غیر از رخ او هیچ تماشا نکنی پشت پا بر همه‌ی دولت دنیا زده‌ای تاکه یک لحظه دگر پشت به مولا نکنی از کلامی که تو گفتی به امامت پیداست جز شهادت زخداوند تمنا نکنی ای گوارای وجود تو شهادت، نکند روز محشر تو نگاهی به سوی ما نکنی چون «وفایی» نتوان گفت ز اصحاب حسین تا که رو جانب گلزار تولا نکنی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عمو ببین به چه حالی رسیده‌ام اینجا زخیمه‌گاه به سویت دویده‌ام اینجا تمام عمر کم من نثار یک نفست نفس نفس زده‌ام تا رسیده‌ام اینجا اگرچه کودکم اما معین تو هستم نوای بی کسی‌ات را شنیده‌ام اینجا غریبی تو به آتش کشیده جان مرا اگرکه آه ز سینه کشیده‌ام اینجا چه قابلی‌ست که افتد به پای تو دستم که دل به راه تو از جان بریده‌ام اینجا برای دیدن بابا دلم بسی تنگ است به خواب وصل، پدر را چو دیده‌ام اینجا زتیر حرمله پرپر زدم، ولی شادم که روی دامن تو آرمیده‌ام اینجا نمی‌کنم دگر احساس تشنگی، زیرا زشهد جام شهادت چشیده‌ام اینجا نوشت کلک «وفایی» که با شهادت خود حماسۀ دگری آفریده‌ام اینجا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به زير سُمّ ستوران تنت رها مانده عمو فدای تو گردد، تنت كجا مانده صدا زدی تو عمو را ولی خبر دارم كه نيمی از نفست در گلوت جا مانده گل بهشتی من گرچه پرپرت كردند شميم ناب تو در خاک كربلا مانده ز پشت پرده‌ی خونين اشك خود ديدم به عضوعضو تنت زخم نيزه‌ها مانده شكسته‌اند چرا حُرمت تو را ای گل چقدر بر بدنت جای ردّ پا مانده هنوز ظرف عسل از لبت نيفتاده هنوز روی لبت، نقش ربنّا مانده صداي خواندن امّن يجيب می‌آيد كه نجمه منتظرت دست بر دعا مانده تو را چگونه برد خيمه‌گه عمو؟! بنگر كنار جسم تو از پا در اين منا مانده نوشت اشك «وفایی» پس از شهادت تو حديث عاشقی‌ات بر زبان ما مانده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سیزده ساله جوانی که گل باغ ولاست قمر نجمه و شمس الشرف کرب‌وبلاست نور او ناب‌تر از رنگ عقیق یمنی است پرورش یافته‌ی مکتب ناب حسنی است طینتش نور و لبش کوثر و قدّش طوباست نوه‌ی حیدر کرار و عزیز زهراست نور از روی جبینش به فلک می‌تابد مهر ایمان و یقینش به فلک می‌تابد نوجوانی که به پیران جهان راهبر است یم ایثار و وفا را صدفی پُرگُهر است داشت جامی به کف از جام وفا زرین‌تر اشتیاقش به شهادت زعسل شیرین‌تر نامه‌ی مرد جمل را به روی دست گرفت سیزده جام عسل را به روی دست گرفت بغض پنجه به دل و راه گلویش می‌زد بس که او بوسه به دستان عمویش می‌زد گفت دانی به شما عشق و ارادت دارم ای عموجان به دلم شوق شهادت دارم ای کریمی که کرم هست تو را عادت و خو بامن ای جان عمو حرف نرفتن تو مگو هردو نذر حرم دوست متاعی کردند هردو با ناله و گریه چه وداعی کردند همه دیدند مه چاردهی سر زده است با نقابی که به رویش زده او آمده است آمد و جن و ملک را به تماشا انداخت «کوهِ طوفان زده را یک تنه از پا انداخت» بس که بر میسره و میمنه‌ی لشگر تاخت همه را یاد ابرمردِ جمل می‌انداخت کوفیان بار دگر حیله و نیرنگ زدند وای از آن لحظه که بر او همگی سنگ زدند با همان دست که بر جسم حسن تیر زدند شب‌پرستان به تنش نیزه و شمشیر زدند موج زد لشگر و دیدند دگر قاسم نیست استخوانی به تمامیِ تنش سالم نیست عشق می‌گفت حسین بن علی را، بشتاب یک صدا گفت عمو قاسم خود را دریاب باغبان دید گلش پرپر و پامال شده بسملی روی زمین بی‌پر و بی‌بال شده ای «وفایی» چه بگویم که حسین از آن دشت با تن او به چه حالی به حرم بر می‌گشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ز نیزه‌ای که ز دشمن به پهلویش جا شد شکست پهلوی اکبر، شبیه زهرا شد ز کوچه‌ای که به قتلش گشوده شد دیدند دوباره کوچۀ شهر مدینه پیدا شد ز ضربتی که به فرقش فرود آمده بود سرش شکست و شبیه علی اعلا شد ز بس که نیزه و شمشیر بر تنش آمد تمام آن بدن پاک، ارباً اربا شد رسید بانگ «علیک... السّلام» چون به حسین ز دود آه دلش، تیره آسمان‌ها شد کنار آن بدن پاره پاره تا که رسید زبان گریه‌ی او غرق واعلیا شد میان لشگر دشمن ز گریه‌های حسین ز فرط هلهله و خنده، شور بر پا شد رسید زینب و دید او که محتضر گشته ز گریه در دل صحرا دوباره غوغا شد پدر که چهره ز رخسارۀ پسر برداشت به پیش دیدۀ او تار، کُل دنیا شد فقط تن پسرش را گذاشت روی عبا برای رفتن خیمه کمی مهیا شد زمین گریست «وفایی» ازاین غم عظما فلک به گریۀ اهل حرم هم‌آوا شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا حسین ازجان گذشت و سوی قربانگاه رفت از زمین تا آسمان، پیوسته دود آه رفت چون قدم در وادی سرخ منا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین ذوالجناح او به خیمه سر به‌خاک غم نهاد ازفغان کودکان، لرزه به عرش حق فتاد چون که آتش ازغمش بر ماسوا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین مثل برق ازپیش چشمش می‌گذشت آن لحظه‌ها دست بر سر، داشت بر لب، ناله‌ی واغربتا داغ وقتی بر دل اهل ولا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین قاتل از یک سو دوید و زینب از یک سو دوید قاتل اوخنجر و زینب ز دل آهی کشید با هزاران زخم دم از ربنّا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین لحظه‌ای که با خدا، لبریز شور و حال بود اول معراجِ او از خاک آن گودال بود درهمان لحظه که پَر سوی خدا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین از زمین تا آسمان، گلبانگ واویلا رسید ناگهان برگوش او، فریادی از زهرا رسید چون که سر بر دامن خیرالنسا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
رسیده ماه غم تو، مُحرّمی دیگر به جز غم تو ندارم به دل، غمی دیگر مُحرّم تو همان مکتب بشرساز است زما بساز دراین ماه، آدمی دیگر همیشه راز دل خویش با تو می‌گویم که من نداشته‌ام جزتو مَحرمی دیگر علم به دوش تو هستیم تا که جان داریم نمی رویم دمی زیر پرچمی دیگر به یاد کرب وبلای تو عالمی داریم نمی‌پرد دل ما سوی عالمی دیگر به روی گونه‌ی گل‌های پرپر و سرخت به غیر خون جگر نیست شبنمی دیگر کنار پیکر صد پاره‌ی علی اکبر نداشت زخم وجود تو مرهمی دیگر شکسته بال شدی و کنار علقمه دید فلک به قامت خم، قامت خمی دیگر به پاس لعل لب خشک تو «وفایی» باز میان زمزمه‌ها داشت زمزمی دیگر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چون قطره‌ای که بر دل دریا رسیده دستانمان بر دامن مولا رسیده در محفلِ سوگ حسینی گر نشستیم این موهبت از حضرت زهرا رسیده این جا اگر حال وهوای ما بهشتی‌ست عطر خوشی از کربلا برما رسیده مارا به پاس ماتم او گریه دادند فیضی به ما از خالق یکتا رسیده دارد پیامی اشک‌های دانه دانه امروز مارا توشه‌ی فردا رسیده ای کاش وقت احتضار ما بگویند برخیز از جا و ببین آقا رسیده راه نفس را بغض می‌بندد در آن حال با خویش گویم آخر دنیا رسیده گه با سکینه گریم وگویم که بابا از علقمه با ماتم سقا رسیده وقتی به یاد قتلگاهش گریه دارم گویی دوباره روز عاشورا رسیده باید «وفایی» ازجگر ناله برآرد وقتی که از هفت آسمان غوغا رسیده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آماده شوید! فصل ماتم آمد تا کرببلا قافله‌ی غم آمد با ناله و فریاد بگوئید به هم: ای اهل عزا! آمد@dobeity_robaey
من ذبیح اعظمم را در منا آورده‌ام هستی‌ام را در منای کربلا آورده‌ام یک ذبیح آورد ابراهیم با خود در منا من که هفتاد و دو قربان در منا آورده‌ام بارالها درره تو بسته‌ام احرام عشق سعی کردم در ره تو تا صفا آورده‌ام گل فروشی عاشقم در بوستان کربلا یک گلستان گل برایت رونما آورده‌ام تشنه‌ی وصل توأم نی تشنه‌ی آب فرات روی بر سرچشمه‌ی آب بقا آورده‌ام پرچم الله اکبر تا بماند سرفراز روی دوش اکبر خود این لوا آورده‌ام تا که جای مجتبی خالی نباشد در منا قاسم او را به جای مجتبی آورده‌ام تا علمداری کند در عرصه‌ی ایثار و عشق من علمداری رشید و با وفا آورده‌ام تا که این قربانیان گردد قبول حضرتت در طواف کعبه‌ی تو حج به جا آورده‌ام این «وفایی» بود بر میثاق و بر پیمان من گر هرآن‌چه داشتم بهر خدا آورده‌ام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آتش زده غم تو، بر خرمن رقیه خوش آمدی پدرجان، بر دیدن رقیه دیروز من نشستم، بر روی دامن تو امروز تو نشستی، بر دامن رقیه از کربلا به شوق، وصل تو زنده ماندم دشمن تلاش کرده، بر کشتن رقیه تو را به خون کشیدند، مرا اسیر کردند رد طناب مانده، به گردن رقیه از ناله‌ام فتاده، لرزه به کاخ ظالم دشمن هراس دارد، از شیون رقیه رخساره‌ام ز سیلی، گشته کبود و مانده آثار تازیانه، روی تن رقیه ذکر تمام گل‌ها، گلبوسه بر لب توست از بس شنیدنی شد گل چیدن رقیه مرا ببر که دیگر، طاقت ماندم نیست مگر نیامدی تو، بر بردن رقیه؟ پروانه‌ی بهشتی، دارد به کف «وفایی» شمعی اگر بسوزد، بر مدفن رقیه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
يک نظر بر خواهر خود از وفا كن ياحسين التفاتی بر من غم‌مبتلا كن ياحسين تكيه بر نيزه زدی، كشتی مرا با غُربتت كمتر اصحاب شهيدت را صدا كن ياحسين دو بلاگردان حضور حضرتت آورده‌ام اين دو گـُل را راهی دشت بلاكن ياحسين ديشب از درگاه حق، فيض شهادت خواستند بهر خواهر زاده‌گان خود دعا كن ياحسين كودك ششماهه‌ی خود را مبر سوی منا اين دو اسماعيل را اوّل فدا كن ياحسين تاكه عطرآگين شود گلزار سبز زينبت اين دو گل را در منای خود رها كن ياحسين جان زهرا دست رد بر خواهرت زينب مزن با نگاهی حاجتم را خود روا كن ياحسين با قبول هديه‌های بوستان خواهرت حق مادربودن من را ادا كن ياحسين قافله سالار زينب! اين دوپرچمدار را همسفر باخود به روب نيزه‌ها كن ياحسين تا«وفایی» كسب فيض از مكتب ايمان كند با چنين مكتب تو او را آشنا كن يا حسين ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e